eitaa logo
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
2.4هزار دنبال‌کننده
17.6هزار عکس
8.7هزار ویدیو
137 فایل
نهایة الحب تضحیة... عاقبت عشق جانفدا شدن است! حضور شما در کانال دعوت ازخود #شهداست. کپی با ذکر ۵ #صلوات #ادمین_تبادل @Mousavii7 #نویسندگی👇🏻 @ShugheParvaz #عربی @sodaneghramk #تبلیغات🤩 @Tblegh پـــیام #ناشناس👇🏻 https://gkite.ir/es/9463161
مشاهده در ایتا
دانلود
❣سلام پدر مهربان ما صبحت بخير با خیال تو ای راحت جان فارغ از دیدن روی دگرانیم هنوز تاکه تو کی برسی زین دور و دراز حیف و صد حیف که از هنوز 😔 🌸🍃
سلام به همه بزرگواران.... بعداز شهادت شهید عارفی یکی از آشنایان خواب دیدند که شهید توصیه کردند به مداومت در خواندن دعای سلامتی امام زمان (عج) در قنوت نماز و مکرر خواندن دعای فرج بعداز نماز 🌹🌹🌹 و جالب اینجاست که آقا مصطفی زمان حیات به خواندن دعای سلامتی امام زمان (عج) در قنوت بسیار تاکید داشتند.و علت مکرر خواندن دعای عظم البلا دراین برهه زمان بسیار مشهود میباشد. شهید مدافع حرم " صلوات 🌷🍃
نوشته‌ی مزارش ... هر رهگذری را به توقف وا می‌دارد ؛ شهیدی که در سنگ مزارش چنین نوشته‌ شده است : «مُشتی خاک به پیشگاه خداوند متعال» و امروز همه او را نه « مُشتی خاک» بلکه « مَشتی شهدا » می‌دانند ... صلوات 😭🌷🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همیشه با خودمون گاهی فکر می کنیم، آخرین جمله ای که تو این عالم میگیم ممکنه چه جمله ای باشه، بعضی وقتا هم اونقدر یا زهرا، یا حسین، میگیم یا ذکر توحیدی میگیم، یا سلام بر اهل بیت میدیم، که این ملکه ذهن ما بشه، تا اون لحظه آخر بتونیم بگیم لا اله الا الله..... بتونیم بگیم، یا حسین.... بتونیم بگیم یا زهرا...... آسید علی کاش بودیم به جای اون رزمنده هایی که لحظات آخر جون دادنت، زهرا را صدا می زدی، می شنیدیم ..... اصلا تو اون لحظات آخر چه دیدی که ناله زدی یا ضُلع فاطمه ای (یا) پهلوی فاطمه😭😭😭😭😭 و مادرت رو صدا می زدی 😭😭😭😭😭 این جمله آخرین جملات شهید سید علی زنجانی است... @seedammar
هدایت شده از توبه نصوح
♡ یادم می آمد که می گفت: شما خوب بندگی کنید، خدا هم خوب خدایی می کند. وقتی به خدا توکل کردید نگران نباشید ،تا لب پرتگاه می روید اما پرت نمی شوید، تا اعماق دریا می روید اما غرق نمی شوید، در شعله های آتش می افتید اما نمی سوزید. فقط به راه رفته تان یقین داشته باشید. - معصومه آباد - من زنده ام، ص۲۶۲ @tobenasoh
