eitaa logo
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
2.4هزار دنبال‌کننده
17.6هزار عکس
8.7هزار ویدیو
137 فایل
نهایة الحب تضحیة... عاقبت عشق جانفدا شدن است! حضور شما در کانال دعوت ازخود #شهداست. کپی با ذکر ۵ #صلوات #ادمین_تبادل @Mousavii7 #نویسندگی👇🏻 @ShugheParvaz #عربی @sodaneghramk #تبلیغات🤩 @Tblegh پـــیام #ناشناس👇🏻 https://gkite.ir/es/9463161
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از KHAMENEI.IR
📖 بمناسبت ۹دی؛ کتاب فتنه تغلب منتشر شد. 📥 معرفی و خرید کتاب👇 http://book-khamenei.ir/index.aspx?pageid=208&description=639051
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 #هادی_دلها 🌸شعله های #فتنه سال ۸۸ زبانه کشیده بود. 🌼هادی به همراه #همسفر_شهدا_سيد_علیرضا_مصطفوی جلوی #دانشگاه رفتند. جمعيت شان كم نبود. 🌺در جلوی #دانشگاه پارچه سياهی بود و تصاوير كشته های خيالی فتنه گران روي آن نصب شده بود. 🍀هادي و سيد از موتور پياده شدند. جرات مي خواست كسي به طرف آنها برود. اما آنها حركت كردند و خودشان را به مقابل تصاوير رساندند. يكباره تمام عكس ها را كنده و پارچه سياه را نيز برداشتند. 🔴👈قبل از اينكه جمعيت فتنه گر بخواهد كاری بكند، سريع از مقابل آنها دور شدند. آن شب #بی_بی_سی اين صحنه را نشان داد. 🌷 #شهید_محمد_هادی_ذوالفقاری
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾 ⭕️ #سید_مجتبی_علمدار 🔶قسمت چهل ویکم 🔶 #ذاکر_اهلبیت در عین علاقه و استفاده از سبک ه
🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴 ⭕️ 🔶قسمت چهل ودوم 🔶 برای جذب جوانترها به هیئت خیلی تلاش ميکرد. اگر یک جوان برای اولین بار به هیئت می آمد، سعی ميکرد او را بیشتر از بقیه تحویل بگیرد. با آنها ميرفت فوتبال و ... با جوانترها رفیق ميشد و به این طریق آنها را با امام حسین علیه السلام آشنا ميکرد. یک بار سید را بر خلاف همیشه با لباسی غیر متعارف دیدم! او بیشتر مواقع تیپ و ظاهر بچه های جنگ را حفظ ميکرد. نعلین ميپوشید و شلوار شش جیب داشت. اما آن روز شلوار کتان و شیک پوشیده بود!البته از شلوارهای گشاد و ساده بود. اما از کسی مثل سید بعید بود. جلو رفتم و گفتم: آقا سید، شما؟ بعد به شلواری که پوشیده بود اشاره کردم. سیدگفت: به نظر تو از لحاظ شرعی اشکال داره؟ گفتم: نه،گشاده، هیچ مارک و علامتی هم نداره. اما برای شما خوب نیست.گفت: ميدونم، اما امروز رفته بودم با یه سری از جوونها فوتبال بازی کنم. بعد هم باهاشون صحبت کردم و دعوتشون کردم به هیئت.بعد ادامه داد: وقتی با تیپ و ظاهری مثل خودشون با اونها حرف ميزنی بیشتر حرفت رو قبول ميکنند.آمده بود جلوی درب بیت الزهرا سلام الله .ميخواست سید را ببیند. صدایش کردم. آمد جلوی درب و گفت: بفرمایید!؟آن خانم گفت: من رو ميشناسید؟!سید هر وقت ميخواست با خانمی صحبت کند سرش را بالا نميآورد. آن روز هم همین طور. سرش پایین بود و گفت: خیر. گفت: دو تا پسر دارم که ظاهرًا چند وقته با شما آشنا شدند. دوقلو هستند و هفده سال سن دارند. سید گفت: بله، بله، حال شما خوبه؟ آن مادر ضمن تشکر گفت: من باید مطلبی رو بگم. امیدوارم من رو ببخشید.بعد ادامه داد: خانواده ما هیچ کدام اهل مذهب و دین و ... نیستند. مدتی پیش بچه های من موقع فوتبال با شما آشنا شدند. توی خانه هم از شما زیاد تعریف ميکردند. من فکر کردم شما مربی فوتبال و ... هستید.