#با_شهدا_تا_انتخابات
داشتم سفره را جمع می کردم که آمد. گفتم: صبحانه خوردی؟
گفت: آره، تازه رایم رو هم دادم، صبح زود رفتم پای صندوق، اولین نفری بودم که رایم رو انداختم.
کمی که نشست پیشم گفت: مادر کاری نداری؟ پرسیدم کجا میری؟
جک موتورش را داد بالا و گفت میرم یه دوری بزنم. وقتی برگشت خیلی خوشحال بود. فهمیدم استقبال مردم خوب بوده.
"شهید مرتضی طحان چوب مسجدی"
#انتخابات
#با_شهدا_گم_نمی_شویم