هم رزمانش میگفتند علی گفته هر وقت بر گشتیم همه ی شما را دعوت میکنم به خانه ام و بعد از آن دسته جمعی به زیارت علیه السلام می رویم. دوستش گفت علــی بر نگشت، اما حاج خانم شما میدانید که اسم شهیدتان تا هم رفته است؟ فکر کرده بودند که علی از بچه های مشهد است و اسمش جزو شهدای مشهد رد شده بود. بعد از آنکه از این موضـوع مطلع شدم، به مشــهد رفتم و سلامش را به آقا علی بن موسی الرضا علیه السلام رساندم. وقتی برگشتیم حدود یک هفته بعد، دو نفر از خدام حرم امام رضا علیه السلام به خانه ی ما آمدند و گنبد آقا را آوردند منزلمان. من هم جریان را برایشان تعریف کردم. ▪️نقل از مدافع حرم 📸شهدای مدافع حرم 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @seedammar
🌹 شهید ابراهیم هادی در گرماگرم جنگ در ارتفاعات کردستان یک مجروح عراقی پیدا کرد. دوستانش گفتند او را خلاص کن، اما گفت سال ها این بدن رو ساختم برای همچین روزایی، اسیر گرفتش و شب تا صبح اونو حمل کرد؛ بعد از مدتی اون اسیر توبه کرد و شهید شد. 🌷 @seedammar
لحظه وصـل به يك چشم زدن مـیگذرد اين اسـت كه هر ثانيه اش يكـسال استـ? @seedammar
🔴اسلام با سلاح حجاب در حال فتح اروپاست ▪️دولت انگلیس با تمام ابزارهایش از جمله منوتو، بی‌بی‌سی، مزدوران پولکی و ... تلاش می‌کند #حجاب را از سر بانوی مسلمان ایرانی بردارد؛ غافل از این‌که اسلام با سرعت بسیار بالایی مخصوصاً به خاطر تز «حجاب» در حال فتح انگلیس است! اسلام سریعترین دین در حال رشد در انگلیس است. - #پویش_حجاب_فاطمے
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
#کتاب_عارفانه 🌙 #قسمت_پنجاه_و_پنجم «صبحانه فانوسی» [رحیم اثنی عشری] بعد از مدتی حضور در دو کوهه ا
ای که انتظارمرا می کشی خواهم امد: 🌙 «آخرین‌ حماسہ» (رحیم‌اثنی‌عشرے) خدا را شڪر میڪنم.‌ من‌ در‌ آن‌روز‌ها ‌یڪ‌ دفترچه‌📒 همراهم‌ داشتم ‌ڪه‌کوچڪترین‌وقایع‌ را‌ یادداشت‌ میڪردم❗️ حدود‌ سه‌دهہ‌ از‌ آن‌زمان‌ گذشته‌ اما‌ گویی‌ همین‌ دیروز‌ بود‌ ڪہ… اواسط‌ بهمن‌ از‌ منطقہ‌ پدافندۍ‌ مهران ‌به‌ دو کوهہ‌ برگشتیم. بوے‌عملیات‌ را همه‌ حس‌ میڪردند یڪ‌شب‌ برادر‌مظفری‌ جانشین‌ گردان برای‌ ما‌ صحبت‌ڪرد. ایشان‌ گفت‌ که‌ با‌‌ پایان‌‌یافتنِ‌ زمان‌ حضور‌ شما‌ در‌ جبهه، میتوانید‌ تسویہ‌ڪنید و‌ برگردید اما‌ عملیات‌ نزدیڪ‌ است‌،اگر‌ بمانید‌ بهتر‌ است اڪثرِ‌بچہ‌ها‌گفتند‌: اما چند‌نفرے‌ از‌ ما‌ جداشدند ‌که‌ هیچ‌بویی‌ از‌ معنویت‌‌ نداشتند:( یادم‌ هست‌ کہ ۱۵بهمن🗓 ،ما را‌ به‌ اردوگاه‌ عملیاتی بردند، یڪ‌هفتہ‌ آنجا‌ بودیم‌. ‌خبر‌ شروع‌ عملیات‌ والفجر 8️⃣ را در بیستم‌ بهمن همان‌ جا‌ شنیدیم. دو روز‌ بعد‌ ما بہ‌ ابادان‌ رفتیم. روزِ‌ بعد‌ ما را‌ به سولہ‌ کنارِ‌اروند‌ آوردند. روز ۲۴بهمن‌ ما را‌ بہ‌‌ آن‌سوے‌‌ اروند‌ منتقل‌ ڪردند دوشب‌ در‌ سنگرهاۍ‌پشتیبانی‌ حضور‌ داشتیم بہ‌ ما‌ گفتند‌ مرحلہ‌ دوم‌ عملیات‌ در راه‌ است این‌ مرحلہ‌ بسیار‌ سخت‌تر‌ از‌ مرحلہ‌اول‌ است چون‌ دشمن‌ در‌ هوشیارے‌ کامل‌ است. شبِ ‌۲۷بهمن‌ بود. برادر‌نیری،وصیت‌نامہ‌ خود‌ را‌ نوشت✍️ موقع‌ غذا‌ یڪ‌ حلوا‌ شڪری‌ را‌ باز‌ ڪرد و‌ گفت: بچه‌ها‌ بیایید‌‌ حلواے‌ خودمان‌ را‌ تا‌ قبل‌ از‌ شهادت‌ بخوریم نماز‌ مغرب‌ و‌ عشاء‌ ڪہ‌ تمام‌شد‌ آماده‌ حرڪت‌ شدیم فرمانده‌گردان‌ و‌ مسئولِ‌محور‌ براے‌ ما‌ صحبت‌ ڪردند گفتند: شما‌ از‌پشتِ‌ منطقہ‌ عملیاتی‌‌ باید‌حرکتِ‌خود‌راآغاز‌ڪنید❗️ شما‌ مسیرِ‌جادہ‌ خور‌ عبدالله‌ را‌ جلو‌ می‌روید از‌ ڪار باتلاق‌ها‌ عبور‌ میڪنید‌ و‌ از‌ مواضعِ‌گردان‌ حمزه‌ هم‌رد‌ میشوید. ڪمی‌جلوتر‌،به‌ یک‌‌ پُلِ‌ مهم‌ میرسید این‌ پُل‌ باید‌ منهدم‌ شود❗️ چون‌ در‌ ادامه‌ عملیات‌ احتمال‌ دارد ‌ڪہ‌ نیروهاے‌ زرهی‌ دشمن‌ باعبور‌ از این‌پل‌،نیروهاے‌ مارا‌ محاصره‌ڪنند… صحبتهاے‌فرمانده‌ 👤 بہ‌ پایان‌رسید اما‌‌ باتوجہ‌ بہ‌ هوشیارۍِ‌دشمن‌ و شدتِ‌آتش☄️، احتمال‌ موفقیتِ‌ ما‌ ڪم‌ بود. برای‌ همین‌گردان‌ دیگرے‌برای‌ پشتیبانی‌ گردان‌ ما‌ آماده‌شد. شراطِ‌ بدے‌ در‌ خود‌ احساس‌ میڪردم. مسئول‌دسته‌ما، رو بہ‌ من‌ ڪرد و گفت: دوست‌داری‌ ⁉️ گفتم: هرچۍ‌خدابخواد، من‌ اومدم‌ که‌ وظیفم‌ رو‌ انجام‌بدم. گفت: پس‌هیچی، مطمئن‌ باش‌ براے‌ شهادت‌ باید‌ کسی‌ همینطورۍ‌ شهید‌ نمیشه❗️ حرڪتِ‌گردان‌ آغاز‌ شد‌. هیچڪس‌ نمی‌دانست‌ تا‌ ساعاتِ‌ دیگر‌⏳ چه‌ اتفاقی‌‌می‌افتد. ✨✨✨ شهید ابراهیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ چقد بده تو خـــــــوابت ببینی تو ای و همه پر میزنن و تو نمیشی بعد بپرسی چرا ؟! 👈بگن سیم خاردار ‍ زخمیت کرده‍...! به‌سیم‌خاردار‌های‌گــناه‌گیر‌کردیم‍... 🎼🎬🎼🎬🎼🎬🎼🎬🎼 @seedammar
⭕️ فیلمنامه زندگی «» به نگارش درمی آید 🔹به گزارش روابط عمومی بنیاد سینمایی فارابی، «علی روئین‌تن» نگارش اثر تازه‌ای را در سینمای دفاع مقدس با حمایت بنیاد سینمایی فارابی آغاز کرده است. 🔹این فیلمنامه در مرحله تحقیق و نگارش قرار دارد و برای نخستین بار در سینمای ایران، زندگی و مبارزات شهید ابراهیم هادی در آن روایت می‌شود. 🔹براساس این خبر، پهلوان بسیجی ابراهیم هادی از بنیانگذاران گروه چریکی شهید اندرزگو در جبهه گیلان غرب و ستاره ورزش کشتی کشورمان بود. حضور در هیئت جوانان وحدت اسلامی و همراهی و شاگردی استادی نظیر مرحوم علامه «محمدتقی جعفری» در سال‌های پایانی دبیرستان، در رشد شخصیتی ابراهیم بسیار مؤثر بود. 💢@seedammar
🌼هر شب به رسم قرار عاشقی🌼 🔸دعای فرج «عج» 🔸 ⏰هرشب ساعت۲۲ 🔴در انتشار ثواب این دعا شریک باشید و انتشار دهید.🔴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بخوان دعای فرج را دعـا اثر دارد دعا کبوتر عشق است و بال و پر دارد بخوان دعای فرج را کـه یـوسـف زهـرا ز پشت پرده ی غیبت به ما نظـر دارد سلام پدر مهربان ما صبحت بخير❤️