من چند وقتیه که ميبینم رفتار و اخلاق بچه های من تغییر کرده! روز به روز برخورد بچه ها، با من و پدرشان بهتر از قبل ميشد. مدتی بود که ميدیدم این بچه ها توی اتاقشون هستند و کمتر پیش ما ميآیند.یک روز از لای در مشاهده کردم که دوتایی دارند نماز ميخونن. خیلی تعجب کردم. خیلی هم شرمنده شدم که بچه های من از من خداشناستر شدند.مدتی رفتار و اخلاق پسرها رو زیر نظر داشتم. تا اینکه فهمیدم بعضی از روزها به مکانی ميروند و آخر شب برميگردند. فکر کردم باشگاه ميرن.اما وقتی برميگشتند چشمهایشان کبود بود. معلوم بود که خیلی گریه کرده اند! ناراحت بودم. گفتم شاید کسی اونها رو اذیت ميکنه. برای همین چادر خانم همسایه را قرض گرفتم و امروز آنها را تعقیب کردم. فهمیدم که به اینجا آمده اند ؛ به بیت الزهرا سلام الله از همسایه ها پرسیدم:”اینجا كجاست؟!“ گفتند: ”حسینیه است. جوان ها ميآیند و سخنرانی و مداحی دارند. مسئول اینجا هم نامش آقا سید علمدار است“. من هم نام شما را شنیده بودم. برای همین اینجا ماندم و تا آخر هیئت را گوش کردم. مطمئن شدم خدا دست بچه های من رو گرفته. برای همین اومدم از شما تشکر کنم و بگم بیشتر مراقب بچه های من باشید.همان موقع دوقلوها از در بیرون آمدند. با تعجب مادرشان را دیدند که با سید در حال صحبت است. سید جلو رفت و دست انداخت گردن هر دوی آنها و گفت: »حاج خانم، بچه های شما عالی اند. اینها معلم اخلاق من هستند. خدا اینها رو خیلی دوست داره. ما هم که کاره ای نیستیم. این بچه ها باید ما رو یاری کنند.چند روز بعد دوباره همین مادر را دیدم. آمده بود تا سید را ببیند. سید جلوی در آمد. مادر، یک دسته اسکناس که داخل پاکت بود به سید داد و گفت: کل پس انداز من همین سی هزار تومن هست که آوردم برای بیت الزهرا سلام الله علیه .من هرچه دارم از شما دارم. شما هم هر طور ميدانید خرج کنید.سید تشکر کرد و مبلغ را به مسئول مالی هیئت تحویل داد. این دو نفر بعدها از بهترین نیروهای هیئتی شدند. 🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾
1_28110059.m4a
4.11M
🌹هرشب این فایل صوتی کوتاه را هنگام خواب گوش کنید
❤️ #قرار_عاشقی ❤️ قرائت دعای فرج به نیابت از شــهید ابــراهیم هــادی🌹 ⏰ قرار هرشب ✳️بخوانید و به اشتراک بگذارید 🇮🇷 @seedammar
بسم الله الرحمن الرحیم
بسم الله الرحمن الرحیم 📋 گزاره : دشواریهای بندگی؛ مفهوم آیه این را می رساند که کائنات همه به فرمان پروردگار تو است چون پروردگار آسمانها و زمين و آنچه در ميان اين دو قرار دارد، اوست. حال كه چنين است و همه خطوط به او منتهى مى شود، تنها او را پرستش كن. عـبـادتى تواءم با توحيد و اخلاص و از آنجا كه در اين راه - راه بندگى و اطاعت و عبادت خالصانه خدا - مشكلات و سختيها فراوان است ، اضافه مى كند: و در راه عبادت او صابر و شكيبا باش. نکته مهم اینجا است بندگی دشوار است. صبر بر دشواریهایش اگر نباشد، موفق به بندگی نخواهیم شد. 🔷 آیه روز: رَبُّ السَّمَاوَاتِ و َالْأَرْضِ و َمَا بَيْنَهُمَا فَاعْبُدْهُ و َاصْطَبِرْ لِعِبَادَتِهِ هَلْ تَعْلَمُ لَهُ سَمِيًّا (مریم / آیه 65) 🔶 ترجمه: همان پروردگار آسمانها و زمين و آنچه در ميان اين دو قرار دارد، او را پرستش كن، و در راه عبادتش شكيبا باش، آيا مثل و مانندي براي او پيدا مي كني؟! ، ، ،
Ahd.mp3
2.07M
#دعای_عهد ✳️تغییر مقدرات الهی با مداومت بر خواندن دعای عهد... 🌸امام خمینی ره: اگر هرروز (بعد از نماز صبح)دعای عهد خواندی،مقدراتت عوض میشود....⚡️ امام زمانی شو👇👇👇👇 #کانال_خواهم_امد http://eitaa.com/joinchat/287047696Cbbd8ae64b7
