eitaa logo
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
2.3هزار دنبال‌کننده
19.4هزار عکس
10.6هزار ویدیو
143 فایل
نهایة الحب تضحیة... عاقبت عشق جانفدا شدن است! حضور شما در کانال دعوت ازخود #شهداست. کپی با ذکر ۵ #صلوات #خادم👇🏻 @Mousavii13 #تبادل @Mousavii7 #نویسندگی👇🏻 @ShugheParvaz #عربی @sodaneghramk #تبلیغات🤩 @Tblegh
مشاهده در ایتا
دانلود
🌟قبل اینکه این داستان رو بخونید بگم که دلیل ازدواج نکردن شهید این بود که چون که  میرفتند جبهه نمیخواستند کسی منتظرشون باشه و بخاطر این ازدواج نکردند. 🌟ماجرای کمتر شنیده شده خواستگاری رفتن شهید 🌟اززبان خواهر شهید: پای ابراهیم که به جنگ باز می‌شود همه دغدغه‌اش می‌شود جنگ، بارها به دیگران گفته‌است که بدن تنومندش را برای این روزها آماده کرده‌است. برای روزهایی که از اسلام دفاع کند. ابراهیم آنقدر در احوالات جنگ است که هرچه خانواده می‌خواهند برایش زن بگیرند ابراهیم زیربار نمی‌رود. خواهر ابراهیم در این‌باره خاطره جالبی دارد. خاطره‌ای که هنوز بعد از این‌همه سال حسابی او را می‌خنداند:«یک بنده خدایی از دوستان ابراهیم گفت می‌توانم کاری کنم که انقدر رزمنده‌ها هوای جبهه نداشته باشند. زن که بگیرند جبهه یادشان می‌رود. اما ابراهیم قبول نداشت. می‌گفت الان بحث دفاع از کشور است. من باید بروم و حضور داشته باشم شاید بلایی سرم بیاید نمی‌شود که یک نفر همیشه منتظرم باشد. به هرحال ما به احترام معرف رفتیم خواستگاری. خانه یک زن و شوهری رفتیم که دوتا اتاق داشتند و در آنجا به ازدواج جوان‌ها کمک می‌کردند. وقتی رفتیم دختر خانم با چادر مشکی نشسته بود. آن موقع‌ها وقتی خوششان می‌آمد ضربتی عقد می کردند. من وقتی با دخترخانم صحبت کردم شرایط ابراهیم را توضیح دادیم و دخترخانم موافقیت کرد. وقتی خواستند آقا ابراهیم را از آن اتاق صدا کنند گفتند که اقا ابراهیم توی اتاق نیست.دیدیم که پنجره باز است و ابراهیم نیست.فهمیدیم که ابراهیم از پنجره پریده بیرون و فرار کرده است.حالا فکر کنید ما با چه خجالتی بیرون آمدیم. سر کوچه که رسیدیم دیدیم ابراهیم قهقهه میزند.گفت فکر کنم یک دقه دیگه می استادم سریع یک حاج اقایی میاوردند تا عقد کند من هم سریع فرار کردم که کار به عقد نرسد. . . . . شهید جاویدالاثر
#کلیپ بستن عهد شفاعت شهید جاویدالاثر #ابراهیم_هادی و دوستانش پنج روز قبل از شهادت 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁#متن_کلیپ 👇👇👇 🦋امشب شب 16 بهمن ماه 1361، در یکی از جبهه های جنوب کشور، چندتن از برادران و رزمندگان (یک شب قبل از عملیات می باشد) 🦋این چند برادری که این جا نشسته اند و در این سنگر مقدس (شبِ شنبه ای) گرد آمده اند، به هر حاجتی، به هر نیتی که هستند. 🦋ان شاءالله این جا می خوان با همدیگه دست بدیم که هر یک از این جمع، البته باید همه مون بمونیم و زنده باشیم و کار برای اسلام بکنیم و اگرم خدا اون توفیق رو نصیبمون کرد که بسی سعادت است. 