eitaa logo
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
2.4هزار دنبال‌کننده
19.4هزار عکس
10.5هزار ویدیو
143 فایل
نهایة الحب تضحیة... عاقبت عشق جانفدا شدن است! حضور شما در کانال دعوت ازخود #شهداست. کپی با ذکر ۵ #صلوات #خادم👇🏻 @Mousavii13 #تبادل @Mousavii7 #نویسندگی👇🏻 @ShugheParvaz #عربی @sodaneghramk #تبلیغات🤩 @Tblegh
مشاهده در ایتا
دانلود
سر قبر نشسته بودم ، باران می آمد🌧 . روی سنگ قبر نوشته بود: « #شهیدمصطفی_احمدی_روشن»  از خواب پریدم . مصطفی ازم خواستگاری کرده بود ولی هنوز عقد نکرده بودیم . بعد از ازدواج #خوابم را برایش تعریف کردم . زد به خنده😄 و شوخی گفت : «بادمجون بم آفت نداره» ولی یکبار خیلی جدی پیاپی اش شدم که «کی #شهید میشی مصطفی⁉️» مکث نکرد گفت:« #سی_سالگی» باران می باریدشبی که خاکش می کردیم #هادی_دلها_ابراهیم_هادی
# 💠 اراده‌ی قوی در انجام کار 📌 سالی كه غني سازي اورانيوم تعليق شد، مصطفي آرام نمی‌گرفت. آن موقع من مسؤل سياسی بسيج دانشگاه شريف بودم. دوستان را جمع كرد و گفت: بياييد برويم جلوی وزارت خارجه تجمع كنيم.✊ گفتم: مگر با يك تجمع درست می‌شود؟ گفت: فقط يك ماه ديگر مانده تا به سه و نيم درصد غني سازي برسيم، نبايد اجازه دهيم اين همه زحمت بر باد برود. اصرار كرد. با اينكه غنی سازی انجام می‌شد يا نمی‌شد، مصطفی حقوقش را سر موقع می‌گرفت.💵 با اين حال ساكت ننشست. خودش به اين در و آن در مي زد و به دفتر هر مسؤلی كه می‌توانست می‌رفت و شخصا پيگير موضوع مي شد. مي گفت اگر به سه و نيم درصد غنی سازی برسيم خیلی از مشكلات حل می‌شود. اراده‌اش واقعا عجیب بود #شهیدمصطفی_احمدی_روشن #شهدای_ترور #شهید_هسته_ای #شهریور #هفدهم_شهریور #از_شهدا_بیاموزیم 🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨
🕊 🌷 نصف شب بود. داشتیم از مراسم فاطمیه برمی گشتیم. ماشین نبود مصطفی به خانه شان برگردد. آمدیم در خانه ما؛ اما چفت در راه انداخته بودند. دلمان نیامد در بزنیم. گفتم: بیا به خاطر حضرت زهرا (س) امشب را بیدار بمانیم. رفتیم پارک نشستیم روی نیمکت ها. مأمورها فکر کردند معتاد یا بی خانمانیم. بردندمان کلانتری. مصطفی گیر داده بود که بگذارید شب را همین جا بمانیم. 📚: یادگاران، جلد ۲۲