Ziyarat-Ashura-Halawaji.mp3
15.21M
زیارت عاشورا با صدای دلنشین اباذر حوائجی قرار هروز صبح😊🌹 @seedammar #کانال_ابراهیم_هادی_هادی_دلها
هدایت شده از صـاحــب دلم(مهدویت 50)
#مهدے_جان💕 [دلتنگ شدم ماهِ دل آرایم را یڪ عمر شڪستم دلِ آقایم را] «العفو، ڪه آوارهٔ صحرا ڪردم؛ با دست خودم یوسف زهرایم را...» 🔸اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجـْـ #مهدویت
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
ای که انتظارمرا می کشی خواهم امد: 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 ⭕️ #سلام_علی_ابراهیم 🔸قسمت چهل ودوم 🔸 #زیارت سال
ای که انتظارمرا می کشی خواهم امد: 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 ⭕️ 🔸قسمت چهل وسوم 🔸 قبل از عملیات بود جهت هماهنگی بهتر بین فرماندهان سپاه وارتش جلسه ای در محل گروه اندرزگو برگزار شد من و و سه نفر از فرماندهان ارتش وسه نفر از فرماندهان سپاه در جلسه حضور داشتند تعدادی از بچه ها هم داخل حیاط مشغول آموزش بودند اواسط جلسه بود که از بیرون اتاق یک به داخل پرت شد دقیقا وسط اتاق افتاد از ترس رنگ همه پرید نفسها چند لحظه در سینه حبس شد وهر کسی برای نجات از ترکش احتمالی نارنجک به طرفی رفت ودست روی سر گرفتند لحظاتی به سختی گذشت اما صدای انفجار نیامد خیلی آرام دستها از روی سر ها برداشته شد وچشمها باز شد واز لا به لای دستانم وسط اتاق را نگاه کردم با چشمانی که از تعجب پر شده بود گفتم آقا ...... وبقیه هم سرها را بلند کردند وبا رنگ پریده وسط اتاق که ابراهیم روی نارنجک خزیده بود را نگاه میکردند در همین حین مسئول آموزش وارد اتاق شد ومعزرت خواهی کرد وگفت ببخشید نارنجک آموزشی بود😐 واشتباهی افتاده داخل اتاق... ابراهیم از روی نارنجک بلند شد در صورتی که اوایل جنگ بود وچنین اتفاقی برای کسی نیفتاده بود 😊گویی نارنجک آمده بود تا مردانگی ما را بسنجد.... 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
┄┅┅✿❀🌹❀✿┅┅┄ ◀️ #شهید_صادق_عدالت_اکبری ، جوان نخبه مدافع حرم، دانشجوی کارشناسی تربیت بدنی و ورزشکار حرفه ای در هشت رشته ورزشی بود که در دومین روز از اردیبهشت شصت و هفت به دنیا آمد و در چهارم همان ماه در سال نود و پنج در حلب سوریه به شهادت رسید🌹🕊 #جانباز_فتنه_۸۸💔 #مدافــــ🔻حــــرمـ🔻ــــع #شهید_صادق_عدالت_اکبری🌹🍃
╭━═━⊰🍃🌹🍃⊱━═━╮ 🍃اے فرزنـدانم!.. شما را به تقوے و ترس از خدا سفارش مےڪنم و اینڪه دنیا پرستے را نخواهید... و به دنیا دل نبندید هر چه به شما رو آورد. ▪اگر چیزے از شما گرفته شده باشد. اندوهناک نشوید و راست و درست سخن بگوئید و براے پاداش آخرت ڪار ڪنید و دشمن ستمڪاران و یار ستمدیدگان باشید. ⚡و در ڪارهایتان نظم و انضباط و بهم پیوستگے داشته باشید و بین خود را اصلاح و اختلاف تان را با آرامش رفع ڪنید و از رسول الله شنیدم اصلاح ذات البین از تمامے نمازها و روزه ها بهتر است. 🍁 گناهان یکدیگر را ببخشید و جدایے بترسید و امر به معروف و نهے از منڪر را رها نڪنید، ڪه اگر رها ڪردید بدڪاران بر شما مسلط مےشوند و پس از آن... دیگر دعاے شما مستجاب نمے شود. 💦دنیا دریاے عمیق و ژرفے است و مردم شناوران در این دریا هستند... اگر مےخواهے ڪه غرق نشوے. و با انسانیت خود بیگانه نشوے. باید تقوے الهے در این مسیر ڪشتے داشت. ڪه تنها با این ڪشتے است ڪه مےتوان از این دریا به سلامت گذشت.   ..(شهید حسن امام دوست)..