🦋ان شاءالله در این سنگر مقدس این چند نفر برادر با هم دست می‌دهیم، که هر یکی از اون یکی زودتر رفت، اون یکی روز قیامت شفاعت کنه. 🦋و این جا خدا رو به این سه اسم قسم می دهیم. والله و بالله و تالله 🦋حبیب آقا اگر شما اول رفتی، ما رو شفاعت کن علی آقا اگر شما رفتی، به همچنین حاج عباس آقا شمام، به همچنین حاج محمد آقا شمام به همچنین حاج اکبر آقا ... حاج آقا عسگری هم، به همچنین 🦋خدا ان شاءالله... 🦋ابرام اگه توام که خدا نصیبت کرد... اما تو که همچین سعادتی نداری! اما اگه خدا نصیبت کرد، تو هم رفیقات رو شفاعت کن. 🦋برای سلامتی رهبر عالی قدر و یارانش اجماعا صلوات بلند ختم کن. 🦋اَللّهُمَ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجل فَرَجَهُم #هادی_دلها_ابراهیم_هادی #گروه_جهادی_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#کتاب_خدای_خوب_ابراهیم ویژگی ششم ۶. امر به معروف 📝دیده بود که در جبهه چند جوان روستایی ساده دل هستند که نماز نمی‌خوانند. ابراهیم(شهید جاویدالاثر #ابراهیم_هادی) برایشان خرج کرد با آنها رفیق شد.. 📝مدتی بعد به آنها گفت: چرا نمی آیید برای نماز؟ می‌دونید چقدر نماز اول وقت اهمیت داره؟ 📝گفتند: راستش رو بخواهی نماز بلد نیستیم. 📝ابراهیم با کمک یکی از دوستان، برای آنها آموزش نماز را شروع کرد. وقت گذاشت تا نماز خوان شدند. 📝امر به معروف های ابراهیم اینگونه ساده و دقیق بود. 📝اْلآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفٍ وَ النّاهُونَ عَنِ الْمُنْکَرٍ وَ الْمُحافِظُونَ لِحُدُودِ اللّه وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنینَ "آمران به معروف، نهی کنندگان از منکر و حافظان حدود(و مرزهای) الهی(مؤمنان حقیقی اند) و بشارت بده به(اینچنین) مؤمنان! (توبه/١١٢) #هادی_دلها_ابراهیم_هادی #گروه_جهادی_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
خادم شهید جاویدالاثر ابراهیم هادی: یکی از این مطالب عجیب که خواهر آن را بیان میکند👇👇 🔰خانم جوانی با ما ارتباط گرفت و گفت: باید ماجرایی را برای شما نقل کنم ابراهیم، نگاه من را به دنیا وآخرت تغییر داد.. 🔰تماس های اینگونه زیاد بود. فکر کردم که ایشان هم مثل بقیه با کتاب سلام بر ابراهیم آشنا شده و تغییری در روند زندگیش ایجاد شده اما تغییرات این خانم شگفت تر از تصور ما بود. 🔰این خانم جوان گفت: من یک دختر مسیحی از اقلیت مذهبی ساکن تهران هستم. به هیچ اصولی از مسائل اخلاقی و حتی اصول دین خودم پایبند نبودم. هیچ کار زشتی نبود که در آن وارد نشده باشم! هر روز بیشتر از قبل در منجلاب فرو می رفتم. 🔰دو سه سال قبل در ایام عید نوروز با چند نفر از دوستانم تصمیم گرفتیم که برای تفریح به یک قسمت کشور برویم نمی دانستم کجا برویم. شمال، جنوب، شرق، غرب و.. دوستانم گفتند: برویم خوزستان. هم ساحل دریا دارد و هم هوا مناسب است. 🔰از تهران با ماشین شخصی راهی خوزستان شدیم . تفریحی رفتیم و یکی دو روز بعد به مقصد رسیدیم. توی راه خیلی خوش گذشت. 