eitaa logo
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
2.4هزار دنبال‌کننده
17.5هزار عکس
8.5هزار ویدیو
137 فایل
نهایة الحب تضحیة... عاقبت عشق جانفدا شدن است! حضور شما در کانال دعوت ازخود #شهداست. کپی با ذکر ۵ #صلوات #ادمین_تبادل @Mousavii7 #نویسندگی👇🏻 @ShugheParvaz #عربی @sodaneghramk #تبلیغات🤩 @Tblegh پـــیام #ناشناس👇🏻 https://gkite.ir/es/9463161
مشاهده در ایتا
دانلود
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
🍃🕊🌹 مدافع حرم 🌹 #شهید_سیدحمید_تقوی_فر 🌹 #تولد: ۶ فروردین ۱۳۳۸ ابودبس اهواز #شهادت: ۶ دی ماه ۱۳۹۳
🍃🌹 از شهید سیدحمیدتقوی فر : همسر شهید 🍃🎈: سال ۹۰‌ بحث بازنشستگی را مطرح کرد، تعجب کردم! چون از علاقه اش به خدمت در سپاه خبرداشتم. اوایل موضوع را بروز نمی‌داد ولی بعدها موضوع رفتن به عراق را مطرح کرد و اینکه مسئولین اجازه حضور وی را در عراق نمی‌دادند. با تلاش مستمر بالاخره با بازنشستگی‌اش موافقت شد، سال ۹۱ در عراق حضور جدی داشت طوری‌که محوریت فرماندهی سامرا به ایشان داده شد و « » لقب گرفت.🌷 🍃🎈: راه‌اندازی و بسیج مردمی یکی از اهداف مهم ایشان در عراق بود که با شناخت از موقعیت سیاسی و اقتصادی منطقه صورت گرفت، دومین اقدام ایشان هم تشکیل مجموعه‌ امنیتی متشکل از شیعه و سنی بود که با این تشکیلات امنیت منطقه را تأمین می‌کردند؛ شهید تقوی‌ توانست داعش را به بخش جنوب غرب بغداد بکشانند و با درگیری با آن‌ها امنیت را تأمین کنند. 🍃🎈: وقتی برای آخرین بار به خانه آمد متوجه سوراخ شدن چفیه‌اش شدم دلیلش را پرسیدم، گفت « به‌جای سرم به چفیه‌م شلیک کرد☺️» با ناراحتی گفتم شما چرا باید آنجا بروی، چرا عراقی‌ها خودشان از کشورشان دفاع نمی‌کنن؟ با ناراحتی گفت «مگر جنگ ایران و عراق است که هرکسی برای خودش بجنگد❗️امروز جنگ اسلام و کفر است و در دین اسلام نیز سفارش شده که اگر صدای مسلمانی را بشنوید و به دادش نرسید مسلمان نیستید». 🍃🎈: ایشان برای حضور در عرصه‌های مختلف از جمله انتخابات، حماسه ۹ دی و راهپیمایی ۲۲ بهمن، همیشه تأکید و تشویق می‌کرد و خودش هم با وضو و به نیت قربه‌الی‌الله در این محافل حاضر می شد. 🍃🎈: یک‌بار تلویزیون فیلمی در خصوص در دوران دفاع مقدس روایت می‌کرد که مقام معظم رهبری در آن خاطره_ای نقل کردند و فرمودند: " در یک مهلکه ای در جبهه ماشین ما مشکلی پیدا کرد که یکدفعه یکی از رزمندگان آمد ما را نجات داد"، حمید که داشت کتاب هم میخواند لبخند زد و گفت: "که آن رزمنده من بودم☺️" 🌸🍃
#شهید_عبدالحسین_نوروزی_نژاد🕊🌹 #کلاه_نیم_سوخته قبل از عملیات بیت المقدس بخاطر گرمای هوا ، همراه با تعدادی از بچه های ذخیره کلاه پارچه ای تهیه کردیم و هر کدام اسم و مشخصات خود را روی لبه کلاه نوشتیم و به شوخی می گفتیم اگر چیزی از بدن مان نماند لااقل از روی کلاه مان شناسایی بشویم ! این شوخی ما در مورد این شهید عزیز واقع شد ، یک روز بعد از بازپس گیری جاده دوم ، وقتی ما برای جستجوی مفقودین رفتیم ، فقط قسمتی از کلاه شهید عبدالحسین پیدا شد، روح این شهید و شهدای ذخیره سپاه با مولایشان اباعبدالله الحسین (ع) محشور گردد و شفیع ما در روز قیامت باشند. #راوی : محسن فرزان پور #هادی_دلها_ابراهیم_هادی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥| #ڪلیـپ #عزت_غربت روایت ۱۸ هزار مجاهد افغانستانے «فاطمیون» حاضر در سوریـه!!! #راوی : #حاج_حسین_یکتـا
