#روایت_حبیب 📝
#در_حوالی_بهشت
*روایاتی عاشقانه از ارادت سردار دلها به محضر خانواده های شهدا*
بعد از یادواره،گفت برای پدر و مادر شهید در یک اتاق دیگر سفره بیندازید. خودش هم رفت تا با هم غذا بخورند.
دیدم که نشسته بود بین پدر و مادر شهید و برای شان لقمه می گرفت؛یک لقمه برای مادر،یک لقمه برای پدر، و می گفت من را به عنوان پسر کوچک تان قبول کنید.
یاد عزیزش با صلوات