eitaa logo
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
2.3هزار دنبال‌کننده
19.4هزار عکس
10.6هزار ویدیو
143 فایل
نهایة الحب تضحیة... عاقبت عشق جانفدا شدن است! حضور شما در کانال دعوت ازخود #شهداست. کپی با ذکر ۵ #صلوات #خادم👇🏻 @Mousavii13 #تبادل @Mousavii7 #نویسندگی👇🏻 @ShugheParvaz #عربی @sodaneghramk #تبلیغات🤩 @Tblegh
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از مهدیاران | mahdiaran
🔅 مهدی یاوران گل سلام 🔸یک تصمیم جالب و مهم گرفتیم. تقریبا دو سال هست کانال واحد مهدویت مصاف "مهدیاران" شروع به کار کرده ولی تاکنون کاری بصورت عملی و متحدانه بصورت دسته جمعی در باب انجام ندادیم. لطفا همراه ما باشید... نه بخاطر ما... بخاطر تعجیل در فرج امام زمان... 📅 از روز سه شنبه ۲۱ اسفند ٩٧ ، دقیقا ۴۰روز مانده تا روز نیمه شعبان. این اولین اقدام دسته جمعی برای به نیت تعجیل در ظهور امام زمان است. 🔺یکی از عوامل تاخیر در فرج بی شک، گناهان ماست. 👥 بیاییم همگی (از مسئولین این کانال گرفته تا تک تک شما عزیزان) تصمیم بگیریم که حداقل ۴۰روز از ۳شنبه ۲۱ اسفند تا نیمه شعبان به هیچ عنوان و تحت شرایطی (حتی در صورت تمسخر دیگران، ضرر مالی، رفتنِ آبرو و هر دلیل دیگری...) نگوییم. نه دروغ مصلحتی و نه چیزی شبیهِ دروغ. این عهد را همگی با خود و خدا ببندیم و به خدا بگیم: حتی اگر هیچ کاری از دست من برای ظهور حجتت برنیاد، این یک گناه را بمدت (حداقل) چهل روز ترک خواهم کرد تا به سهم خودم تاثیری در تعجیل در فرج امامم داشته باشم. 📌دو نکته مهم: 🔺۱- اینکه فقط یک گناه (دروغ) برای این کار انتخاب شد، بعلت تمرکز ویژه روی آن بوده و نمیخواستیم کیفیت را فدای کمیت کنیم. 🔺۲- هرگونه خاطره و یا اتفاق جالبی درباره این ترک گناهِ دروغ (چه خنده دار و گریه دار، چه تلنگردار و تکان دهنده و...) در این ۴۰روز براتون اتفاق افتاد، آن را به ادمین کانال مهدیاران @admin_mahdiaran حتما ارسال نمایید و ما آن را منتشر خواهیم کرد. نیازی نیست دیگران را به این کار دعوت کنید، قرار است روی خودمان کار کنیم... 🔅پیامبراکرم فرمودند: مومن هرگاه بدون عذر (مثل خطر جانی) دروغی بگوید هفتاد هزار ملک او را لعنت می‌کنند و بوی بدی از قلبش بیرون می‌آید که تا به عرش میرسد و خدا به سبب این دروغ،‌ گناه هفتاد زِنا که کمترین آن زنای با مادر است را برای او مینویسد. (بحارالانوار ج۶۹ ص۲۶۳) 👤استاد : سعی کنید با امام زمان عهد ببندید و هر چهل روز یک گناه خود را ترک کنید... ⌛️و در آخر امروز دوشنبه ۲۰ اسفند، ساعت ۱۸ الی ۲۴ یک نظرسنجی قرار میدیم تا تعداد همراهان این عهد مشخص بشه و دلگرمی و قوت قلبی باشه برای تک تکمون که داریم توی این عهد شرکت میکنیم که این تعداد نفر (حتی اگه ۱۰ نفر باشه) در سراسر ایران بدون اینکه همو بشناسیم و بدونیم کجاییم، اما دلامون به هم متصله به نیت امام زمان و باهم و در کنار هم تلاش میکنیم که به عهدمون پایبند باشیم و ثانیه ای در تعجیل ظهور موثر باشیم ان شاءالله. پس لطفا خوب فکراتون رو بکنید و یا علی بگید و بعد در نظرسنجی شرکت کنید برای تعجیل در فرج واحدمهدویت موسسه‌مصاف👇 http://eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
. 📝 متن خاکریز خاطرات ۱۳۱ ✍ راهکار شهید همت برای خودسازی و پاکیِ درون محمد ابراهیم داشت محوطه رو آب و جارو جارو می کرد. رفتم و به زحمت جارو رو ازش گرفتم. ایشان هم ناراحت شد و گفت: بذار خودم جارو کنم، اینجوری بدی‌های درونم هم جارو میشه.‌‌.. کار هر روزش بود ، کار هر روز صبحِ یک فرمانده‌ی لشکر... 📌 خاطره ای از زندگی سردار شهید محمد ابراهیم همت 📚منبع:یادگاران۲ «کتاب شهید همت» ‌، صفحه ۲۷
هدایت شده از مهدیاران | mahdiaran
📝 سزای چشمی که به نامحرم بیفته همینه...! 👤 خاطره همرزم شهید ابراهیم هادی 🖇 طرح #خودسازی چهل روزه ی #چشم_ها_را_باید_شست ✅ کانال مهدویت مهدیاران @Mahdiaran
🌙 «صبحانه فانوسی» [رحیم اثنی عشری] بعد از مدتی حضور در دو کوهه اعلام شد که گردان سلمان برای پدافندی منطقه ی مهران اعزام می شود. خوب به یاد دارم که هفتم دی ماه ۱۳۶۴ 🗓 به منطقه سنگ شکن در اطراف مهران رفتیم. شبانه جایگزین یک گردان دیگر شدیم. من و احمد آقا و علی طلایی و چند نفر دیگر در سنگر بودیم. یادم هست که احمد آقا از همان روز اول کار خود را بیشتر کرد. او بعد از نماز شب به سراغ بچه ها می آمد. خیلی آرام بچه ها رو برای نماز صبح صدا می کرد. احمد آقا می رفت بالای سر بچه ها و با ماساژ دادن شانه های رفقا با ملایمت می گفت: فلانی، بلند میشی❓موقع نماز صبح شده. بعضی از بچه ها با اینکه بیدار بودند از قصد خودشان را به خواب می زدند تا احمد آقا شانه آن‌ها را ماساژ بدهد❗️ بعد از اینکه همه بیدار می شدند آماده نماز می شدیم. سنگر ما بزرگ بود و پشت سر احمد آقا جماعت برقرار می شد. بعد از نماز و زیارت عاشورا بود که احمدآقا سفره را پهن می کرد و می گفت: خوابیدن در بین الطلوعین است. بیایید صبحانه بخوریم. ما در آن روزها 《صبحانه فانوسی》 می خوردیم. صبحانه ای در زیر نور فانوس❗️ چون هوا هنوز روشن نشده بود. وقتی هم که هوا روشن می شد ☀️ آماده استراحت می شدیم. آن زمان دوران پدافندی بود و کار خاصی نداشتیم. فقط چند نفر کار دیده بانی را انجام می دادند. ☆☆☆ توی سنگر نشسته بودیم. یکدفعه صدای مهیب انفجار آمد. پریدیم بیرون. یک گلوله توپ مستقیم به اطراف سنگر ما اصابت کرده بود.☄️💥 گفتم بچه ها نکنه دشمن می خواد بیاد جلو⁉️ در اطراف سنگر ما و بر روی یک بلندی، سنگر کوچکی قرار داشت که برای دیده بانی استفاده می شد. مسئول دسته ما به همراه دو نفر دیگر دویدند به سمت سنگر دیده بانی. احمدآقا که معمولاً انسان کم حرفی بود و آرام حرف می‌زد یکباره فریاد زد: بایستید. نرید اونجا‼️ هر سه نفر سر جای خود ایستادند❗️ احمدآقا سرش را به آهستگی پایین آورد. همه با تعجب به هم نگاه می کردیم❗️ این چه حرفی بود که احمدآقا زد⁉️ چرا داد زد⁉️ یکباره صدای انفجار مهیبی آمد.💥 همه خوابیدند روی زمین❗️ وقتی گرد و خاک ها فرو نشست به محل انفجار نگاه کردیم. از سنگر کوچک دیده بانی هیچ چیزی باقی نمانده بود❗️ یکبار از فاصله دور به سمت خط می آمدیم. یک خاکریز به سمت خط مقدم کشیده شده بود. احمدآقا از بالای خاکریز حرکت کرد. ما هم از پایین خاکریز می آمدیم. فرمانده گروهان از دور شاهد حرکت ما بود. یکدفعه فریاد زد: برادر نیّری، بیا پایین. الان تیر میخوری. احمدآقا سریع از بالای خاکریز به پایین آمد. همین که کنار من قرار گرفت گفت: من تو این منطقه هیچ اتفاقی برام نمی افته. من جای دیگری است❗️ چند روز بعد دیدم خیلی خوشحاله. تعجب کردم و گفتم: برادر نیّری، ندیده بودم این‌قدر شاد باشی⁉️ گفت: من تو تهران دنبال یک کتاب بودم ولی پیدا نکردم. اما این‌جا توانستم این کتاب رو پیدا کنم. بعد دستش را بالا آورد. کتاب 《سیاحت غرب》 در دست احمدآقا بود. ✨✨✨ شهید ابراهیم
🏝مرتضی در سختی زبانزد هم بود، تحمل سختی برای او دوره بود‌، در عملیات آبی‌ خاکی شمال کشور در هوای به شدت ناگزیر می‌شود چند بار یک عملیات را تکرار کنند، وقتی این عملیات سخت تمام شد، همه برای ای آب له له می‌زدند 🌳 ولی او به همراه اکبر شهریاری سقا شده‌ و خود بدون نوشیدن جرعه‌ای آب به باز می‌گردند. مرتضی در جریان عملیات نیز روزه بود و در همان حال مسئول اطلاعات به تنهایی برای شناسایی موقعیت تروریست‌های تکفیری خطر می‌کرد و بازمیگشت، یک شب🌙 زمستانی وقتی از شناسایی بازگشت 🏝 به شدت گرسنه بود غذا هست گفتیم مقداری عدس داشته‌ایم که تمام شده و کمی مانده، تکه کوچکی از نان را روی بخاری گذاشت پس از آنکه کمی گرم شد دو ازآن را خورد و خدا شکر کرد و خوابید. 🌳از مال دنیا هر چه داشت انفاق می‌کرد، مرتضی سن زیادی نداشت اما سرپرستی یتیم و یک بدسرپرست را برعهده داشت و از کمی که دریافت می‌کرد، کمک خرجی آنان را هم پرداخت می‌کرد، او یک بار زندگی‌اش را در واقع کرد تا بتواند شش خواهر دم بخت یکی از را راهی خانه 🏚شوهر کند. 🌷 صلوات 🌷🍃
کلام شهدا ♥️اگر می خوانید سعی کنید همراه با باشد تا در این صورت مفید باشید وگرنه درس بدون خودسازی چه فایده...♥️
استاد انصاریانما غائبیم.mp3
زمان: حجم: 5.71M
✨سهم امروزمون از یاد مولای غریب 💫💫💫💫💫 🔊 📌 «ما غائبیم» 👤 استاد 📝 گناه مانع دیدن‌ و شناخت امام زمان 🔆 ویژهٔ طرح جهت تعجیل در فرج