°••🍃🌸♥️↻
°
#هُوَالشَّہید
از بچه های خط نگهدار
#گردان صاحب الزمان (عج) بود.
ميگفتند شبی به #كمين رفته بود،
كه صدای مشكوكی شنيد...
.
با عجله به #سنگر فرماندهی برگشت و گفت:
"بجنبيد كه #عراقی اند."
گفتیم شايد #نيروهای_خودی باشند؟
گفته بود:
نه بابا.
با گوش های خودم شنيدم
كه "عربی" #سرفه می كردند...(:
#لبخند_شهید 🙂
#رزمنده_شوخ
•••
°••🍃🌸♥️↻
°
#هُوَالشَّہید
تصور نمیکردم #حزب_اللهی ها
اینقدر #شاد و شنگول باشند،
اصلا آدم های ریشو را که میدیدم
تصور میکردم دپرس و افسرده و مدام
دنبال #غم و غصه هستند...
#محمد_حسین یک میز #تنیس گذاشته بود
توی خانه ی دانشجویی اش،
وارد که میشدیم بعد از #نماز_اول_وقت،
#بازی و مسخره بازی شروع میشد.
یک رسمی هم بین رفقا داشتند،
هرکس که تازه وارد بود و میخواست
لباسش را عوض کند، میفرستادند اتاقکی
که برای عوض کردن #لباس بود.
همین که وارد میشد #گاز_اشک_آور
می انداختند داخل اتاقک و
درش را از پشت میبستند!!!😄
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#لبخند_شهید🙂
#آوای_جوانان_بهشت♥️
•••