eitaa logo
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
2.4هزار دنبال‌کننده
19.3هزار عکس
10.5هزار ویدیو
143 فایل
نهایة الحب تضحیة... عاقبت عشق جانفدا شدن است! حضور شما در کانال دعوت ازخود #شهداست. کپی با ذکر ۵ #صلوات #خادم👇🏻 @Mousavii13 #تبادل @Mousavii7 #نویسندگی👇🏻 @ShugheParvaz #عربی @sodaneghramk #تبلیغات🤩 @Tblegh
مشاهده در ایتا
دانلود
خیلی‌دوست‌داشتنی‌بود.اگرذره‌ای‌از‌او دلخورو‌ناراحت‌می‌شدم‌به‌هرطریقی‌دلم‌رو به‌دست‌می‌آورد،حتی‌پشت‌پاهامو می‌بوسید.. هر‌روزصبح‌وقتی‌می‌خواست بره‌اداره‌میومدوپای‌منو‌می‌بوسید.‌یک‌بار خواهرش‌این‌اتفاق‌رو‌دید‌وبه‌مـن‌اشـاره کردوگفت‌دیدی‌چه‌کارکردمادر؟ گفتم‌بله،کارِهر‌روزش‌هست، من‌خودمو به‌خواب‌می‌زنم‌یک‌وقت‌خجالت‌نکشه. ♥!
🔴 نگویید جا مانده ایم...‌ 🔵 از کاروان منتظران حقیقی جا نمانید...
2.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روز قیامت مورد سوال قرار می گیریم درمورد فلسطین...!! درمورد موضع ما درمورد گفتار ما درمورد رفتار ما در این راه چه اقدامی کردیم...!! به قول شهید سیدحسن نصرالله همه باید برای آخرت جواب آماده کنند...
4_5820949170311142312.mp3
زمان: حجم: 7.97M
من تورو دوس دارم همه زندگیم فدات ابی عبدالله🤍 🥀
49.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔳 عربی جدید اربعین 🌴اهلا بكل اللغات 🌴عبارت خوش آمدید به همه زبان‌ها 🎙 حیدر_البیاتی 👌 پیشنهاد_ویژه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🔸پیاده‌روی اربعین حاج‌آقا مصطفی با پای‌برهنه حرکت می‌کرد و از هر کس مختصر صدایی داشت، می‌خواست اشعاری را در مقام و عظمت امام حسین(ع) بخواند و با شنیدن این اشعار، خودش طوری منقلب می‌شد که از شدت گریه، شانه‌هایش بالا و پایین می‌رفت.
-کتاب کتاب ملاقات در ملکوت خاطرات شهید مدافع حرم احمد محمد مشلب از زبان مادر شهید است . ایشان متولد 9 شهریور 1374 در شهر نبطیه لبنان است و در تاریخ 10 اسفند 1394 در حلب سوریه به شهادت رسید. ______________________________ قسمتی از کتاب : احمد بسیار کوشا بود و ثروت باعث نشده بود که تن پرور و تنبل باشد . خیلی خوب درس خواند و دیپلمش را گرفت و با رتبه ی 7 وارد معهد شد.که در واقع نوعی دانشگاه در لبنان است . احمد دانشجوی نمونه دانشکده امجاد بود.و توانست با کسب بهترین نمرات در رشته فناوری اطلاعات فارغ التحصیل شود . اعتقاد داشت که مسلمان واقعی کسی است.که در یک دست ، کتاب به نماد تحصیل دین و علم در دست دیگر ، سلاح به نماد مجاهدت داشته باشد . شهید احمد به پشتوانه ی مالی خانوادگی ، اوضاع خوبی داشت.و اگر تا آخر عمر فقط پول خرج می کرد باز هم نیازی به کسب در آمد نداشت. او یک فروشگاه مواد غذایی داشت.و در آنجا مثل سایر مردم به کسب روزی حلال مشغول بود .
اگر غیبتِ کسی را پیش او می کردید ، سریع مچت را همان جا می گرفت ؛ صدا میزد می گفت: بیا با شما کار دارند! می گفتیم: نمی خواهد بهش بگویی ، درست نیست! می گفت: اگر غیبت است پس چرا انجام می دهی؟! اگر نه ، باید اینقدر شجاعت داشته باشی که حرفت را جلوی خودش بگویی ، نه پشت سرش! 🕊
«جوانی‌ات را ناتمام گرفتند، اما جاودانگی را به تو هدیه دادند. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
میگفت.. ای‌خواهران!جهادِ شما‌حجاب‌شماست.. واثری‌که‌حجاب‌شما‌میتواند‌بررویِ‌ مردم‌بگذارد، خونِ‌مانمیتواند‌بگذارد!' -شهیدوحید زمانی نیا
-کتاب عمار حلب به بیان خاطراتی از گوشه هایی از زندگی شهید محمد حسین محمد خانی می پردازد. شهید محمد خانی مدیریت های عالی و برنامه‌ریزی‌های دقیق و بی نظیر داشت و همیشه درکنار نیروها بود. شخصیت شهید محمد حسین خانی یک اسطوره است اسطوره ای که برای همه دوست داشتنی است و هر کسی دوست دارد به نوعی در کنارش قرار بگیرد. عمار به معنای واقعی زندگی کرد و عاقبت به خیر شد. عاشق شهادت و ارباب بود و به آرزویش رسید. چه الگوهای برتری هستند برای همه جوانان ما محمدحسین هایی که در همین دوران و سرزمین زیستن اما به گونه‌ای متفاوت. ارادت خاصش به حضرت زینب سلام الله علیها او را به سوریه کشاند و در جمع مدافعین‌حرم قرارداد. خیلی زود فرمانده گردان و تیپ شد عمار پله های ترقی را در یک سال و کمتر طی کرد. بخشی از متن کتاب: انگاراین بشر بدنیا آمده تا دست خیلی ها را بگیرد و بنشاند پای سفره امام حسین (ع) از هم دانشگاهی لات و عرق خور تا مجاهد مسیحی سوری. انگار این بشر شهیدشد تا باز دست از کارهایش برندارد. سردار شهید حاج قاسم همیشه با قربانت شوم فدایت شوم با او حرف می‌زند و هر بار او رامی بیند بغلش می‌کند و او را می بوسد. بعد از شنیدن خبر شهادتش گریه می‌کند و می‌گوید: من عمارم را از دست دادم. هیچ‌کس برای من عمار نمی‌شود از شهادت او کمرم شکست. آن قدر عجیب و متفاوت که همگان در میان اشک و آه نبودنشان با یاد خنده های دلنشینش لبخند می‌زند و به یاد می‌آورند که همیشه می گفت: هنگامی که شهید شدم بگویید نوش جانت شهادت.