Ziyarat-Ashura-Halawaji.mp3
15.21M
زیارت عاشورا
با صدای دلنشین اباذر حوائجی
قرار هروز صبح😊🌹
@seedammar
#کانال_ابراهیم_هادی_هادی_دلها
Ahd.mp3
2.07M
#دعای_عهد
✳️تغییر مقدرات الهی با مداومت بر خواندن دعای عهد...
🌸امام خمینی ره:
اگر هرروز (بعد از نماز صبح)دعای عهد خواندی،مقدراتت عوض میشود....⚡️
امام زمانی شو👇👇👇👇
#کانال_خواهم_امد
http://eitaa.com/joinchat/287047696Cbbd8ae64b7
هدایت شده از هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
❣#سلام_امام_زمانم❣
سلام پدر مهربان ما صبحت بخير
📖السَّلاَمُ عَلَى الدِّينِ الْمَأْثُورِ وَ الْكِتَابِ الْمَسْطُورِ...
⚜سلام بر #مولایی که تنها نشان باقیمانده از دین و حجّت های خداست👌 #سلام بر او که گنجینه♥️ علم الهی است.
⚜به امید دیدن #روز_ظهور!
روزی که دین و ایمان جانی تازه🌱 میگیرد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
ّ
#مطلب
#ابراهیم_هادی خوشتیب بود اما برای خدا🌹
✨در باشگاه کشتی بودیم. آماده میشدیم برای تمرین. ابراهیم هم وارد شد. چند دقیقه بعد یکی دیگر از دوستان آمد.
✨تا وارد شد بیمقدمه گفت: ابرام جون، تیپ و هیکلت خیلی جالب شده! تو راه که میاومدی دو تا دختر پشت سرت بودند. مرتب داشتند از تو حرف میزدند!
✨بعد ادامه داد: شلوار و پیراهن شیک که پوشیدی، ساک ورزشی هم که دست گرفتی. کاملاً مشخصه ورزشکاری!
✨به ابراهیم نگاه کردم. رفته بود تو فکر. ناراحت شده بود. انگار توقع چنین حرفی را نداشت.
✨جلسه بعد تا ابراهیم را دیدم خندهام گرفت. پیراهن بلند پوشیده بود و شلوار گشاد! به جای ساک ورزشی لباسها را داخل کیسه پلاستیکی ریخته بود! از آن روز به بعد اینگونه به باشگاه میآمد!
✨بچهها میگفتند: بابا تو دیگه چه جور آدمی هستی! ما باشگاه مییایم تا هیکل ورزشکاری پیدا کنیم. بعد هم لباس تنگ بپوشیم، اما تو با این هیکل قشنگ و رو فُرم، آخه این چه لباس هائیه که میپوشی!
✨ابراهیم به حرفهای آنها اهمیت نمیداد. به دوستانش هم توصیه میکرد که: اگر ورزش برای خدا بود، میشه عبادت؛ اما اگه به هر نیت دیگهای باشه ضرر میکنین.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ
روایت متفاوت از کتاب شهید جاویدالاثر #ابراهیم_هادی
توسط سرکار خانم مجیدی، همسر شهید حاج عباس نجفی
#هادی_دلها_ابراهیم_هادی
#تلنگر
اول به خودم
میگفت :
میدونی کِی از چشم خدا میوفتی؟؟
زمانی که آقا امام زمان (عج)
سرشو بندازه پائین و
از گناه کردن من #خجالت
بکشه
ولی من انگار نه انگار
بیاید
#نذاریم_کارمون_به_اون_جاها_برسه...‼️
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
#قصه_دلبری #قسمت_۴۱ همه ی هم وغمش این بود که تا جایی که بدنمان می کشد, در حرم بمانیم. زیارت نامه
#قصه_دلبری
#قسمت_۴۰
مدتی که تهران بود, جوری برنامه ریزی می کرد که برویم دیدن خانواده یکی از همرزمانش👌
از بین دوستانش فقط با یکی رفیق 😍گرمابه و گلستان بودند و رفت وآمد داشتیم.
می شد, بعضی شب ها🌃
همان جا می خوابیدیم و وقتی هم هر دو نبودند,
باز ما خانم ها با هم بودیم.
¤¤¤¤
راضی نمی شدم دوباره مادر شوم. می گفتم:
( فکرشم نکن❌عمراً اگه زیر بار بچه و بارداری برم!)
خیلی که روضه خواند:
( الان تکلیفه و آقا گفته بچه بیارید.)✅
ومی خواست با زیاد شدن نسل شیعه متقاعدم کند.
بهش گفتم: ( اگه خیلی دلت بچه میخواد , می تونی بری دوباره ازدواج کنی☹️)
کارد بهش می زدی خونش در
نمی آمد,
می گفت: (چند سال سختی کشیدم که آخر از یکی دیگه بچه داشته باشم?)
به هرچیزی دست می زد که نظرم را جلب کند, اما فایده نداشت🚫
نه اوضاع واحوال جسمی ام مناسب بود.
و نه از نظر روحی آمادگی را داشتم😔
و سر امیر محمد پیر شدم.
آدم می تواند زخم ها و جراحی🤕 ها را تحمل کند , چون خوب می شود.
اما زخم زبان ها را نه.
زخم زبان به این زودی ها التیام پیدا نمی کند
برای همین افتاد به ولخرجی های بیجا و الکی.
فکر می کرد با این کارها نگاهم مثبت می شود😏
وضیعت مالی اش اجازه نمی داد ولی می رفت, کیف👜 وکفش 👡 مارک دار و لباس های یکدست برایم می خرید.
اما فایده ای نداشت❌
خیلی بله قربان گو شده بود.
