#روایت_حبیب 📝
#عاقبت_بخیری
حر های انقلاب اسلامی در دفاع مقدس😔
علی تریاکی اصالتاً همدانی بود.علی جزو گروه ۵۰ نفره شاهرخ ضرغام بود قبل از انقلاب هم دانشجو بود و به زبان انگلیسی مسلط بود. با توافق سید مجتبی هاشمی یکی از اتاقهای هتل را داروخانه کردیم و علی مسئول آنجا شد. شاهرخ هم اسمش را گذاشت؛ علی دکتر!! علی بعدها مواد را ترک کرد و به یکی از رزمندگان خوب و شجاع تبدیل شد. علی در عملیات کربلای پنج در منطقه شلمچه به شهادت رسید.
یاد عزیزش با صلوات
#روایت_حبیب 📝
🌷 شهیدی که نهضت سوادآموزی در جبهههای سوریه راه انداخته بود
شهید موحدنیا در کنار بحث
جهاد و رزم در سوریه،پیگیر مسئله علمی و سواد تیپ فاطمیون و مسئول سوادآموزی تیپ فاطمیون بودند.
▫️شهید موحدنیا اذعان داشتند این عزیزان حتی برای ارتباطگیری با خانوادههایشان امکان تایپکردن و ارسال پیام و عکس در فضای مجازی را بلد نیستند و برای همین درصدد بودند و دائماً کتب و جزوات درسی را برای آموزش سواد به نیروهای فاطمیون به سوریه میبردند.
▫️سردار مرتضوی از مسئولین اصلی تیپ فاطمیون نقل میکنند:
" وقتی از کوچه پس کوچهها به سمت خط مقدم میرفتم،چادری دقیقاً در نزدیکی خط نبرد، توجهم را جلب کرد؛ وقتی به آن چادر مراجعه کردم،دیدم این چادر محل اسکان و سوادآموزی و مقر نیرویهای فاطمیون است و آقا مهدی پیگیر مسئله سواد و علمی نیروها حتی در نزدیکترین قسمت به خط مقدم هستند؛
با تعجب پرسیدم:
صالح! (نام جهادی شهید موحدنیا در سوریه )
تو در این قسمت حساس و خط مقدم، چادر سوادآموزی برپا کردهای؟
شهید #مهدی_موحدنیا
یاد عزیزش با صلوات
#روایت_حبیب
گفتم:
الان که در #نجف هستی و با توجه به نیاز مالی، چرا شهريه نمی گيری؟
گفت:
من هنوز به اون درجه نرسيدم كه از پول #امام_زمان (عج) استفاده كنم.
#شهید_محمد_هادی_ذوالفقاری❤️
یاد عزیزش با صلوات
مکتب حاج قاسم
#روایت_حبیب
از محبت خارها گل میشود
جاذبه حاج قاسم در حد نهایت و دافعه در حد ضرورت
حاجقاسم سر تا پا جاذبه بود و انسان های زیادی را دوباره احیا کرد و برگرداند
سرلشکر ابوحمزه صیداوی از فرماندهان سپاه ششم حزب بعث عراق در زمان جنگ تحمیلی بود بعد از سقوط صدام به اشتباهات خودش در زمان جنگ اقرار کرد و قصد داشت جبران کند
رفت پیش حاج قاسم
حاجی هم قبولش کرد و شد یکی از نیروهای حشد الشعبی
همین صیداوی زیر نظر حاج قاسم با داعش جنگید و سرانجام شهید شد
🎤 راوی: محمد رضا حسنی
یاد عزیزشان با #صلوات
#روایت_حبیب
آیت الله حق شناس، در مجلسی که بعد از شهادت احمدعلی داشتند بین دونماز، سخنرانیشان را به این شهید بزرگوار اختصاص داده و با آهی از حسرت که در فراق احمد بود، بیان داشتند:“این شهید را دیشب در عالم رویا دیدم، از احمد پرسیدم چه خبر؟ به من فرمود: تمام مطالبی که (از برزخ و…) می گویند حق است، از شب اول قبر و سوال و… اما من را بی حساب و کتاب بردند.