🔰شب بود وارد شهر شدیم هیچ هتل و یا مکانی را برای اقامت پیدا نکردیم. همه جا پر بود. خسته بودیم و نمی دانستیم چه کنیم. یکی از همراهان ما گفت: فقط یک راه وجود داره برویم محل اسکان راهیان نور. همگی خندیدیم. تیپ و قیافه ما فقط همان جا را می خواست! 🔰اما پس از چندین بار دور زدن در شهر تصمیم گرفتیم که کمی روسری هامان را جلو بیاوریم و تیپ ظاهری را تغییر دهیم و برویم سراغ محل راهیان نور. 🔰کمی طول کشید تا مسئول ستاد راهیان نور ما را پذیرفت. یک اتاق به ما دادند وارد شدیم. دور تا دور آن پر از تصاویر شهدا بود. 🔰هر یک از دوستان ما به شوخی یکی از تصاویر شهدا را مسخره می کرد و حرف های زشتی می زد.. 🔰تصویر پسر جوانی بر روی دیوار نظر من را جلب کرد. من هم به شوخی به دوستانم گفتم: این هم برای من! 🔰صبح که می خواستیم برویم بار دیگر به چهره آن جوان نگاه کردم برخلاف بقیه نام آن شهید نوشته نشده بود فقط زیر عکس این جمله بود: دوست دارم گمنام بمانم. 🔰سفر خوبی بود. روزهای بعد در هتل و.. چند روز بعد به تهران برگشتیم. 🔰مدتی گذشت و من برای تهیه یک کتاب به کتابخانه دانشگاه رفتم. دنبال کتاب مورد نظر می گشتم یکباره یک کتاب نظرم را جلب کرد. چقدر چهره این جوان روی جلد برای من آشناست؟ خودش بود همان جوانی که در سفر خوزستان تصویرش را روی دیوار دیدم. یاد شوخی های آن شب افتادم. این همان جوانی بود که می خواست گمنام بماند. این کتاب را هم از مسئول کتابخانه گرفتم. نامش و نام کتابش سلام بر ابراهیم بود. 🔰علاقه ای به اینگونه شخصیت ها نداشتم اما از سر کنجکاوی مشغول مطالعه شدم. همینطور شروع به خواندن کردم. به اواسط کتاب که رسیدم دیگر با عشق می خواندم. اواخر کتاب دیگر نمی خواستم داستان او تمام شود وقتی کتاب به پایان رسید انگار یک راه جدید در مقابل من ایجاد شده بود. 🔰در سکوت و تنهایی فقط فکر کردم. ابراهیم تمام فکر و ذهن من را پر کرده بود. عجب شخصیتی دارد این شهید!؟ 🔰من آن شب به شوخی می خواستم ابراهیم را برای خودم انتخاب کنم اما ظاهرا او مرا انتخاب کرده بود! 🔰او باعث شد که به مطالعه پیرامون شهدا علاقه مند شوم شخصیت او بسیار بر من اثر گذاشت. 🔰مدتی بعد به مطالعات در زمینه ادیان روی آوردم. در مورد اسلام و اهلبیت علیه السلام تحقیق کردم تا اینکه ابراهیم، هادی من به سوی اسلام شد من مسلمان شدم. ❣سلام خدا بر ابراهیم که مرا با خدا و اسلام و اهلبیت علیه السلام آشنا کرد.❣ :_خواهر_شهید_هادی @seedammar
اهل دلی می‌گفت: 🔸«چه زیباست گم شدن»🔸 🔻 اوایل معنای حرف او را نمی‌فهمیدم! بعد ها از نوع رفتار "شهدای گمنام"، آنان که شبِ عملیات پلاک‌ های خود را می ‌آویختند تا بی‌نشان بمانند فهمیدم گم شدن یعنی چه...! اهل دلی می‌گفت: آنقدر در وادی عشق به خدا باید غوطه‌ور شوی تا نام و نشانی از تو نماند.. 🔹«هرچه باشد،خدا باشد و خدا...»🔹 ♦️و این یعنی در وادی الهی گم شدن. شهدا چه زیبا این واژه‌ را صرف کردند... «گم شدن» تا آنجا که گمنام شدند و برای همیشه جاوید ماندند! ای کاش می‌شد ما هم گم شویم... تا آنجا که «گمنام» شویم. شهید 🆔