هدایت شده از فریاد خوزستان
📸هم اکنون تجمع بصیریتی میثاق امت با ولایت روز ۹دی با سخنرانی سردار اهوازیان در مسجد امام خمینی (ره) در حال برگزاری است ✅ #فریاد_خوزستان: http://eitaa.com/joinchat/1933312000Cd6b376f134 http://sapp.ir/faryad_khz
┄═❁🔆๑🔅🌸🔅๑🔆❁═┄ 🔰دوره آموزشے که تمام شد نوبت تقسیم نیروها بود اکثر دوستان او تمایل به ماندن در کرمانشاه و کار کردن نزد خانواده‌هایشان را داشتند تا شرایط کارے راحت‌ترے داشته باشند. ⚡همان موقع اعلام شده بود که بیمارستان پاوه بیمارستان خیلے مجهزے نیست و به نوعے جور کمبود دستگاه ها و تجهیزات پزشکے را باید نیروے انسانے بکشند و شرایط خدمت در آنجا به دلیل منطقه محروم بودن خیلی سخت‌تر از کرمانشاه است. 🔹با همه اینها فوزیه خدمت در شهر پاوه را انتخاب کرد، چون معتقد بود از این طریق خدمتش ارج بیشترے دارد و شغل پرستارے یعنے دست و پنجه نرم کردن با همین .. 🌻فوزیه در اتاقش عکسے از  امام خمینی(ره) را  قاب گرفته بود و آویزان  کرده بود به دیوار خیلے ها به او گفته بودند اگر  رئیس بیمارستان این عکس را ببیند براش بد می‌شود، اما فوزیه عکس را پایین نیاورده بود... 🔻تا اینکه یک روز رئیس بیمارستان "دکتر عارفے" که بعداً به خارج فرار کرد براے سر کشے به اتاق ها آمده بود. و عکس را دیده بود و با عصبانیت از او خواسته بود سریع  عکس را از دیوار بر دارد. 💨 اما فوزیه گفته بود، اتاق خودش است. و دوست دارد عکس امام را به دیوار اتاقش بزند رئیس گفته بود یا عکس را پایین مے‌آوری و یا یک ماه از حقوق خبرے نیست. 🚧 و فوزیه هم در جوابش گفته بود اگر اخراج هم بشوم عکس را از دیوار بر نمے‌دارم. رئیس بیمارستان یک ماه حقوقش را قطع کرد و یک توبیخ کتبے هم به او داد. 🌹
••••••••••🌸🎂🌸•••••••••• تولدداریم....چه تولدی....! ................................................. مراسم بزرگداشت پنجاه وسومین سالروز تولد سردار ناآرام مدافع حریم زینبی شهيد #جاسم_حمید 📗 قرائت زیارت عاشورا ⏰ یکشنبه۹دی-ساعت۱۹/۳۰ 🌷گلزارشهدای اهواز- قطعه شهدای مدافع حرم، مزار شهید 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان #هادی_دلها_ابراهیم_هادی
❤️عکس دیده نشده ازرهبر درحال برداشت گندم درمزرعه❤️
🍃🌸درمحضر شهید عمرےبہ هرڪوےوگذر گشتم ڪہ پیدایٺان ڪنم💔 اڪنون ڪہ پیداڪرده ام بنشینم تماشایٺان ڪنم بنشینین ڪہ بامن هرنظر☝️ باچشم دل باچشم سر هرلحظہ خودرامسٺ تر ازروےزبیایٺان ڪنم
┄┅┅✿❀🌹❀✿┅┅┄ 👈🎋« #شهید_حسین_معزغلامی » که سال هشتاد و هشت از ناحیه کتف مجروح شده بود، در جریان درگیری با تروریست‌های تکفیری در منطقه «حماه» سوریه به شهادت رسید. 💢این شهید مدافع حرم که از اعضای فعال پایگاه بسیج قمر بنی هاشم (ع) حوزه صدوسیزده سپاه تهران بزرگ بود، در سالروز تولد بیست و سه سالگی اش در چهارم فروردین نود و شش به فیض شهادت نائل شد.🌹🕊 #جانباز_فتنه_۸۸💔 #مدافــــ🔻حــــرمـ🔻ــــع #شهید_حسین_معز_غلامی🌹🍃
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴 ⭕️ #سید_مجتبی_علمدار 🔶قسمت چهل ودوم 🔶 #جذب برای جذب جوانترها به هیئت خیلی تلاش ميک
🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴 ⭕️ 🔶قسمت چهل وسوم 🔶 سید اعتقاد عجیبی به ائمه: داشت. به این خاندان عشق ميورزید. مداحی که ميکرد برای احتیاج مادی نبود. در ازای مداحی کردن مبلغ یا به قولی پاکت نميگرفت. از وضعیت مالی او آگاه بودم. حقوقی که از سپاه ميگرفت کافی نبود. از آن پول، هم باید اجاره منزل را ميداد و هم امورات خانواده را ميگرداند. البته من سید را ميشناختم. ميدانستم که از آن حقوق بخشی را نیز انفاق ميکند. ولی با این حال از مداحی کردن هدیه و یا پولی نميگرفت. یک بار او را برای مداحی دعوت کردند. سید هم قبول کرد. آن روز با ماشین او را رساندم. در راه به شوخی گفتم: راستی سید مداحی ميکنی، پاکت هم ميگیری؟ گفت: من برای چیز دیگری ميخوانم. من هیچ چیز را با خانم حضرت زهرا سلام الله عوض نميکنم. سید اعتقاد قلبی داشت. ميگفت: من اگر برای مداحی پول بگیرم، دیگر نميتوانم در حضور مادرم حضرت زهرا سلام الله بگویم که من خالصانه برای شما مداحی کردم؛ چون ایشان ميتوانند بگویند که اُجرت مداحی ات را گرفته ای. هر سال 28 ماه صفر با بچه های هیئت رهروان امام; راهی سفر مشهد ميشدیم. در حرم هماهنگ کردیم تا سيد در گوشه ای از صحن مداحی کند. از همه استانها ميآمدند. سید را همه ميشناختند. یک بار بعد از عزاداری خانمی با لهجه آذری آمد و مقداری پول از کیفش درآورد و به سید داد و گفت: آقا سید این پول را بگیر و برای خودت خرج کن. آن خانم خیلی اصرار ميکرد. با خودم گفتم: سید و این حرفها! تا حالا ندیده بودم سید مداحی کند و پول بگیرد. او یک ریال هم برای خودش نميگرفت. سید برای آنکه آن زن ناراحت نشود پول را گرفت! بعد هم به من داد و گفت: برای هیئت خرج کنم.به سید گفتم: آن خانم چند بار تأکید کرد که این پول برای شماست و خرج خودتان کنید. بعد گفتم: »من این پول را نميگیرم. بالاخره آن روز توانستم راضی اش کنم که پول را برای خودش خرج کند. اما بعدها فهمیدم که سید آن مبلغ را خرج بیت الزهرا سلام الله کرده. سینا خواهرزاده سید بود. بچه خردسالی بود که به همراه سید مداحی ميکرد. در روزهای آخری که سید در بیمارستان بستری بود درباره او توصیه کرد. گفته بود: بعد از من مداحی اهل بیت: را ادامه دهد اما نه برای پول.سید اگر برای هیئت، مداح هم ميآورد با او شرط ميکرد که پول نگیرد. یک بار مرحوم آقاسی را به هیئت رهروان دعوت کرد. ایشان هم با آن شعرهای پرشور خود مجلس را عاشورایی کرد. بعد از اتمام جلسه، سید برای او یک جفت کفش خرید و به ایشان تقدیم کرد. مرحوم آقاسی هر کاری کردند که پولش را حساب کند، سید اجازه نداد و گفت: این کفشها را به عنوان هدیه برای شما گرفتیم. 🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾
❤️ #قرار_عاشقی ❤️ قرائت دعای فرج به نیابت از شــهید ابــراهیم هــادی🌹 ⏰ قرار هرشب ✳️بخوانید و به اشتراک بگذارید 🇮🇷 @seedammar
1_28110059.m4a
4.11M
🌹هرشب این فایل صوتی کوتاه را هنگام خواب گوش کنید