سرش را از روی سجده بلند كرد، چشمهایش سرخ، خیس اشك .
گفتم چی شده مصطفی؟
زل زد به مهرش ...
گفت :
«یازده تا دوازده هرروز را فقط برای خدا گذاشتهام، از خودم میپرسم، كارهایی كه كردم برای خدا بود، یا برای دل خودم.»
#شهیدمصطفیردانیپور
#خاطرات_شهدا
سرش را از روی سجده بلند كرد، چشمهایش سرخ، خیس اشك .
گفتم چی شده مصطفی؟
زل زد به مهرش ...
گفت :
«یازده تا دوازده هرروز را فقط برای خدا گذاشتهام، از خودم میپرسم، كارهایی كه كردم برای خدا بود، یا برای دل خودم.»
#شهیدمصطفیردانیپور🌷
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان🌷
#شهیدمصطفیردانیپور🌷
یکی از خصلتهای دوست داشتنی
مصطفی این بود که حتی در
سختترین شرایط که برای کسی
فکر درست و حسابی نمیموند
همون نماز همیشگی رو با
حضور قلب و اشک ریزان
به جا میآورد..!