روزِ آماده شدن حلقه‌های ازدواجمون ، گفت : « باید کمی منتظر بمونیم تا آمـاده بشه !! » گفتم : «آمـاده است دیگه ، منتظر موندن نـداره! » حلقه‌هـا رو داده بود تا ۲ حرف روش حک بشه "Z&A" اول اسم هردومون روی هر دو حلقه حک شد! خیلی اهل ذوق بود ؛ سپرده بود که به حالت شکسته حک بشه نه سـاده ؛ واقعاً‌ از من هم که یه خانومم بیشتر ذوق داشت . . . : خانم زهرا حسنوند(همسر شهید) صلوات 🌷🍃
خادم شهید جاویدالاثر ابراهیم هادی: یکی از این مطالب عجیب که خواهر آن را بیان میکند👇👇 🔰خانم جوانی با ما ارتباط گرفت و گفت: باید ماجرایی را برای شما نقل کنم ابراهیم، نگاه من را به دنیا وآخرت تغییر داد.. 🔰تماس های اینگونه زیاد بود. فکر کردم که ایشان هم مثل بقیه با کتاب سلام بر ابراهیم آشنا شده و تغییری در روند زندگیش ایجاد شده اما تغییرات این خانم شگفت تر از تصور ما بود. 🔰این خانم جوان گفت: من یک دختر مسیحی از اقلیت مذهبی ساکن تهران هستم. به هیچ اصولی از مسائل اخلاقی و حتی اصول دین خودم پایبند نبودم. هیچ کار زشتی نبود که در آن وارد نشده باشم! هر روز بیشتر از قبل در منجلاب فرو می رفتم. 🔰دو سه سال قبل در ایام عید نوروز با چند نفر از دوستانم تصمیم گرفتیم که برای تفریح به یک قسمت کشور برویم نمی دانستم کجا برویم. شمال، جنوب، شرق، غرب و.. دوستانم گفتند: برویم خوزستان. هم ساحل دریا دارد و هم هوا مناسب است. 🔰از تهران با ماشین شخصی راهی خوزستان شدیم . تفریحی رفتیم و یکی دو روز بعد به مقصد رسیدیم. توی راه خیلی خوش گذشت. 🔰شب بود وارد شهر شدیم هیچ هتل و یا مکانی را برای اقامت پیدا نکردیم. همه جا پر بود. خسته بودیم و نمی دانستیم چه کنیم. یکی از همراهان ما گفت: فقط یک راه وجود داره برویم محل اسکان راهیان نور. همگی خندیدیم. تیپ و قیافه ما فقط همان جا را می خواست! 🔰اما پس از چندین بار دور زدن در شهر تصمیم گرفتیم که کمی روسری هامان را جلو بیاوریم و تیپ ظاهری را تغییر دهیم و برویم سراغ محل راهیان نور. 🔰کمی طول کشید تا مسئول ستاد راهیان نور ما را پذیرفت. یک اتاق به ما دادند وارد شدیم. دور تا دور آن پر از تصاویر شهدا بود. 🔰هر یک از دوستان ما به شوخی یکی از تصاویر شهدا را مسخره می کرد و حرف های زشتی می زد.. 🔰تصویر پسر جوانی بر روی دیوار نظر من را جلب کرد. من هم به شوخی به دوستانم گفتم: این هم برای من! 🔰صبح که می خواستیم برویم بار دیگر به چهره آن جوان نگاه کردم برخلاف بقیه نام آن شهید نوشته نشده بود فقط زیر عکس این جمله بود: دوست دارم گمنام بمانم. 🔰سفر خوبی بود. روزهای بعد در هتل و.. چند روز بعد به تهران برگشتیم. 🔰مدتی گذشت و من برای تهیه یک کتاب به کتابخانه دانشگاه رفتم. دنبال کتاب مورد نظر می گشتم یکباره یک کتاب نظرم را جلب کرد. چقدر چهره این جوان روی جلد برای من آشناست؟ خودش بود همان جوانی که در سفر خوزستان تصویرش را روی دیوار دیدم. یاد شوخی های آن شب افتادم. این همان جوانی بود که می خواست گمنام بماند. این کتاب را هم از مسئول کتابخانه گرفتم. نامش و نام کتابش سلام بر ابراهیم بود. 🔰علاقه ای به اینگونه شخصیت ها نداشتم اما از سر کنجکاوی مشغول مطالعه شدم. همینطور شروع به خواندن کردم. به اواسط کتاب که رسیدم دیگر با عشق می خواندم. اواخر کتاب دیگر نمی خواستم داستان او تمام شود وقتی کتاب به پایان رسید انگار یک راه جدید در مقابل من ایجاد شده بود. 🔰در سکوت و تنهایی فقط فکر کردم. ابراهیم تمام فکر و ذهن من را پر کرده بود. عجب شخصیتی دارد این شهید!؟ 🔰من آن شب به شوخی می خواستم ابراهیم را برای خودم انتخاب کنم اما ظاهرا او مرا انتخاب کرده بود! 🔰او باعث شد که به مطالعه پیرامون شهدا علاقه مند شوم شخصیت او بسیار بر من اثر گذاشت. 🔰مدتی بعد به مطالعات در زمینه ادیان روی آوردم. در مورد اسلام و اهلبیت علیه السلام تحقیق کردم تا اینکه ابراهیم، هادی من به سوی اسلام شد من مسلمان شدم. ❣سلام خدا بر ابراهیم که مرا با خدا و اسلام و اهلبیت علیه السلام آشنا کرد.❣ :_خواهر_شهید_هادی @seedammar
🕊💞🕊💞 ✅یادی از شهید مدافع حرم نبی‌لو.... 🔅دو نفر ما خادم حرم حضرت معصومه(سلام‌الله‌علیها) بودیم. دفعه آخر که برای رفتیم حرم، وقتی برمی‌گشتیم، گفت دفعات قبلی خودم کار را خراب کردم عزیز❗️ ♨️گفتم:چرا⁉️ گفت:《چون همیشه خداحافظی می‌گفتم یا حضرت معصومه(سلام‌الله‌علیها) من را ماهی قرض بده تا برای حضرت زینب(سلام‌الله‌علیها) نوکری کنم. 🔆ولی این‌بار از حضرت خواستم من را ببخشد به حضرت زینب(سلام‌الله‌علیها).》 من هم خندیدیم 😅و گفتم: "خب چه فرقی کرد❓" ♨️ گفت: 《اینها دریای کرم هستند چیزی را که ببخشند دیگر پس نمی‌گیرند.》❌ 📝 : 🌺🌹🌺
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 وقتی با می‌کرد، حین عملیات و آموزش هوایی، روستاهای دورافتاده رو شناسایی می‌کرد. یه ماشین قدیمی داشت که سوار می‌شدیم و مقداری غذا و آذوقه برای روستایی ها بر می‌داشتیم و از میان کوه‌ها و دره‌ها با چه مشکلاتی رد می‌شدیم تا برسیم به روستایی که از روی هوا کرده بود. می‌رفتیم آنجا و مردم روستاها من رو با لباس روحانی و رو با لباس خلبانی می‌دیدند خیلی براشون جالب بود و بعد از این که وسایلی رو که آورده بودیم به روستایی‌ها می‌داد، می‌پرسید چه امکاناتی کم دارند. مثلا روستایی‌ها می‌گفتند حمام نداریم و ایشون با پول خودشون شروع می‌کرد براشون حمام می‌ساخت و من به چشم خودم می‌دیدم که برای ساختن حمام با پای خودش گِل لگدمال می‌کرد، حمام رو می‌ساخت و برای برق حمام، به علت این که روستا برق نداشت از پول شخصی خودش موتور برق سیار می‌خرید و روشنایی حمام رو تامین می‌کرد... : حجت الاسلام و المسلمین محمدی گلپایگانی 🌹شادی ارواح طیبه شهدا صلوات🌹 💐الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم💐
