🌷🌷🌷
🕊شهید ناصر حسنی صدرآبادی
يكم آذر ۱۳۴۸، در شهرستان يزد ديده به جهان گشود. پدرش علي، كشاورزي ميكرد و مادرش بي بي صغری نام داشت. تا پايان دوره راهنمايي درس خواند. كارگر كارخانه بافندگي بود. به عنوان پاسدار وظيفه در جبهه حضور يافت. هفتم فروردين ۱۳۶۷، در شاخ شميران هنگام درگيري با نيروهاي عراقي بر اثر اصابت تركش به سر، شهيد شد. پيكر وي را در گلزار شهداي خلدبرين زادگاهش به خاك سپردند.
📜فرازی از وصیتنامه شهید
سلام بر پدرانی که با غیرت و تعصب و شرف و وجدان خود درسی بزرگ به فرزندان خود می دهند. خدایا ایمانم را هر چه بیشتر افزایش بده تا در راه تو بتوانم آخرین مبارزه را با جهان کفر ادامه بدهد. بر مزار من تفکر کنید زیرا عالی ترین راه به مقصد من است.
•••▪️🕊🌷🕊▪️•••
#هادی_دلها_ابراهیم_هادی
هدایت شده از شهید ابراهیم هادی
من نمیخواهم عامل انحراف ذهن جوان های دیگر بشوم...💯
🔆خاطره ای از شهید ابراهیم هادی
🆔 @Ebrahimhadi
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱 ⭕️ #شهید_عبدالصاح_زارع 🔶قسمت چهل ویک 🔶 #رادیو_معارف دوست نداشت لحظه ای از عمرش را
🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱
⭕️ #شهید_عبدالصاح_زارع
🔶قسمت چهل و دوم
🔶 #اطاعت_امر
من هیچگاه ندیدم بخواهد پیش کسی گردن کج کند یا خواهشی را مطرح کند و به شخصیت خودش آسیب بزند.
آدمهای بزرگ این خصلت را دارند که به راحتی مشکلاتشان را بر زبان نیاورده و ضعفی از خود نشان نمیدهند.
آخر هفته بود مشکلی پیش آمد وباید سریع یک نفر را به عنوان مسئول شب جایگزین میکردم هرکس مشکل یا گرفتاری وبهانه ای داشت . طبق معمول که وقتی کسی را برای کاری پیدا نمیکردم . سراغ زارع را می گرفتم . به تلفن همراهش زنگ می زدم . خواسته ام را که شنید ابتدا مکثی کرد . اما بی آنکه بهانه ای بیاورد یا اصلا بگوید که نوبت من نیست ، گفت :
خودم انشاءالله می رسانم فقط ممکن است اندکی تاخیر داشته باشم .
خودش را رساند و سر پست قرار گرفت. بعد ها فهمیدم که مادرش بیمار بوده و او برای سر کشی و کمک به قم رفته بوده . گفتم :
مرد حسابی ! می گفتی قم هستم و نمی توانم بیایم .
تبسمی کرد وگفت :
نخواستم درخواست شما را رد کنم. فقط اطاعت امر کردم.
#هادی_دلها_ابراهیم_هادی
🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
🌷🌷🌷 🕊شهید ناصر حسنی صدرآبادی يكم آذر ۱۳۴۸، در شهرستان يزد ديده به جهان گشود. پدرش علي، كشاورزي مي
14صلوات امشب هدیه میکنیم به اقا امام زمان عج به نیت 😊👇
#شهید_ناصرحسنی صدرآبادی
#اللهم_صلی_علی_محمد_وآل_محمد_وعجل
#فرجهم
#التماس_دعا
🍃🌸
@seedammar
#شبتون_مهدوی
بسم الله الرحمن الرحیم
📋 زینت مرکب؛ در این آیه خداوند سخن از آفرینش اسب ، استر و الاغ می فرماید تا انسان بر آن ها سوار شود و هم باعث زینت او باشند. به عقیده برخی مفسران، منظور از زینت در این آیه، همان است كه اثر آن در زندگى اجتماعى ظاهر مي گردد. حتی مرکب های امروزی هم برای دارندگانش نوعی زینت محسوب می شود. نکته جالب در مورد این آیه جمله پایانی آن است. افكار را به وسائل نقليه و مركبهاى گوناگونى كه در آينده در اختيار بشر قرار مي گيرد و بهتر و خوبتر از اين حيوانات مى تواند استفاده كند متوجه مي سازد، و مى گويد خداوند چيزها (وسائل نقليه ديگرى ) مى آفريند كه شما نمي دانيد!
