هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴 ⭕️ #سید_مجتبی_علمدار 🔶قسمت هفتاد شش 🔶 #مادر مادر ما زن مظلومی بود که خیلی در راه ت
🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴
⭕️ #سید_مجتبی_علمدار
🔶قسمت هفتاد وهفتم
🔶 #مسائل_سیاسی
مدت زیادی از شهادت سید نگذشته بود. جو سیاسی همه شهرها را ملتهب
کرده بود.
دوم خرداد76 در پیش بود. عده ای از دوستان سید که به جناح چپ معروف
شده بودند دور هم نشسته بودند.
مرتب از کاندیدای مورد حمایت خود صحبت ميکردند. موج حمایتهای
آنها به هیئت هم کشیده شده بود. این سیاسی کاریها باعث شد عده ای از هیئت جدا شوند.
يك شب دوباره دور هم جمع شدند و بحث سياسی را پيش كشيدند. یکی از
دوستان سید که به کار خود در حمایت از آن نامزد اصرار ميکرد، گفت: والله
قسم، اگر خود سید هم بود به ... رأی ميداد.
گفتم: چی داری ميگی؟! چرا بی خود قسم ميخوری.
بعد شروع کردم به صحبت. تا توانستم برعلیه کاندیدای مورد حمایت او حرف زدم. هر چه دلم خواست گفتم!
آن شب با ناراحتی جلسه را ترک کردم. شب هم خیلی زود خوابیدم.
ایستاده بود در مقابلم. با چهره ای بسیار نورانی تر از زمان حیات. اخم کرده
بود. فهمیدم از دست من ناراحت است.
آمدم حرف بزنم که سید گفت: ميدونی اونطرف چه خبره؟! چرا به این راحتی غیبت ميکنی؟! ميدونی اهل غیبت چه عذابی دارند.
بعد به حرف آن دوستان اشاره کرد و گفت: والله قسم اگر بودم، به آن آقا
رأی نميدادم.
#هادی_دلها_ابراهیم_هادی
🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