هدایت شده از هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
Ahd.mp3
2.07M
دعای عهد
@seedammar
#کانال_ابراهیم_هادی_هادی_دلها
هدایت شده از هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
Ziyarat-Ashura-Halawaji.mp3
15.21M
زیارت عاشورا
با صدای دلنشین اباذر حوائجی
قرار هروز صبح😊🌹
@seedammar
#کانال_ابراهیم_هادی_هادی_دلها
🍃🌺
#السلام_علیڪ_یا_اباعبــدالله
این روزها حال دلـم بدجــور بارانـےسٺ
عڪس حـرم را ڪہ ببینم زار مےگریــم
تا یاد آن صحـن وسراے تو میـفتم من
سـر مےگـذارم بر روے دیـوار مےگریــم
بدجـور دلتنگــم براے #ڪــربلاے تـو
یڪبار مےگویم حسین صدبار مےگریـم
#اللهم_الرزقنا_ڪربلا ❤️
#روحــے_لڪــ_فداڪــ
#کانال_ابراهیم_هادی_هادی_دلها
@seedammar
#دلنوشته
یکی از اعضای کانال👇
#کانال_ابراهیم_هادی_هادی_دلها
بسم رب الشهدا والصدقین
سلام داداش ابراهیم!برادر مهربون وپهلوونم!!
سه چهارسال پیش پدرم که یه جورایی خودشم مردجنگه رفته بود جنوب تاخاطرات خودشو زنده کنه!برای من ازپیش دوستای شهیدوگمنامش یه تحفه آورد!یه کتاب با نام(سلام برابراهیم)اسمش برای من ناآشنابود.توی صفحه اول کتاب نوشته بودوقف برای خواندن!یعنی کتاب بایددست به دست میشد.راستش چندوقتی طول کشیدتا بشینم سرفرصت وبخونمش!اماوقتی شروع کردم به خوندن انقدربرام جذاب وجالب بود که نتونستم لحظه ای کنارش بزارم وتاآخرخوندمش.ازیه جایی به بعدریختن اشکم دیگه دست خودم نبود!باهق هق ادامه دادم وتمومش کردم!
ابراهیم هادی برای من شد یه علامت سوال گوشه ذهنم!هرجا مطلبی میدیدم درباره ش حتما تا آخرش میرفتم! تااینکه یه روز یه وویس گوش کردم!میگفت یه دوست شهید برای خودتون انتخاب کنید!اولین شهیدی که به ذهنم رسید شهیدهادی بود!البته قبل اونم گاهی وقتا باهاش حرف میزدم! ولی گفتم دیگه دوستیمونو رسمی کنم😉
عکس صفحه گوشیم!تم صفحه فضای مجازی!حتی اسم وعکس پروفایلم شد ابراهیم هادی!یه چیزایی هست فقط بین خودمو وخودش!خیلی لذت بخشه کسی رو توی این دنیا داشته باشی که از چشماتم بهش بیشتراعتمادداشته باشی و ایمان داشته باشی که هیچ وقت زیر دوستیش نمیزنه!
آقاابراهیم!دیگه میخوام داداش صدات کنم چون برادربزرگترندارم! میخوام به عنوان یه برادر بزرگتر تا زنده م کنارمن باشی!توی مشکلاتم،خوشی هام کنارم بمونی!میگن پهلوون بودی وجوونمرد!میگن توی دوره خودت یه دونه بودی! نمیگم کمک کن یه دونه بشم ولی میگم کمک کن تا اونی بشم که خدا ازم میخواد!به خاطر زن بودنم جهاد ازمن برداشته شده ولی من،پشت جبهه توی سنگر دیگه ای مشغول جهادم!کمک کن بتونم با چادرم حرمت خون خودت و همرزمانت رو حفظ کنم!زمانی که من درش هستم خیلی حساسه!میگن آقا غربال میکنه یارانش رو!داداش ابراهیم کمک کن که شرمنده مهدی فاطمه نشم!مثل مادرش گمنامی !کمک کن شرمنده بی بی نشم!
برادری کن در حق امثال من تا بتونیم حقتون رو هرچند کم ولی درحد توانمون به جابیاریم!
من به داشتن برادری مثل شما به خودم افتخار میکنم وممنونم که من رو لایق دونستین!مطمئنم اگه الان شما رو برادر خطاب میکنم حتما لطف ونظر شما بوده❤️
http://eitaa.com/joinchat/3293446147Ce2b08b67ed
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
جانباز شهید علی محمودوند که بود؟
#علی_محمودوند در ۶ تیر ماه سال ۱۳۴۳ در بیمارستان مادر واقع در خیابان مولوی تهران به دنیا آمد او تحصیلاتش را تا پایان دوره راهنمایی ادامه داد و عجیب به مسجد علاقه داشت و هر وقت که می خواستند پیدایش کنند باید آنجا سراغش را می گرفتند وی با شروع جنگ تحمیلی در تابستان سال ۱۳۶۱ همزمان با شروع عملیات رمضان به جبهه رفت و کارش را در گردان تخریب لشگر ۲۷ محمد رسول الله(ص) آغاز کرد او در عملیات والفجر مقدماتی همراه با گردان حنظله به منطقه #فکه رفت و مجروح شد و در عملیات والفجر ۸ برای همیشه یک پایش را از دست داد اما با وجود ۷۰ درصد جانبازی شیمیایی، قطع پا و ترکش در بدنش در مقابل مشکلات، سر تعظیم فرود نمی آورد وی در سال ۱۳۶۸ زندگی مشترک را با سفر به آستان علی ابن موسی الرضا(ع) آغاز کرد و ندبه های فراق امام خمینی(ره) را به حجره های دلتنگی گره بست
او در سال ۱۳۷۱ تجربیات دست نیافتنی جنگ را در کوله باری از امید با خود به #تفحص برد و در سمت مسئول گروه تفحص لشگر ۲۷ حضرت رسول(ص)، باز خاک نشین #رملهای فکه شد
وی سرانجام پس از سالها تلاش و مجاهدت در عصر ۲۲ بهمن ماه ۱۳۷۹ با سجده ای خونین، بر خاکهای فکه بوسه زد و از همان جا زائر شهر #شهادت گردید.
#افلاکیان_خاکی
http://eitaa.com/joinchat/3293446147Ce2b08b67ed