🔷 آیه روز:
و َالْخَيْلَ و َالْبِغَالَ و َالْحَمِيرَ لِتَرْكَبُوهَا و َزِينَةً و َيَخْلُقُ مَا لَا تَعْلَمُونَ (نحل / آیه 8)
🔶 ترجمه:
و (همچنين) اسبها و استرها و الاغها را آفريد تا بر آنها سوار شويد و هم مايه زينت شما باشد و چيزها (وسائل نقليه ديگري) ميآفريند كه شما نمي دانيد!
📅 یکشنبه 11 فروردین 1398
#اجتماعی ، #مرکب ، #پیشگویی
🌼هر روز یک آیه🌼👇
#هادی_دلها_ابراهیم_هادی
Ahd.mp3
2.07M
#دعای_عهد
✳️تغییر مقدرات الهی با مداومت بر خواندن دعای عهد...
🌸امام خمینی ره:
اگر هرروز (بعد از نماز صبح)دعای عهد خواندی،مقدراتت عوض میشود....⚡️
امام زمانی شو👇👇👇👇
#کانال_خواهم_امد
http://eitaa.com/joinchat/287047696Cbbd8ae64b7
Ziyarat-Ashura-Halawaji.mp3
15.21M
زیارت عاشورا
با صدای دلنشین اباذر حوائجی
قرار هروز صبح😊🌹
@seedammar
#کانال_ابراهیم_هادی_هادی_دلها
امروز روز پنجم است که در محاصره هستیم ،آب را جیره بندی کرده ایم،نان را جیره بندی کرده ایم، . . . عطش همه را بی تاب کرده ،همه چیز جز #شهدا که حالا کنار هم در انتهای کانال خوابیده اند .دیگر شهداء تشنه نیستند.
فدای لب تشنه ات ای پسر #فاطمه(س)
آخرین دست نوشته یکی از رزمندگان #بسیجی گردان #کمیل از لشکر 27 حضرت رسول (ص)
((کانال حنظله منطقه عملیاتی فکه /عملیات والفجر مقدماتی))
.
#علمدار_کمیل
#شهید_ابراهیم_هادی
#شهدا
#گمنام
#هادی_دلها_ابراهیم_هادی
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
#هادی_دلها_ابراهیم_هادی
دختری که به جرم محجبه بودن شهید شد #زینب_کمایی... این دختر خانوم گل پونزده ساله یه برنامه ی عملی خودسازی هم داشته... کجا سیر میکرد ... چه دیدگاه زیبایی داشت ... یه کتاب هم در موردش هست ... کتاب #راز_درخت_کاج ، و اینکه زینب خانم عزیز از شهدای شاخص سال نود و هفت هستن ...
یه جا خوندم همیشه میوه درخت کاج داشته ، همیشه بالای دفترش مینوشته که اینجا دیگه جای من نیست ... آخرشم که شهید میشه مزارش زیر یه درخت کاج هست همینقدر زیبا ... ✔قسمتی از کتاب 👇👇 آن قدر در دنیای خودم با زینب حرف زدم که نفهمیدم کی به سردخانه رسیدیم. دخترم آنجا بود. با همان لباس قدیمی اش، با روسری سرمه ای و چادر مشکی اش.
