eitaa logo
هادے دلها،ابراهیم هادے
2.4هزار دنبال‌کننده
17.2هزار عکس
8.2هزار ویدیو
132 فایل
نهایة الحب تضحیة... عاقبت عشق جانفدا شدن است! حضور شما در کانال دعوت ازخود #شهداست. کپی با ذکر ۵ #صلوات کانالهای دیگر ما #نویسندگی👇🏻 @ShugheParvaz #عربی @sodaneghramk #تبلیغات🤩 @Tblegh پـــیام #ناشناس👇🏻 https://gkite.ir/es/9463161
مشاهده در ایتا
دانلود
⭐〰〰🍃🌹🍃〰〰⭐ 🌌هوا تاريک شد ابراهيم هادی، اين بار اذان مغرب را با صدای دلنشين تری گفت. اصحاب عاشورايی سيدالشهدا (علیه السلام) نيز با معرفتی ديگر اقامه ی نماز کردند. ⚡بچه ها با اينکه تعدادشان کم بود. و، وضعيت مناسبی نداشتند، باز هم می خواستند به دل دشمن بزنند اما تنها مانع، نداشتن سلاحی مناسب و مهمات بود و اين شده بود خوره ی روحشان! 🔫 تنها سلاحی که داشتيم، کلاشينکف و دو قبضه آرپی جی بود، آن هم با مهمات بسيار کم. مهمات ما آنقدر کم بود که حتی بچه ها توی خاک هم به دنبال چند فشنگ می گشتند!... 🔘يک تير بار بدون فشنگ و از کار افتاده هم در کانال بود که عملا فايده ای نداشت روزهای گذشته در کانال آر پی جی و نارنجک وجود داشت و بچه ها با همان مقدار مهمات، جلوی دشمن را می گرفتند. 💥 اما الان فقط چند فشنگ کلاشينکف برای بچه ها مانده بود و چند راکت آر پی جی که ابراهيم دستور داده بود برای شرايط خاص نگهداری شود ابراهيم، بچه هايی كه هنوز تاب و توان داشتند را صدا كرد در تاريكی شب، آنها را مخفيانه به بيرون فرستاد. 📚
🍁〰🍁〰🍁〰🍁 ✨ابراهیم به آنها گفت تا در اطراف كانال ، شهدا و جنازه های بعثی را بگردند و مهمات، آب و آذوقه ای اگر وجود داشت، به داخل كانال بياورند. برخی جان خود را در اين راه دادند... و ديگر به كانال بر نگشتند بعضی مقداری آب و مهمات می آوردند و بعضی از بچه ها که توانايی شان از بقيه بيشتر بود ، برای آوردن مهمات و آب ، حتی تا نزديکی نيروهای خودی هم پيش رفتند. 💫آنها به راحتی می توانستند خود را به نيروهای خودی برسانند و ديگر به کانال برنگردند اما نيروی قدرتمند ديگری در کانال دست و پايشان را بسته بود. 🌺وفا و معرفت، چنان با گوشت و خونشان آميخته بود که پس از تحمل رنج های فراوان ، با همان تعداد اندک فشنگی که پيدا کرده بودند، دوباره به کانال باز می گشتند و با سختی هايش می ساختند. 💦بچه هايی که برای آوردن مهمات و يا آب و آذوقه، هر از چند گاهی در دل شب به ميان كشته شدگان می رفتند صحنه هايی دلخراش می ديدند که تا مدتها آزارشان می داد. 🔻آنها در بسياری از مواقع مجبور بودند پيکر دوستان شهيدشان را وارسی کنند تا شايد چند عدد فشنگ و يا قمقمه ای آب بيابند بعضی وقت ها نيز در بين راه مجروحانی را می ديدند که با دست و پاهای قطع شده ، دست به دامان آنها می شدند و جرعه ای آب طلب می کردند. 🌾در چنين مواقعی شرم و خجالت، خوره ای بود که تا مدتها به جان بچه ها می افتاد و آنها را ذره ذره آب می کرد. 📚
〰〰〰〰 ▪یکی از رزمندگان کانال شبانه به اطراف کانال رفت و قبل از روشن شدن هوا برگشت پس از بازگشت به کانال درحالی كه بغض، راه صحبت كردن را بر او بسته بود گفت: داشتم آرام و سينه خيز از معبر می گذشتم. پايم به چيزی گير کرد! 🔸چند ثانيه ای متوقف شدم به آرامی سرم را به عقب چرخاندم دست ضعيف و ناتوان مجروحی پايم را گرفته بود. پايش قطع شده و خون زيادی از او رفته بود يک پايش را هم با چفيه بسته بود صورت اين مجروح به سختی ديده می شد، اما حالت ضعفش به خوبی نمايان بود. 🌃چهار شب از آغاز عمليات می گذشت و زنده ماندنش بيشتر شبيه به معجزه بود! اينکه چگونه توانسته بود از ديد دوربين تک تيراندازها در امان بماند، هيچ کس نمی دانست! 🔻 فکر کرد می خواهم او را به عقب ببرم. به آرامی سرم را نزديک گوشش بردم. به او گفتم: برادر، عقب نمی روم که تو را با خود ببرم بچه ها در کانال گير کرده اند و من به دنبال مهمات آمده ام. ⚡آن مجروح لبانش به سختی تكان خورد. چيزی گفت اما آنقدر صدايش ضعيف بود که حرفش را نفهميدم سرم را به دهانش نزديک تر کردم او تشنه بود و آب می خواست! 💦می گفت:گلويم از بی آبی بدجور درد می کند، اگر امکان دارد آبی به من بده. ناخودآگاه به ياد شرمندگی سقای کربلا افتادم سرم را پايين انداختم و قطره های اشک آرام از چشمانم جاری شد. 🌾نمی توانستم برايش کاری کنم. بی آنکه چيزی بگويم، شرمنده و خجالت زده، صورتم را به روی صورت رنگ پريده اش گذاشتم خيلی سرد بود. اما به من آرامش خاصی داد. 💥آنقدر خسته بودم كه از آرامش او خوابم برد نمی دانم چقدر گذشت که از صدای انفجاری بلند شدم سرم را بالا آوردم و به صورتش نگاه کردم. دستم را به آرامی به روی صورتش گذاشتم از هرم گرم نفس هايش خبری نبود! 📚
〰✨〰✨〰✨〰 📌در ايـن زمـان بود که دشمن برای رهـايی از ايـن مخمصه ی بزرگ و بـا هدف تـرميم و غـيـر قـابل نفوذ کردن خـطـوط دفـاعـی خـود، دسـت بـه استراتژی جديدی زد. 🗻دشمن در تابستان ۱۳۶۱ نيروهای خودرا از زمـين هـای پست منطقه بـه ارتـفاعاتی که از لـحاظ ديـد و تـيـر بـر مـنطقه تسلط داشت، انـتـقال داد و بـا پيوسته نـمـودن خطوط پدافندی خود، بر طبل آتـش بـس نواخت! 🔁ايـن عـقـب نـشـيـنـی مـصلحتی، عـلـاوه بر ايـنـکـه خـطوط پـدافـنـدی مـتـصـل و مـناسـبـی، بـرای دشـمـن ايـجـاد کـرد، بار تـبليغـاتی مـناسـبـی برای او به همراه داشت. ⚡همه ی رسانه های استكبار مـشغول پوشش خبری آتش بس اعـلـام شده از سـوی صـدام شـدنـد. در واقـع صـدام مـی خواست با ايـن راهـبـرد خـود بـه افـکـار عمومی چـنـان القا کند که عـراق تـصميم به عـقـب نـشينی دارد و بـرای پايان دادن به جنگ آماده ی مذاکره است ❎در اين وضـعيـت هـرچـنـد دشمن بـه دلـيـل تـهـاجـمـات پـی درپـی رزمندگان اسلام شديداً در لاک دفـاعـی خـود فـرو رفـتـه بـود اما هـمچـنـان بـخش هايی از سرزمين اسـلـامی را در اشغال داشت.
✨به نام خدا 🍃در میان فکه در ،بویی آشنا می آید.بوی شجاعت و پهلوانی،بوی غیرت و همتِ، کمیل؛روزه خوان حضرت زهرا(س) شهید ابراهیم هادی کسی که پهلوانیش زبان زد است و دلاور مردیش بی نظیر💪 🍃نمی دانم چه سریست که مهربانیش،منش پهلوانیش و رسم پلک هایمان را دریایی میکند. پهلوانی که نمیگذاشت آب در دل دوستان و آشنایانش تکان بخورد،حتی دست یاریش به نا آشنایان هم میرسید و دستگیری میکرد. 🍃او تنها یک دوست و یاور نبود؛ بلکه همچو پدری مهربان بود. که نبودش طعم تلخ یتیمی را به دل محبانش گذاشت. ابراهیم یاری گر همه اشان بود و دلیل هدایتشان، مرد میدان نبرد بود و شهامت عجیبی داشت. چهره خندانش آبی بود برآتش غم ها و های پر شورش مرحمی بود بر زخم های دلتنگی💔 🍃در ورزش بی رقیب بود،همانطور که منش پهلوانیش را کمتر کسی داشت شاید نتوان منشش را وصف کرد اما میتوان با شور در باره اش سخن گفت. حرف هایی بی انتها از جوانمردیش، شهامتش و حتی آن پر شورش. 🍃کسی که تا آخرین نفس جنگید و در فرجام با لبان عطشان به اباعبدالله الحسین پرکشید و به آرزویش رسید🕊 🍃آرزوی گمنامی که کابوسی برای هاست. به قول خودش هرکسی ظرفیت شدن ندارد آری درست است. اما کاش بود و میدید که آدمها به هر در میزنند تا مشهور شوند و خودی نشان دهند. 🍃دگر این روزها، هرکسی لیاقت ماندن و شهادت را ندارد. اما هنوز در میان ، در میان کانال کمیل، نام سردار گمنامش؛ به چشم میخورد. ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱ اردیبهشت ۱٣٣۶ 📅تاریخ شهادت : ٢٢ بهمن ۱٣۶۱ 🥀مزار شهید : یادبود _ بهشت زهرا 🕊🕊🕊