می دانست که من با هیچ کدام از این ها قرار نیست تسلیم شوم. دیدم دست بر دار نیست فکری کردم و گفتم شرطی جلوی پایش بگذارم که نتواند عمل کند.
خیلی بالا پایین کردم, فهمیدم نمی تواند به این سادگی ها به دلیل موقعیت شغلی اش سفر خارجی برود.
خیلی که پاپی شد,
گفتم : (به شرطی که منو ببری کربلا😳)
شاید خودشم باورش نمی شد محل کارش اجازه بدهند,
اما آن قدر رفت🚶 وآمد که بالاخره ویزا گرفت.
مدتی با هم خوش😍 بودیم .
با هم نشستیم از مفاتیح آداب زیارت کربلا را در آوردیم .
دفعه ی اولم بود می رفتم کربلا. خودش قبلاً رفته بود .
آنجا خوردن گوشت🍗 را مراعات می کرد ونمی خورد
بیشتر با ماست و سالاد و برنج واین ها خودش را سیر می کرد. تبرکی ها و سنگ حرم را خریدیم . بر خلاف مکه 🕋نرفتیم بازار. وقت نداشتیم و حیفمان می آمد برای بازار وقت بگذاریم.
می گفت: ( حاج منصور گفته توی کربلا خرید نکنید.
اگه خواستین برین نجف)
از طرفی هم می گفت:
( اکثر این اجناس تهران هم پیدا می شد.
چرا بار مون رو سنگین کنیم)
حتی مشهد هم که می رفتیم , تنها چیزی که دوست داشت بخریم انگشتر💍 وعطرسید جواد بود. زرشک و زعفران هم می آمد تهران می خرید.
⚡📚
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
💝🕊💝🕊💝🕊💝 #قصه_دلبری #قسمت۴۹ می گفتم: درسته که چمران شهید شد🕊و به آرزوش رسید،ولی اگه بود شاید بیشتر ب
💝🕊💝🕊💝🕊💝
#قصه_دلبری
#قسمت۵۰
حاج آقا زودتر از ما پیاده شد. جوانی دوید جلو،حاج آقا را گرفت در بغل و ناغافل به فارسی گفت:《تسلیت می گم!》 نفهمیدم چی شد.
اصلا این نیرو از کجا آمد که توانستم به دو خودم را برسانم پیش حاج آقا یک حلقه از آقایان دوره اش کرده بودند. پاهایش سست شد و نشست. نمی دانم چطور از بین نامحرمان رد شدم. جلوی جمعیت یقه اش را گرفتم. نگاهش را دزدید، به جای دیگری نگاه می کرد.
با دستم چانه اش را گرفتم و صورتش را آوردم طرف خودم. برایم سخت بود جلوی مردها حرف بزنم ،چه برسد به اینکه بخواهم داد بزنم، گفتم:《به من نگاه کنید!》اشک هایش ریخت😭😭😭
پشت دستم خیس شد. با گریه داد زدم😭 مگه نگفتین مجروح شده؟ نمی توانست خودش را جمع کند
به پایین نگاه می کرد. مردهای دور و بر نمی توانستند کمکی کنند،فقط گریه می کردند😭😭😭😭😭😭
دوباره داد زدم:《مگه نگفتین خونریزی داره؟اینا دارن چی میگن؟؟》
اشکش را پاک کرد،باز به چشم هایم نگاه نکرد و گفت:《منم الان فهمیدم!》
نشستم کف خیابان،سرم را گذاشتم روی سنگ های جدول و گریه😭کردم. روضه خواندم،همان روضه ای که خودش در مسجد راس الحسین علیه السلام برایم خواند:
من می روم ولی جانم کنار توست❤️
تا سال های سال،شمع مزار توست
عمه جانم،عمه جانم،عمه جان قد کمانم
عمه جانم،عمه جانم،عمه جان
نگرانم عمه جانم،عمه جانم،عمه جان مهربانم💕
⚡📚
#هادی_دلها_ابراهیم_هادی
#گروه_جهادی_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دلتنگ_کربلا
.
زيارت نرفته ها
ببينيد و عقده دل بگشاييد
.
اگه دلت گرفته و...
جیبت خالیه!
اگه حال و روزت
ابریه و از زمین و آسمون داره
برات بد میاد...
اگه گير گرفتاری و مشکلات هستی...
از همون جایی که هستی
بگو ؛
السلام علیک یاابا عبدالله
.
امام صادق(ع) فرمودند:
شیعیان ما را به زیارت قبر
حسینبنعلی سفارش کنید!
که رزق و روزی را زیاد...
عُمر را طولانی...
شر و بدی را دفع...
و زیارت او بر هر شیعهای
واجب است!
.
.
#کربلا
#زیارت
#شب_جمعه
#شب_زیارتی_امام_حسین
#گروه_جهادی_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#هادی_دلها_ابراهیم_هادی
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
🍃هرگـاه شب جمعه شهـدا را يـاد ڪرديد، آنها شمـا را نزد سیدالشهدا(ع) یاد میکنند. #شادی_روح_شهدا_صلوا
#گذری_بر_سیره_شهید
🌷همیشه وضو داشت. یه روز گفتم رضا چرا وقتی که پای سفره می شینی. وقتی می خوابی وقتی از خونه بیرون میری اول وضو می گیری؟
🌷گفت:وقتی کنار سفره میشینم مهمان امیرالمومنینم شرم می کنم بدون وضو باشم...وقتی می خوابم یا بیرون میرم ممکنه از خواب بیدار نشم یا بر نگردم. هرکسی هم با وضو از این دنیا بره اجر شهید را داره می خوام از اجر شهید محروم نشم...
#شهید_رضا_پورخسروانی