منافقین او را با چادرش شهید کرده بودند. با چادر، چهار گره دور گردنش بسته بودند.
کنارش نشستم و صورتش را، صورت لاغر و استخوانی اش را، چشم هایش را یکی یکی بوسیدم. لب هایش را بوسیدم. سرم را روی سینه ی زینب گذاشتم. قلبش نمی زد. بدنش سردِ سرد بود.
دست های زینب را گرفتم و فشار دادم. بدنش سفت شده بود. روسری اش هنوز به سرش بود. چند تار مویی را که از روسری بیرون زده بود، پوشاندم. دخترم راضی نبود نامحرم موهایش را ببیند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹خیبر خیبر یا صهیون، جیش محمد قادمون
♦️مداحی #حماسی مهدی رسولی برای دست و پا زدن های #آل_سعود و #آل_صهیون
♦️امروز به روایتی سالروز فتح قلعه یهودیان خیبر به دست امیرالمؤمنین است،خانه پوشالی صهیونیست های امروز هم طبق وعده صادق ولی امر کمتر از 25 سال دیگر فرو خواهد ریخت،اینبار به دست پیروان امیرالمؤمنین علیه السلام
🔴 #هادی_دلها_ابراهیم_هادی
.
📝 متن خاکریز خاطرات ۱۳۱
✍ راهکار شهید همت برای خودسازی و پاکیِ درون
#متن_خاطره
محمد ابراهیم داشت محوطه رو آب و جارو جارو می کرد. رفتم و به زحمت جارو رو ازش گرفتم. ایشان هم ناراحت شد و گفت: بذار خودم جارو کنم، اینجوری بدیهای درونم هم جارو میشه... کار هر روزش بود ، کار هر روز صبحِ یک فرماندهی لشکر...
📌 خاطره ای از زندگی سردار شهید محمد ابراهیم همت
📚منبع:یادگاران۲ «کتاب شهید همت» ، صفحه ۲۷
#شهیدهمت #خودسازی #اخلاص #تواضع
#هادی_دلها_ابراهیم_هادی
YEKNET.IR - shahadat imam mosa kazem - seyed reza narimani - zamine 2.mp3
4.76M
🔳 #شهادت_امام_موسی_کاظم (ع)
🌴دارم آروم آروم آب میشم
🌴اخه اجلم نزدیکه
🎤 #نریمانی
⏯ #زمینه
👌فوق زیبا
#هادی_دلها_ابراهیم_هادی
سلام(بخوانیدوارسال کنید):
#امام_موسی_کاظم_علیه_السلام
#شهادت
#غزل
ای ولی نعمتِ ایران پدرت را کشتند
آه ، ای شاهِ خراسان پدرت را کشتند
در میان حرمت سینه زنان می گوییم ...
وامصییت که رضا جان پدرت را کشتند
آنقَدَر از نفس حیدری اش ترسیدند ...
آخر از ترس ، هراسان پدرت را کشتند
چارده سال ، سیه چالِ بلا جایش بود
عاقبت در دلِ زندان پدرت را کشتند
از بلا هر چه که می شد به سرش آوردند
امتِ دور ، ز انسان پدرت را کشتند
اشک ، در چشم و به لب ناله ی "خَلِّصْنی" داشت
در عوض با لب خندان پدرت را کشتند
تا که دیدند کسی نیست ، که یاری ش کند ...
چقَدَر ساده و آسان پدرت را کشتند
حتما آن لحظه که بارید ، برای جدش ...
موقع بارش باران پدرت را کشتند
گر چه از فرطِ شکنجه بدنش آب شده ...
تو بگو با لب عطشان پدرت را کشتند ؟
گر چه اصلا غُل و زنجیر ، لباسش شده بود
کِی دگر با تن عریان پدرت را کشتند ؟
#رضا_قاسمی
╭════•🍁•════╮
#هادی_دلها_ابراهیم_هادی