eitaa logo
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
2.4هزار دنبال‌کننده
19.3هزار عکس
10.5هزار ویدیو
143 فایل
نهایة الحب تضحیة... عاقبت عشق جانفدا شدن است! حضور شما در کانال دعوت ازخود #شهداست. کپی با ذکر ۵ #صلوات #خادم👇🏻 @Mousavii13 #تبادل @Mousavii7 #نویسندگی👇🏻 @ShugheParvaz #عربی @sodaneghramk #تبلیغات🤩 @Tblegh
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 💠 🌿مادر شهید: روز تولد امام رضا(ع) توی کرمانشاه به دنیا آمده بود. از بچگی علاقه شدیدی به آقا داشت. هر موقع می خواست کاری بکنه که ما دوست نداشتیم انجام بده و منعش می کردیم، ما را به (ع) قسم می داد و ما هم مات و مبهوت نگاهش می کردیم. ☘هر روز که می خواست مدرسه برود، همراهش مهری بود که پشتش عکس امام رضا(ع) درج شده بود، آن هم توی قبل از انقلاب. بچه ها می گفتند: موقع نماز که همه می رفتند توی حیاط مدرسه، محمد مهرش را درمی آورد و نماز می خواند. 🌿پدر شهید: همیشه بعد از نماز می آمد کنار من و ازم می خواست از امام رضا(ع) براش بگم، از غریبی امام رضا(ع) از کرامت آقا، از رئوف بودن آقا. من هم با حالتی متعجبانه از رفتار محمد از کتابی که داشتم براش می خوندم. تا اینکه محمد دیپلم گرفت و عازم شد. ☘حدود سه ماه از سربازی محمد می گذشت که شروع شد. یکی از جاهایی که عراق خیلی روی اونا مانور هوایی می داد، از بین بردن تأسیسات نفتی ما بود. رفیقای محمد تعریف می کردند که شب ها دست ما را می گرفت. حدود بیست نفر از ما را می برد برای از آن تأسیسات نفتی. چون حفاظت از اون ها خیلی مهم بود و نیروی کافی هم برای دفاع وجود نداشت و سطح حملات دشمن هم خیلی بالا بود. 🌱یک روز که محمد آمده بود برای مرخصی، گفت: بابا خیلی دلم می خواد برم ، پابوسی آقا امام رضا(ع). گفتم: خُب، بابا چند روز دیرتر برو جبهه، برو زیارت آقا. گفت: همه بچه ها تو جبهه دلشون می خواد برن امام رضا(ع) و نمی تونن برن. من هم مثل اون ها. از طرفی دیگه از کشور واجب تره. آقا هم بیشتر راضی است. و مشهد نرفت. 🌴رفت سنندج و حدود یک ماه بعد شهید شد. روزی که محمد به شهادت رسید، شهید خیلی بی تابی می کرد. عجیب بی قرار بود. انگار یه چیزهایی رو می دونست. وقتی در منزل را زدند، مادر شهید در را باز کرد و من هم بعد از او آمدم دم در. بچه های بودند. از حالاتشون و طرز صحبت کردنشون و فهمیدم قضیه چیه. دیگه نفهمیدم چی شد. 🌿به ما گفتند: بیاین توی معراج شهدا و جنازه شهیدتان را تحویل بگیرین. وقتی رفتیم، دیدیم جنازه اون نیست. تحقیق کردند، گفتند جنازه شهدا را بردند مشهد برای تشییع. وصیت نامه محمد را که خوندیم، نوشته بود: پدرم و مادرم، اگر برای تان ممکن است مرا کنار کنید. ما هم حسب علاقه و وصیت محمد، گفتیم همان مشهد کنار مرادش امام رضا(ع) به خاک بسپاریمش. از آن موقع هم ما از کرمانشاه آمدیم مشهد، کنار محمد. ✍راوی : پدر و مادر بزرگوار شهید 🌷 🍃🌹صلوات
🔘میگفت: با فرماندهان رسیدم خدمت آیت الله بهاء الدینی. وقتی از مشکلات اداره ی امور جنگ💥 گفتم آقا فرمودند: ما توی ایران یک طبیب داریم که همه ی دردها رو میده. همه چیز رو از ایشون بخواین ♦️این طبیب حضرت (علیه السلامه) چرا حاجاتتون رو از امام رضا(ع) نمیخواین⁉️ 🔘یک روزبعد این ملاقات رفتیم زیارت امام رضا(ع) وقتی وارد حرم شدم، یک حالی بهم دست داد😌 سرم رو گذاشتم روی مطهر و حسابی با آقا درد دل کردم. ♦️یاد جمله ی آیت الله بهاء الدینی افتادم. فکر کردم که از امام رضا (ع) چی بخوام‼️ دیدم هیچ چیز ارزشمندتر و بالاتر از نیست؛ از آقا طلب شهادت کردم🌷 🔘یک هفته بیشتر از این جریان نگذشته بود که دعای مستجاب شد. امام رضا(ع) همان چیزی را بر آورده کرد که حسن خواسته بود✅ پیوستن به کاروان سرخ 🕊 🌷 🌹صلوت @seedammar
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
📣 اطلاع‌رسانی مراسم ٩۹ سالروز آغاز امامت امام زمان ـ سخنران: استاد ـ مداحان: حاج محمد طاهری، حاج احمد واعظی، کربلایی حسین طاهری ـ شعرخوانی: صابر خراسانی ـ مجری: سیدمهدی تحویلدار 🕌 مکان: مقدس، چهارراه خیام، ورزشگاه امام رضا علیه‌السلام 📅 زمان : دوشنبه ۵ آبان ١٣٩۹ ساعت : ۱۴:۰۰ 📡 پخش زنده مراسم از طریق سایت و شبکه های مجازی موسسه مصاف ✅ @Masaf
محمدحسین پویانفر1_13138975.mp3
زمان: حجم: 7.42M
°•🌱 ❣یا امام رضا . . . هواییِ توام ڪـبوتـر🕊 گنبـد تـوام تو هـمیشہ یـاورم
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 ‌ در اهواز مسئول انتقال بودم. یک روز پیرمردی مراجعه کرد و گفت: فرزندم شده و در اینجاست ، با تعجب سراغ لیست رفتم . اما هر چه گشتیم مشخصات او نبود. پیرمرد اصرار می کرد که آمده تا را با خودش ببرد! من هر چه می گفتم که چنین مشخصاتی در میان نداریم بی فایده بود. پیرمرد مرتب اصرار می کرد. یادم افتاد چند در مقر داریم . نا خود آگاه پیرمرد را به کنار بردم . شش را دید اما واکنشی نشان نداد ، اما با دیدن هفتم جلو آمد فریاد زد : الله اکبر... این من است ، بعد هم او را در کشید و را صدا می کرد. اما این هیچ عامل مشخصه ای نداشت ! نه پلاک، نه کارت ونه... پیرمرد گفت : عزیزان ، این من است می خواهم او را با خودم به شهرمان ببرم. از خدا خواستم خودش ما را کمک کند. با دقت یکبار دیگر نگاه کردم. در میان بقایای پیکر تکه های لباس و یک کمربند بود. کمربند پر از گل بود. نا امید نشدم باید نشانه ای پیدا میکردم روی لباس هیچ نشانه ای نبود . به سراغ کمربند رفتم. آن را برداشتم وشستم. چیز خاصی روی آن نبود. بیشتر دقت کردم ناگهان آثار چند حرف انگلیسی نمایان شد. چهار بار کلمه m کنار هم نوشته شده بود این یعنی اسم که پدرش ساعتی پیش برای ما گفته بود: پدرش این نشانه را هم گفته بود این که اسم خود را اینگونه می نوشته ، با لطف خدا و تلاش بسیار فهمیدیم این حروف را خود نوشته و ما خوشحال از اینکه این به آغوش خانواد اش باز گشته . پیکر را با گلاب شستیم و در پارچه سفیدی قرار دادیم و روز بعد هم به سوی فرستادیم . اما این پدر از کجا می دانست که پیش ماست!!! منبع: کتاب کرامات شهدا 🌹شادی ارواح طیبه شهدا صلوات🌹 💐الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم💐
کاروان هزار شهید قرار بود اولین تفحصی که انجام شد یک کاروان نفری از شهدا بفرستیم مشهد... سیزده تا شهید کم بود تا بشود هزار تا... رفت بالای یکی از کانال ها ایستاد به گریه و زاری!! گفت: شهدا داریم می بریم مشهد... ۱۳ تا جای خالی داریم! هر کس می آید بسم الله... آمد توی کانال،صد متری کند؛ یکهو صدامان کرد،رفتیم توی کانال؛ پس فردا کاروانی با هزار شهید راهی شد... روای: همرزم شهید مجید پازوکی این جمله را بارها ازش شنیده بودیم: معنی ندارد کسی بگوید من ؛ تا وقتی امام رضا علیه السلام هست... _شهادت 🌹شادی ارواح طیبه شهدا صلوات🌹 💐الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم💐
مثلاً شما میدونستید که ‎ نوروز امسال که اسکان زائرها در ‎ نامناسب بود، تمام وقت به آب و آتش زد و از دورهمی و تفریح و حتی خوراک خانواده و بچه‌هاش زد، تا زائرهای ‎ تو هوای سرد مجبور نباشن گوشه خیابان‌ها استراحت کنن؟! جزای اون فداکاری، بغض و اشک این دختره!
همسر طلبه شهید مدافع حرم نقل میڪند: شهید محمد قبل از آخرین اعزام وقتے بہ مرخصے آمده بود به ما گفت مےخواهم شما را به ببرم. ما را به زیارت علیه السلام برد. یڪبار وقتے از بیرون آمدیم، نگاهش ڪردم همه محاسنش از شدت گریہ و زارے خیس شده بود. به محمد گفتم من را آوردے زیارت یا آمده‌‌اے ڪار خودت را پیش امام رضا علیه السلام راه بیندازے؟! گفت: شرمنده‌ام جبران میےڪنم. انگار وعده شهادت را از امام رضا علیه السلام گرفته بود. بہ محمد نگاهی کردم و گفتم: محمد جان آخرش کار خودت را ڪردی. در نهایت هم در ۸\۸\۹۵ با اصابت گلوله به پیشانی‌اش به آرزویش رسید و نذرش را با ریختن خونش در راه اسلام و یاری دین پیامبر اکرم (صل الله علیه وسلم) ادا کرد. 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
۱. تروریست‌های دیشب دستگیر شدند. ۲. ۶ نفر از تروریست‌های دیشب دستگیر شدند. ۳. قاتل شهدای بسیجی در دستگیر شد‌. ۴‌. لیدرهای اصلی اغتشاشات بازار آهن شادآباد دستگیر شدند.
. آخرین باری که مهدی به ایران اومد با هم به رفتیم بعد از اینکه زیارت کردیم تو صحن سقاخونه دیدم وایساده و می خنده به مهدی گفتم: چیه مادر، چرا می خندی؟ گفت: مادر امضای شهادتم رو از آقا (ع)گرفتم! مدافع حرم 🌷