💌 بعضی وقتها ما با دوستانمان در شیخ راغب حرب که کنار یک باغ نزدیک بیمارستان بود می نشستیم.علی هر وقت می آمد دست پر بود و با خودش برای ما و بقیه ی دوستان شیرینی و تنقلات می آورد و با این کار ما را غافلگیر میکرد. علی خیلی خنده رو بود و همیشه در کنار هم شاد بودیم. علی با شوخیهاش همیشه جو دوستانه و شادی را در جمع دوستان برقرار میکرد.😍 مثلا یک روز تولد یکی از دوستانمان بود.علی برای دوستش یک گرفته بود و با خودش آورده بود و توی جمع دوستانمون به اون هدیه داد. وقتی دوستمون کادو و هدیه ای که علی برای اون اورده بود را باز کرد،دید که یک بچه گونه است.ما وقتی این صحنه را دیدیم کلی خندیدیم و از شوخی علی مدام باز خندمون میگرفت، حالا هم هر وقت به این خاطره فکر میکنیم و به یادش می افتیم خنده مون میگیره و این خاطره فراموش شدنی نیست. شهید_علی_الهادی_احمد_حسین🌹 ۱۷ساله_حزب_الله : ابراهیم دوست شهید
( ) 🌷از سوریه زنگ می زد و تاکید می‌کرد که فاطمه حفظ کند که الان فاطمه قرآن است. مصطفی با خود قرار گذاشته بود که هر زمانی که از غافل شد بگیرد و به دوستان‌خود نیز گفته بود هر وقت از یاد شهدا غافل شدید خود را کنید🌷 ✍ : پدر شهید ❤️ ❤️ 🌹خاطرات و زندگی نامه شهداء🍃🌺🍃
🌷 🌷 ! 🌷یکی ازدوستانم برایم نقل کرد؛ مدتی بود ازدواج کرده بودم، همسرم خوابی عجیب دید، او می‌گوید خواب دیدم در گلزار شهداء شیراز شما را گم کرده ام. پس از جستجو بسیار خسته و نگران بودم که شخصی نزد من آمد و علت نگرانیم را جویا شد. گفتم شوهرم را گم کرده ام و هرچه می‌گردم پیدایش نمی‌کنم. او گفت نگران نباش من می‌دانم او کجاست و مرا راهنمایی کرد و گفت به شوهرت سلام برسان و بگو بی‌معرفت، مدتی است سراغی از ما نمی‌گیری! 🌷وقتی همسرم خوابش را برایم تعریف کرد من که طی ۲ سال گذشته دائم به گلزار شهداء و سر قبر شهید موسوی می‌رفتم فوراً متوجه شدم مدتی است از رفتن به گلزار شهداء غافل شد‌ه‌ام. بلافاصله در اولین پنجشنبه به اتفاق همسرم به گلزار شهداء سر مزار شهید موسوی رفتیم. همسرم به محض دیدن عکس شهید با تعجب گفت این همان شخصی است که در خواب دیدم و برایت پیغام داد. 🌹خاطره ای به یاد شهید معزز سید کوچک موسوی : برادر حسن جنگی مداح اهل بیت (ع) شهید ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "
🌹روایتی کمتر دیده شده درباره شهید حسین همدانی گل علی بابایی: بعد از گذشت ۳ سال فرماندهی میدانی نبردهای ضد تکفیری در سوریه، به کشور برگشت، چندروز بعد با او در خانه حسین بهزاد دیدار تازه کردیم، عجیب سرخوش بود، پرسیدم: حاج آقا قضیه چیه خیلی سر کیفی هستید. ❤️ گفت: امروز همراه حاج قاسم برای تقدیم گزارش آخرین وضعیت سوریه به بیت رهبری رفتیم بعد از تشریف‌فرمایی آقا، حاج قاسم شروع به صحبت کرد و اسمی هم از بنده برد. ❤️💔 ناگهان حضرت آقا رو کرد به من و فرمود: آقای همدانی! عرض کردم: بفرمایید. آقا فرمودند: طی این سه سال از جنگ سوریه گذشته من در غالب قنوت نمازهایم شما را به اسم دعا کرده‌ام! حاجی با چشمانی اشک‌بار از شوق گفت: به‌خدا قسم با شنیدن همین فرمایش آقا، کل خستگی آن ۳ سال سرتاسر مصیبت و رنج، یک‌جا از تن و جانم بیرون رفت.. یادش با هدیه سالروز شهادت حبیب حرم؛ ╭🌷🕊 ┅────────┅╮ https://eitaa.com/seedammar