#شهیدآنه🕊
#سردارشهیدخانمیرزااستواری🌷
رئیس تربیتبدنی بود و ماشین در اختیارش قرار داشت؛ اما وقت اداری که تموم میشد؛ ماشیـن رو میگذاشت و با دوچرخه میومد خونه. بهش گفتم: کاکا! تو مثلاً رئیس اون ادارهای؛ ماشین زیر پاته؛ زشته با دوچرخه میای خونه.گفت: برو کبریت بیارتا جوابت رو بدم. رفتم و کبریت آوردم. منتظر جواب بودم که دیدم دستم داره میسوزه.
کبریت رو روشن کرده و گرفته بود زیر دستم. گفتم: سوختم این چه کاریه؟ گفت: تو طاقت آتیش یه کبریت رو نداری، بعد منو وسوسه میکنی که برم توی آتیش جهنم؟ این ماشین بیت الماله؛ متعلق به خون شهداست؛ چطور استفاده شخصی کنم؟!
📚راز یک پروانه