💢بہ نقل از یکی از دوستان شهید: 🔸شبی که میثم اومد، مسئول خیریه زنگ زد و گفت: "آقای فلانی، خبر دارین آقای نظری شـهید شدن؟ گفتم: بله، ولی شما رو از کجا میشناسید⁉️ 🔹گفت: آقا میثم شبها🌙 کالاهای مورد نیاز نیازمندان رو میبردن و توزیع میکردن. "ظاهرا حتی اش هم از این موضوع بی اطلاع بودند 🔸در حین مراسم همش داشتم را میدیدم، لبخند از روی لبهای او کنار نرفت. مرحله ی بالاتر از ایمان است، قطعا اینها به یقین رسیدند👌 ولادت:۱۳۶۷/۱۲/۱۹ شهادت: ۱۳۹۴/۱۰/۲۱ خاک سپاری: ۱۳۹۷/۱۲/۱۶ امامزاده جعفر سلام الله علیها کن، تهران 🌹🍃صلوات @seedammar
‍ ☘ آیت الله حق شناس (ره) : 🍁 اگر در نزد پروردگارتان مطلوبی دارید ، حداقل یک کار بدتان را ترک کنید و یا یک امر عبادی را بر امور روزانه تان اضافه کنید. 🌺 آیت الله حق شناس ، گاهی التماس می کردند که مراقبه کنید. @seedammar
فیلم زندگی و مبارزات شهید ابراهیم هادی ساخته می‌شود 🔹علی روئین‌تن فیلمنامه زندگی و مبارزات شهید جاویدالاثر ابراهیم هادی را می‌نویسد. 🔹این فیلمنامه در مرحله تحقیق و نگارش قرار دارد و برای نخستین بار در سینمای ایران، زندگی و مبارزات شهید ابراهیم هادی در آن روایت می‌شود. ♥️ 🌸🍃🦋 @seedammar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بزرگترین خدمات را به مردم کسانی می کنند که فقط برای رضای خدا کار می کنند. ( اخلاص ) شهید مدافع حرم مرتضی عطایی @seedammar
‏این كاربر عراقی نوشته: بوسه یک ونزوئلایی بر پرچم ایران! عجیبه، مگه ایران چکار کرده؟ همش یه بنزین داده بهشون ولی به ما تو عراق سلاح و نیرو داد و رزمنده‌هاشون در جنگ با داعش شهید شدند.. در ازای اینهمه کمک، تا میاییم تشکر کنیم یه عده بدشون میاد و به ما تهمت دنباله‌روی می‌زنند! "رضوانه یاسین" @seedammar
🔴 #فریاد_فطرت   🔖پلینت روث: "رواج فرهنگ برهنگی نه تنها آن را به صورت عادی و یک چیز بی اهمیت در نمی آورد بلکه عطش روحی را افزایش می دهد." 📗حریم ریحانه، ص٤٣ #پویش_حجاب_فاطمے
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
ای که انتظارمرا می کشی خواهم امد: #کتاب_عارفانه 🌙 #قسمت_پنجاه_و_ششم «آخرین‌ حماسہ» (رحیم‌اث
ای که انتظارمرا می کشی خواهم امد: 🌙 «شهادت» [رحیم اثنی عشری] گردان ما با عبور از نخلستان ها خودش را به جاده مهم خور عبدالله رساند. حرکت نیروها پشت سرهم در یک ستون آغاز شد. برادر میرکیانی جانباز بود و نمی توانست پا به پای بچه ها حرکت کند برای همین برادر مظفری گردان را هدایت میکرد.👌 رسیدیم به مواضع بچه های گردان حمزه. بارش خمپاره در اطراف ما شدت یافته بود. اکثر خمپاره ها داخل منطقه باتلاقی می خورد و منفجر نمیشد❗️ آن شب دسته سی نفره ما در سر ستون گردان حرکت میکرد. برادر نیری هم که جانشین مسئول دسته بود جلوتر از بقیه قرار داشت. ما به سلامت از این مرحله گذشتیم. ساعتی بعد با سکوت کامل خودمان را به مواضع دشمن نزدیک کردیم. صدای صحبت عراقی ها را می شنیدم. در زیر نور منورها🎇🎇 سنگرهای تیربار دشمن را در دو طرف جاده می دیدم. نفس در سینه من حبس شده بود. بچه ها همین طور