رفقا! آیت الله بروجردی حساب و کتاب داشتند، اما من نمیدانم این جوان چه کرده بود؟ چه کرد که به اینجا رسید؟! در این تهران بگردید، ببینید کسی مانند این احمد آقا پیدا می شود یا نه؟
ترکش خمپاره درست از پهلوی چپ وارد و به قلب او اصابت کرد، کمکش کردم تا بلند شود به سختی روی پای خود ایستاد به اطراف نگاه کرد و رو به سمت کربلا قرار گرفت دستش را با ادب به سینه نهاد و گفت: السلام علیک یا اباعبدالله، یکباره گردنش کج شد به زمین افتاد.
احمدعلی موقع خاکسپاری با اینکه 6 روز از شهادتش میگذشت ولی دستش هنوز به نشانه ادب بر سینه اش قرار داشت.
🌷 #شهید_احمدعلی_نیّری
یاد عزیزش با صلوات
خوشبحال شهدا وای بحال من و تو
#روایت_حبیب
با هم قرار گذاشته بودیم، هر کس شهید شد، از آن طرف خبر بیاورد.
خوابش را دیدم با التماس و قسم حضرت زهرا (س) نگهش داشتم.
گفتم: جعفر! مگر قرار مان یادت رفته؟
گفت: مهدی اینجا قیامتی است. خبرهایی است که شما ظرفیتش را ندارید.
گفتم: به اندازه ظرفیت پائینم بگو.
گفت: امام حسین (ع) وسط می نشیند و ما دورش حلقه زده و خاطره تعریف می کنیم.
گفتم: چه کار کنیم که حضرت ما را هم در جمع شهدا راه دهد؟
گفت: همه چیز دست امام حسین (ع) است. بروید دامن او را بچسبید. وقتی پرونده ای می آید، اگر امام حسین (ع) آن را بپسندد، امضائی سبز پای آن زده، آنگاه او شهید می شود.
🎤: حاج مهدی سلحشور
📚: کتاب خط عاشقی1
#شهیدجعفرلاله
#یادعزیزش_باصلوات
#روایت_حبیب
او خيلى مؤدّب، فهميده و با تقوا بود، غلامعلى پيشانى و كف پاى مادرمان را میبوسيد و مىگفت: بهشت زير پاى مادر است، پدر و مادرم خيلى ناراحت میشدند و مىگفتند: تو ما را شرمنده میكنى، امّا او میگفت: من به بوسيدن پاى شما افتخار میکنم.
بيش از هر چيز حسن خلق و رفتار ايشان زبانزد بود و هميشه سعى میکرد با تبسم مسائل را حل كند، آنقدر صبور بود كه اگر عصبانى میشد، خود را كنترل میکرد و با روحيه باز امر به معروف و نهى از منكر میكرد، او هر موقع كه به جبهه میرفت، به ما سفارش میکرد كه به خانواده شهدا سركشى كنيد و از احوال آنها جويا شويد، به بچّهها درباره درس خواندن و حجاب توصيه مىكرد.
#شهید_غلامعلی_ترابی🌷
ولادت: ۱۳۳۷/۱/۱ باخرز، خراسانرضوی
شهادت: ۱۳۶۴/۱۲/۵ مریوان، والفجر۹
#روایت_حبیب
🌷 اولین تیر آذربایجانیها را بهسوی عراقیها شلیک کرده است؛♥️
🔹از قبول مقام فرماندهی تیپ عاشورا خودداری کرد و در جواب همرزمانش گفت:
هر کجا بگویید کار میکنم، ولی با من از قبول مسئولیت حرفی نزنید.
