eitaa logo
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
2.4هزار دنبال‌کننده
19.3هزار عکس
10.4هزار ویدیو
143 فایل
نهایة الحب تضحیة... عاقبت عشق جانفدا شدن است! حضور شما در کانال دعوت ازخود #شهداست. کپی با ذکر ۵ #صلوات #خادم👇🏻 @Mousavii13 #تبادل @Mousavii7 #نویسندگی👇🏻 @ShugheParvaz #عربی @sodaneghramk #تبلیغات🤩 @Tblegh
مشاهده در ایتا
دانلود
#کلام_علما 💠آیت الله مجتهدی تهرانی(ره): 🌸لحظه #مرگ سخت است امام صادق(ع)فرمودند: اگر کسی دوست دارد که لحظه #مرگش آسان انجام شود این #دو کار را انجام دهد: ❶صلهٔ رحم🌷 ❷نیکی به والدین💐 #ابراهیم_هادی_هادی_دلها @seedammar
#کلام_علما 💠آیت الله مجتهدی تهرانی(ره): 🌸لحظه #مرگ سخت است امام صادق(ع)فرمودند: اگر کسی دوست دارد که لحظه #مرگش آسان انجام شود این #دو کار را انجام دهد: ❶صلهٔ رحم🌷 ❷نیکی به والدین💐 #ابراهیم_هادی_هادی_دلها @seedammar
🌺🌺🌺🌺🌺 🌹لطفا حتما تا آخر بخونید 🌹 🌴کرامت (علیه السلام) به یک 🌴 🌺فاضل بزرگوار سيد جعفر مزارعى روايت كرده :🌺 يكى از هاى حوزه باعظمت از نظر در تنگنا و دشوارى غير قابل تحملّى بود . روزى از روى و فشار روحى كنار ضريح مطهّر حضرت (عليه السلام)عرضه مى دارد : شما اين قيمتى و قنديل هاى بى بديل را به چه سبب در حرم خود گذارده ايد ، در حالى كه من براى اداره امور معيشتم در تنگناى شديدى هستم ؟! شب اميرالمؤمنين (عليه السلام) را در مى بيند كه آن حضرت به او مى فرمايد : اگر مى خواهى در نجف من باشى اينجا همين و و فيجيل و فرش طلبگى است ، و اگر زندگى قابل توجّهى مى خواهى بايد به در شهر حيدرآباد دكن به خانه فلان كس مراجعه كنى ، چون حلقه به در زدى و صاحب خانه در را باز كرد به او بگو : 🌺به آسمان رود و كار آفتاب كند . پس از اين خواب ، دوباره به حرم مطهّر مشرف مى شود و عرضه مى دارد : زندگى من اينجا پريشان و نابسامان است شما مرا به هندوستان حواله مى دهيد !! بار ديگر حضرت را خواب مى بيند كه مى فرمايد : سخن است كه گفتم ، اگر در جوار ما با اين اوضاع مى توانى استقامت ورزى اقامت كن ، اگر نمى توانى بايد به به همان شهر بروى و خانه فلان راجه را سراغ بگيرى و به او بگويى : 🌺به آسمان رود و كار كند از خواب بيدار شدن و شب را به صبح رساندن ، كتاب ها و لوازم مختصرى كه داشته به فروش مى رساند و اهل خير هم با او مساعدت مى كنند تا خود را به هندوستان مى رساند و در شهر حيدرآباد سراغ خانه آن راجه را مى گيرد ، مردم از اين كه طلبه اى فقير با چنان مردى ثروتمند و متمكن قصد ملاقات دارد ، تعجب مى كنند . وقتى به در خانه آن مى رسد در مى زند ، چون در را باز مى كنند مى بيند شخصى از پله هاى عمارت به زير آمد ، طلبه وقتى با او روبرو مى شود مى گويد : 🌺به آسمان رود و كار آفتاب كند فوراً راجه پيش خدمت هايش را صدا مى زند و مى گويد : اين را به داخل راهنمايى كنيد و پس از پذيرايى از او تا رفع خستگى اش وى را به ببريد و او را با لباس هاى فاخر و گران قيمت بپوشانيد . مراسم به صورتى نيكو انجام مى گيرد و طلبه در آن عمارت عالى تا فردا عصر پذيرايى مى شود . فردا ديد محترمين شهر از طبقات مختلف چون و و وارد شدند و هر كدام در آن سالن پر زينت در جاى مخصوص به خود قرار گرفتند ، از شخصى كه كنار دستش بود ، پرسيد : چه خبر است ؟ گفت : مجلس جشن عقد صاحب خانه است . پيش خود گفت : وقتى به اين خانواده وارد شدم كه وسايل عيش براى آنان آماده است . هنگامى كه مجلس آراسته شد ، راجه به سالن درآمد ، همه به احترامش از جاى برخاستند و او نيز پس از احترام به مهمانان در جاى ويژه خود نشست . آنگاه رو به اهل مجلس كرد و گفت : آقايان من ثروت خود را كه بالغ بر فلان مبلغ مى شود از نقد و مِلك و منزل و باغات و اغنام و اثاثيه به اين كه تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه كردم ، و همه مى دانيد كه اولاد من منحصر به دختر است ، يكى از آنها را هم كه از ديگرى است براى او عقد مى بندم ، و شما اى عالمان دين ، هم اكنون صيغه عقد را جارى كنيد . چون صيغه جارى شد كه در دريايى از و حيرت فرو رفته بود ، پرسيد : شرح اين داستان چيست ؟ راجه گفت : من چند سال قبل قصد كردم در اميرالمؤمنين (عليه السلام) بگويم ، يك گفتم و نتوانستم مصراع ديگر را بگويم ; به شعراى زبان هندوستان مراجعه كردم ، مصراع گفته شده آنها هم چندان مطلوب نبود ، به شعراى ايران مراجعه كردم ، مصراع آنان هم چندان چنگى به دل نمى زد ، پيش خود گفتم حتماً شعر من منظور نظر كيميا اثر (عليه السلام)قرار نگرفته است ، لذا با خود نذر كردم اگر كسى پيدا شود و مصراع اين شعر را به صورتى مطلوب بگويد ، نصف دارايى ام را به او ببخشم و دختر زيباتر خود را به عقد او در آورم ، شما آمديد و مصراع دوم را گفتيد ، ديدم از هر جهت اين مصراع شما درست و كامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است . طلبه گفت : مصراع اول چه بود ؟ راجه گفت : من گفته بودم : 🌺به ذرّه گر نظر لطف بوتراب كند طلبه گفت : مصراع دوم از من نيست ، بلكه لطف خود (عليه السلام) است . راجه شكر كرد و خواند : 🌺به ذرّه گر نظر لطف كند 🌺به آسمان رود و كار كند منبع : کتاب عبرت آموز تاليف استاد شيخ حسين
🕊💞🕊💞 ✅یادی از شهید مدافع حرم نبی‌لو.... 🔅دو نفر ما خادم حرم حضرت معصومه(سلام‌الله‌علیها) بودیم. دفعه آخر که برای رفتیم حرم، وقتی برمی‌گشتیم، گفت دفعات قبلی خودم کار را خراب کردم عزیز❗️ ♨️گفتم:چرا⁉️ گفت:《چون همیشه خداحافظی می‌گفتم یا حضرت معصومه(سلام‌الله‌علیها) من را ماهی قرض بده تا برای حضرت زینب(سلام‌الله‌علیها) نوکری کنم. 🔆ولی این‌بار از حضرت خواستم من را ببخشد به حضرت زینب(سلام‌الله‌علیها).》 من هم خندیدیم 😅و گفتم: "خب چه فرقی کرد❓" ♨️ گفت: 《اینها دریای کرم هستند چیزی را که ببخشند دیگر پس نمی‌گیرند.》❌ 📝 : 🌺🌹🌺
🏝مرتضی در سختی زبانزد هم بود، تحمل سختی برای او دوره بود‌، در عملیات آبی‌ خاکی شمال کشور در هوای به شدت ناگزیر می‌شود چند بار یک عملیات را تکرار کنند، وقتی این عملیات سخت تمام شد، همه برای ای آب له له می‌زدند 🌳 ولی او به همراه اکبر شهریاری سقا شده‌ و خود بدون نوشیدن جرعه‌ای آب به باز می‌گردند. مرتضی در جریان عملیات نیز روزه بود و در همان حال مسئول اطلاعات به تنهایی برای شناسایی موقعیت تروریست‌های تکفیری خطر می‌کرد و بازمیگشت، یک شب🌙 زمستانی وقتی از شناسایی بازگشت 🏝 به شدت گرسنه بود غذا هست گفتیم مقداری عدس داشته‌ایم که تمام شده و کمی مانده، تکه کوچکی از نان را روی بخاری گذاشت پس از آنکه کمی گرم شد دو ازآن را خورد و خدا شکر کرد و خوابید. 🌳از مال دنیا هر چه داشت انفاق می‌کرد، مرتضی سن زیادی نداشت اما سرپرستی یتیم و یک بدسرپرست را برعهده داشت و از کمی که دریافت می‌کرد، کمک خرجی آنان را هم پرداخت می‌کرد، او یک بار زندگی‌اش را در واقع کرد تا بتواند شش خواهر دم بخت یکی از را راهی خانه 🏚شوهر کند. 🌷 صلوات 🌷🍃
نماز شب با طعم شهدا🕊🌷 علاقه زیادی به داشت و هر شب پس از نماز عشاء، سوره را تلاوت می‌کرد🌷 و پس از نماز صبح و را می‌خواند🌷 همچنین پس از هر نماز الکرسی 🌷 حضرت زهرا سه بار 🌷 و و   را حتماً تلاوت می‌کرد 🌷 تاکید ویژه‌ای به داشت و اگر می‌شد 🌷 می‌گفت: شاید در روز مرتکب شده‌ام که برای نماز شب بیدار نشدم. ✨✨✨✨✨✨✨✨ نثار روح پاک شهدا صلوات🕊