از راه می رسیدند وپشت سرهم می نشستند. یاد ساعتی قبل افتادم که همه بچه ها از هم حلالیت مےخواستند. یعنی کدام یک از بچه ها امشب به دیدار مولایشان نائل می شوند⁉️ در همین افکار بودم که یک منور 🎆 بالای سرِ ما روشن شد❗️ تیربارچی عراقی فریاد زد : قِف قِف(ایست) همه بچه ها روی زمین خیز رفتند. یکباره همه چیز بهم ریخت. هر دو تیربار دشمن ستون بچه های ما را به رگبار بستند. شدت آتش بسیار زیاد بود.☄️💥 صدای آه و ناله بچه ها هر لحظه بیشتر میشد. در همین گیر و دار سرم را بلند کردم. دیدم برادر روی زانو نشست و با اسلحه کلاش به سمت تیربارچی سمت چپ نشانه گرفته. چند گلوله شلیک کرد. یکدفعه دیدم تیربار دشمن شد❗️ برادر مظفری خودش را به جلوی ستون رساند وفریاد زد : بچه ها امام حسین‌(علیه السلام) منتظر شماست.الله اکبر... خودش به سمت دشمن شلیک کرد و شروع به دویدن نمود. همه روحیه گرفتند. یکباره از جا بلند شدیم و دنبال او دویدیم. خط دشمن شکسته شد. بچه ها سریع به سمت پل حرکت کردند. اما موانع دشمن بسیار زیاد بود. درگیری شدت یافت. بارانی از گلوله و خمپاره و نارنجک روی سر ما باریدن گرفت. ما به نزدیک پل مهم منطقه رسیدیم. *** هنوز هوا روشن نشده بود که به ما دستور دادند برگردید. گردان دیگری برای ادامه کار جایگزین ما شد. وقتی شدت آتش دشمن کم شد،آن ها که سالم بودند از سنگر ها بیرون آمدند. در مسیر برگشت،نگاهی به جمع بچه ها کردم. آن ها که بازمےگشتند کمتر از شصت نفر بودند❗️ یعنی نفرات گردان سیصدنفره ما در کمتر از چند ساعت به یک پنجم رسید❗️ همین طور که به عقب برمیگشتیم به سنگر های تیربار دشمن رسیدیم. جایی که از همان جا کار را شروع کردیم. جنازه تیر بار چی عراقی روی زمین افتاده بود. از آن جا عبور کردیم. هنوز چند قدمی دور نشده بودم که در کنار جاده پیکر یک جلب توجه کرد❗️ جلو رفتم. قدم هایم سست شد. کنار پیکرش نشستم. هنوز عینک👓 بر چهره داشت. در زیر نور ماه 🌓خیلی نورانی تر شده بود. خودش بود. برادر نیری. همان که از همه ما در معنویات جلوتر بود. همان که هرگز او را نشناختیم. کمی که عقب تر آمدم پیکر مهدی خداجو را دیدم. بعد طباطبایی(مسئول دسته). بعد میرزایی. خدای من چہ شده⁉️ همه بچه های دسته ما رفته اند. گویی فقط من مانده ام❗️ نمیدانید چه لحظات سختی بود. وقتی به اردوگاه برگشتیم سراغ بچه های دسته را گرفتم. از جمع سی نفره ما که سه ماه شب و روز باهم بودیم فقط هشت نفر برگشته بودند❗️ نمی دانید چه حال و روزی داشتم. یاد صحبت های مسئول دسته افتادم که می گفت: (شهادت را به هرکسی نمی دهند.بایدالتماس کنی) بعد ها شنیدم که یکی از بچه ها گفت : برادر نیری وقتی گلوله خورد روی زمین افتاد. بعد بلند شد و دستش را روی سینه نهاد و گفت : السلام علیک یا ابا عبدالله...بعد روی زمین افتاد و رفت.😔 ✨✨✨ شهید ابراهیم هادی