🔹شهید یاغچیان در طول عملیاتهای گوناگون درایت و قدرت فرماندهی خود را بهخوبی به اثبات رساند بهگونهای که اکثر فرماندهان سپاه بر این قضیه معترف بودند.
🔹شهید یاغچیان در مناجاتهایش با خداوند میگفت:
بهتر از جانم چیزی ندارم که تقدیم کنم چراکه آنهم به تو تعلق دارد؟
شهید مرتضی یاغچیان🌷
شهادت: ۱۳۶۲/۱۱/۷ ،عملیات خیبر
پیكر شهید یاغچیان پس از عملیات در منطقه جا ماند و تا سال ۱۳۷۵ مفقودالاثر بود تا اینكه در پی جستجوی گروه های تفحص ، بقایای پیکرش كشف شد و در وادی رحمت تبریز آرام گرفت.
12.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#روایت_حبیب
🎥 بیان خاطره ای از شهید سردار سلیمانی توسط استاد رحیم پور ازغدی درمورد گریه افسران آمریکایی.
یادعزیزش با#صلوات
#روایت_حبیب
در سیستان و بلوچستان میگفتند که اشرار آنقدر وقیح شدند که دو تا اتوبوس نیروی انتظامی با ۹۰ سرباز را در جاده اصلی زابل به زاهدان گروگان گرفته و به پاکستان منتقل کردند.
آزادی اشرار آن منطقه بسیار بالا رفته بود.
حاج قاسم با یک طراحی عملیاتی خودش با هلی کوپتر در منطقه چرخی زد و ۶۰ کیلومتر وارد خاک پاکستان شد. همه میگفتند که: این کار خلاف مقررات بینالمللی بود!
اما میگفت: جان آن سربازان از همه چیز مهمتر است. پس از گشتی در خاک پاکستان، بچهها را ساماندهی و نقطهای که اشرار در آنجا سربازان را نگه میداشتند، پیدا کرد.
برای شروع عملیات هر کاروانی را با ۶۰ خودرو باتیربارچی از دو محور به خاک پاکستان حرکت داد.
فکر میکنم نگهبانان مقرها وقتی هیبت کاروان را دیدند، موقعیت خود را فراموش و فرار کردند.
بدون اینکه کسی باشد و تیراندازی هم انجام شود، سربازان را سوار کرده و به ایران آوردند. بعد وزارت خارجه اعلام کرد که ما وارد خاک افغانستان شده و سربازان را آزاد کردیم!
برخی میگفتند که اصول دیپلماسی را باید رعایت کنی، که حاج قاسم میگفت: اگر که بخواهم این کار را انجام دهد تا روند اداری طی شود، سر بچههای مردم را بریدند و کار از کار گذشته است.
روای: سردار حسن پلارک
یاد عزیزش با #صلوات
#روایت_حبیب
#برادران_شهید_پورزند 🌷🌷🌷
از قهرمانان رشته کشتی بودند
و پدرشان هم حاج احمد پورزند
از پیشکسوتان و پهلوانان کشتی بوده است
شهیدان پورزند مرام و معرفت پهلوانی داشتند
مثلا نقل می کنند که شهید سیروس پورزند
زمانی که سرباز نیروی زمینی ارتش بود
در مسابقات کشتی ارتش به فینال مسابقات رسید
و در فینال باید در مقابل برادر بزرگتر خودش کشتی می گرفت
با اینکه او می توانست برنده شود
ولی از عمد و قصد باخت
تا برادر بزرگترش
قهرمان مسابقات شود
و حرمت او در مقابلش شکسته نشود
در محله خودشان هم این خانواده دست خیر داشتند
و همیشه به مردم و فقرا کمک می کردند
و بسیار خوش رو و مهربان بودند
روحشان شاد و راهشان پررهرو باد
.
سلام و صلوات هدیه به برادران شهید
ایرج، شاهین و سیروس پورزند
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و َعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِین