6.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 یاد آن روز بخیر...
یاد آن روز بخیر این همه دیوار نبود
این چنین بر رخ دل، گرد غم یار نبود
می شكستیم پل فاصله را با هر گام
بین ما و شـهدا فاصله بسیار نبود
#امام_زمان
6.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تقدیر حقیقی جهـان
در كف مردانی است
كه پروای نام ندارند!
#امام_زمان
#سلامبرشهیدان
#اللھمعجللولیڪالفࢪج 🌾
6.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دختر خانمی که از لندن با شهید آرمان علیوردی آشنا شده بود، کنار مقتل ایشون در شهرک اکباتان چادری شد
خون شهید آرمان علیوردی کاری کرد این دختر خانم از شهر لندان کشور انگلیس اومد ایران و چادری شد.
به قول مرحوم حائری شیرازی:
شما به جز هرزهها هیچکس زیر چترتان و پرچمتان نخواهد ماند و ما تمام پاکان جهان را از چنگ شما بیرون میآوریم.
ما با شما عالم را قسمت میکنیم. پاکان عالم را از شما خواهیم گرفت و شما هرزههای ما را از ما خواهید گرفت؛ هرزههای ما برای شما و پاکان عالَم برای ما.
#امام_زمان
#اللھمعجللولیڪالفࢪج 🌿
✨🔮✨🔮✨🔮✨🔮✨
یاد حضرت در دقایق زندگی
✨🔮✨🔮✨🔮✨🔮✨
🔴 یکی از رازهای عمر طولانی حضرت
🔵 پرسید: چرا عمر حضرت صاحب الزمان اینقدر طولانی است؟
🌕 آیت الله ناصری(ره) فرموده بودند:
🔹 زمان،هیچ تصرفی در صاحبِ خود ندارد.
#مهدویت
8.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥هر پنج روز یک شهید/ پلیس مرزبانی در صدر
🔹آمار تکاندهنده شهدای فراجا در یک دهه اخیر
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات🌷
#
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥از دختر شهید حزب الله حسن اسماعیل که حال خوبی نداشت پرسیدن چی دلت میخواد؟
گفت: بابامو میخوام
و حالا پیش باباست...
🔻 دختر شهید حسن اسماعیل (شهید لبنانی) به پدر شهیدش پیوست.
روحش شاد..
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات🌷
چفيه مخصوصي داشت•••
كه با آن اشكهايي را كه بر مصيبت اهل بيت مي گريست ، پاك مي كرد .
گفت به اين چفيه دست نزنيد ، نياز به شستن ندارد ....
گفت اين سند آبروي من نزد اباعبدالله الحسين و مادرشان حضرت زهراست ...
باشد ، غنيمت و ذخيره شب اول قبرم ....
پدر جانم ●●●
حضرت زهرا (س ) اشكهاي خالصانه ات بر حسينش را خريدار شد ، كه سر بر نيزه ات سند آبرويت گرديد ....
و حالا آن چفيه گرانقيمت اشكهايت يادگاري است با ارزش براي ما ....
پروردگارا، حـَوِل قلـوبنا به بکاءُ علی الحســـین
#سردار_بی_سر
#شهيد_جاويدالاثر
#حاج #عبدالله_اسكندري
#شهیدی_که_سرش_به_نیزه_ها_رفت
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات🌷
#
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥شاه کلید عاقبت بخیری و گشایش در زندگی
🎙#عالی
#برای_دیگران_ارسال_کنید
#
🌹... پرسیدم: «علی آقا، شنیدم بچه های لشکر انصار، شما رو خیلی دوست دارن. میگن شما از توی زندانیا، جرم بالاها و اعدامیا رو میبرید جبهه و اونقدر روشون کار میکنید که یه آدم دیگه ای
میشن!»
على آقا لبخندی زد و پرسید: «از کی شنیدی؟»
با افتخار و غرور جواب دادم: «خُب شنیدم دیگه.» بعد خیلی با ادب مثل گزارشگرها پرسیدم: «این آدما خطرناک نیستن؟ تا بحال مشکلی براتون پیش نیاوردن؟».
🔸 علی آقا با اطمینان گفت: «نه؛ اصلاً و ابداً. من به نیروهام همیشه میگم....» لبخندی زد و ادامه داد: «به شما هم میگم زهرا خانم؛ اخلاق تو جامعه حرف اول رومیزنه. اگه ما روی اخلاقیات خوب کار کنیم، جامعه ایده آلی داریم. اگه اخلاق افراد جامعه،اسلامی و درست باشه؛ کشور مدینه فاضله میشه. ما باید وارد قلب و دل مردم جامعه بشیم تا مملکت در مسیر الهی قرار بگیره. من سعی میکنم با نیروهام اینطوری باشم و تنها چیزی هم که تو زندگی خیلی خوشحالم میکنه، اینه که یه آدمی که راه اشتباه میرفته، بیارم تو مسیر اصلی و الهی.
امام فرمودند: «جبهه، دانشگاه آدم سازیه.» اگه ما پیرو خط امامیم، باید عامل به فرمایشهای امام باشیم ..».
📚 برگرفته از کتاب «گلستان یازدهم »
بقلم بهناز ضرابی زاده/ نشر سوره مهر
خاطرات همسر شهید
#شهید_علی_چیت_سازیان
#از_شهدا_بیاموزیم
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات🌷
#
جلسه بود.
از وزارت خارجه و رؤسا در حضور حاج قاسم.
همسر حاج قاسم غذایی برایش فرستاده بود.
موقع نهار که شد، حاجی خودش دست به کار شد و همان مقدار غذا را بین همه قسمت کرد.
حتی حواسش به سربازهای دفترش هم بود!
حتی بالاتر، در ظرف های کوچکی برای بعضی از سربازها، با دستان خودش غذا کشید.
📚منبع:
کتاب "حاج قاسم "
#حاج_قاسم
با قایق گشت می زدیم. چند روزی بود عراقی ها راه به راه کمین می زدند. بهمان.
سر یک آب راه، قایق حسین پیچید رو به رویمان. ایستادیم و حال و احوال.
پرسید « چه خبر؟ »
- آره حسین آقا. چند روز بود قایق خراب شده بود. خیلی وضعیت ناجوری بود. حالا که درست شده، مجبوریم صبح تا عصر گشت بزنیم. مراقب بچه ها باشیم. عصر که می شه ، می پریم پایین ، صبحونه و ناهار و شام رو یک جا می خوریم. »
پرسید « پس کی نماز می خونی؟ »
گفتم « همون عصری.»
گفت « بیخود.»
بعد هم وادارمان کرد پیاده شویم. همان جا لب آب ایستادیم، نماز خواندیم.
#شهیدحسینخرازی
#خاطرات_شهدا