ویژگی بیستم ۲۰. خیر در آنچه خدا بخواهد☑️ 📝شاید داستان معجزه اذان را شنیده باشید، او فرمانده نیروها بود، شاید دوست داشت خیلی زود ارتفاع آزاد شود و رزمندگان پیروز شوند، اما خدای ابراهیم چیز دیگری می خواست. 📝ارتفاع آزاد نشد. ابراهیم اذان صبح گفت و با اذان او دلهای نیروهای دشمن متوجه خدا گردید. هجده نفر از آنها تسلیم شدند و ارتفاع آزاد و عملیات پیروز شد. آن‌ها بعد ها به سپاه اسلام پیوستند و همگی در راه خدا شهید شدند. 📝اینجاست که باید به این کلام نورانی خدا بیشتر فکر کنیم: 📝فَعَسَىٰ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَيَجْعَلَ اللَّهُ فِيهِ خَيْرًا كَثِيرًا چه بسا چیزی خوشایند شما نباشد و خداوند خیر فراوانی در آن قرار می‌دهد. (نساء/١٩)
دیدار دو تیم و (دربی پایتخت) از هفته نوزدهم لیگ برتر به نام شهید جاویدالاثر برگزار می‌شود.
3.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نظر خانم نازلی مارگاریان ارمنستانی،در مورد شهید جاویدالاثر 🔸از کانال کمیل صدایی تازه به گوش می رسد صدایی از جنس
ویژگی سی و دوم ٣٢.نجاستی به نام شراب☑️ 📝با بچه‌های کمیته مشغول گشت زنی بود، ماشینی را متوقف می‌کنند که در آن مشروب وجود داشت. 📝ابراهیم (شهید جاویدالاثر ) به جای برخورد تند، با آن دو جوان با مهربانی درباره‌ی اثرات سوء شراب صحبت می‌کند. 📝او به این آیات اشاره می‌کند و آنان را متقاعد می‌کند که دیگر سراغ مشروبات نروند. بعد می‌گوید: این مشروبات را داخل جوی آب بریزید. 📝يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ **** إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِي الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ وَيَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَعَنِ الصَّلَاةِ ۖ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ ای کسانی که ایمان آورده‌اید! شراب و قمار و بت‌ها ازلام (نوعی بخت آزمایی) پلید و از عمل شیطان است، از آنها دوری کنید. تا رستگار شوید. **** شیطان می‌خواهد به وسیله شراب و قمار، در میان شما دشمنی و کینه ایجاد کند و شما را از یاد خدا و از نماز باز دارد. آیا(با این همه زیان و فساد، و با این نهی اکید) خودداری خواهید کرد؟ (مائده/٩٠و٩١)
ویژگی چهل و دوم ۴٢.صبرو نماز☑️ 📝صبر و تحمل ابراهیم(شهید جاویدالاثر ) در مقابل ناملایمات از تمام رفقایش بیشتر بود. یعنی دست و پنجه نرم کردن با مشکلات، او را انسانی صبور بار آورده بود. 📝همیشه قبل از مسابقات کشتی دو رکعت نماز می‌خواند. شاید این آیه را شنیده بود و برای همین، از صبر و نماز کمک می‌گرفت. 📝البته برخی مفسرین، منظور از صبر در این آیه را روزه دانسته‌اند. ابراهیم به غیر از روزه های واجب، در برخی ایام روزه مستحبی می‌گرفت. 📝وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ ۚ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِينَ از صبر و نماز یاری جویید(و از توجه به پروردگار نیرو بگیرید) و این کار،جز برای انسان‌های خاشع، دشوار و سنگین است. (بقره/۴۵) @seedammar