eitaa logo
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
2.4هزار دنبال‌کننده
17.6هزار عکس
8.6هزار ویدیو
137 فایل
نهایة الحب تضحیة... عاقبت عشق جانفدا شدن است! حضور شما در کانال دعوت ازخود #شهداست. کپی با ذکر ۵ #صلوات #ادمین_تبادل @Mousavii7 #نویسندگی👇🏻 @ShugheParvaz #عربی @sodaneghramk #تبلیغات🤩 @Tblegh پـــیام #ناشناس👇🏻 https://gkite.ir/es/9463161
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️ #قرار_عاشقی ❤️ قرائت دعای فرج به نیابت از شــهید ابــراهیم هــادی🌹 ⏰هرشب راس ساعت ۲۲ ✳️بخوانید و به اشتراک بگذارید 🇮🇷 @seedammar
بسم الله الرحمن الرحیم
📖 قُلْ يَا عِبَادِ الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّكُمْ ۚ لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هَٰذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ ۗ وَأَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةٌ ۗ إِنَّمَا يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسَابٍ 💠 بگو: ای بندگان مؤمنم! از پروردگارتان پروا کنید. برای کسانی که در این دنیا اعمال شایسته انجام داده اند، پاداش نیکی است و زمین خدا گسترده است [بر شماست از سرزمینی که دچار مضیقه دینی هستید به سرزمینی دیگر مهاجرت کنید]. فقط شکیبایان پاداششان را کامل و بدون حساب دریافت خواهند کرد. ۱۰ ۴۵۹ 🔑گاهى حفظ تقوا مستلزم هجرت است.
﷽❣ ❣﷽ دوست دارم ناشی گری کنم و مثل آنها که تازه خط آموخته اند هزاربار از روی اسم ات بنویسم سلام! تو، دلبر، دل دار، مهدی، امام زمان.. ☀️تعجیل در 3صلوات☀
Ziyarat-Ashura-Halawaji.mp3
15.21M
زیارت عاشورا با صدای دلنشین اباذر حوائجی قرار هروز صبح😊🌹 @seedammar
اربابمــ[❤️] اول بنـانبـودچـنین عـاشقت شـوم•❥• یڪ بار،روضہ آمـدم وچنین دربہ در شـدم😭💔 #ڪربلا💔
🌷آیت‌الله‌ بهــجت(ره): با کسی رفاقت کنید که همـین که او را دیدید به یـاد خدا بیفتید. و با کسانی که در فکر گناه هستند و انسان را از یاد خـدا باز میدارند نشست و بر خواست نکنید. 🇮🇷 @seedammar
هدایت شده از علیرضا پناهیان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👈🏻 ۲۲ روز تا اربعین حسینی 📌گفتگو با اولین نفر از بصره(جنوب عراق) که پیاده روی اربعین را شروع کرد. ➕ زیرنویس فارسی @Panahian_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اتی شاب محب الامام الجواد(ع) وقال یامولای لست جیدا... ضجرقلبی من الناس... التهمه الغیبه... ماذاافعل؟ انی متعب.... ضاق صدری فی هذا البلاد فقال الامام الجواد(ع) فر الی الحسین.... یک جوان محب آمد خدمت امام جواد (علیه السلام) فرمود؛ آقـاحالم خوب نیست... ازمردم خسته شـدم... (تهمت ،غیبت،..... چکاکنم !؟ بریدم نفسم دراین بِلادبالانمی آید... امام جـواد(علیه السلام) فـرمودند؛ بِسَمتِ حُسیـن فرارکن منبع؛شعشعه الحسینیه ج۱،ص۵۰
وسایلی که حدود یک ماه بعد از #شهــادت شهید به خانواده شهیدتحویل دادن. خیــلی ارادت زیادی به #حضرت_زهرا(سلام الله) داشت. از وسایلی که برگشت یه سربند سبز یا #فاطمةالزهرا بین قرآنش📖 بود. #شهید_ابوالفضل_راه_چمنی 🌷
⭕️ابراهیم پای راست خود را از دست داد ابراهیم بندانی، سرباز ایذه‌ای که در حادثه تروریستی رژه اهواز مجروح شده بود، متاسفانه به‌دلیل شدت جراحت پزشکان مجبور به قطع پای راست او شدند
🔸️ اگر بصیرت نباشد ایمان میتواند انسان را به بیراهه بکشاند!!؟؟؟ 🔸️ مراقب باشیم که راه را گم نکنیم...
💞💞💞 یه نفر اومده بود مسجد و از دوستان سراغ شهید ابراهیم هادی رو می گرفت . بهش گفتم : " کار شما چیه ؟ بگین شاید بتونم کمک تون کنم " گفت : " هیچی ! می خواهم بدونم این شهید ابراهیم هادی کی بوده ؟ قبرش کجاست ؟ " مونده بودم چی بهش بگم .. بعد از چند لحظه سکوت گفتم : " شهید ابراهیم هادی مفقود الاثره ، قبر نداره .. چرا سراغشو می گیری ؟ " با یه حزن خاص قضیه رو برام تعریف کرد : " کنار خونه ی ما تصویر یه شهید نصب کردند که مال شهید ابراهیم هادی هستش . من دختر کوچیکی دارم که هر روز صبح از جلوی این تصویر رد میشه و میره مدرسه . یه روز بهم گفت : " بابا این آقا کیه؟ " گفتم : " اینا رفتند با دشمنا جنگیدن و نذاشتن دشمن به ما حمله کنه و شهید شدند . " از زمانی که این مطلب رو به دخترم گفتم ، هر وقت از جلوی عکس رد میشه بهش سلام می کنه . چند شب پیش این شهید اومده به خواب دخترم بهش گفته من ابراهیم هادی ام ، صاحب همون عکس که بهش سلام می کنی ؛ بهش گفته : " دختر خانوم ! تو هر وقت به من سلام می کنی من جوابت رو میدم ؛ چون با این سن کم ، اینقدر خوب حجابت رو رعایت می کنی دعات هم می کنم " بعد از اون خواب دخترم مدام می پرسه : " این شهید ابراهیم هادی کیه ؟ قبرش کجاست ؟ " بغض گلوم رو گرفته بود .. حرفی برا گفتن نداشتم ؛ فقط گفتم : " به دخترت بگو اگه می خواهی شهید هادی همیشه هوات رو داشته باشه مواظب نماز و حجابت باش .. " 💞💞💞
🔹همسر شهید محمدحسین محمدخانی: 🌹عاشق روضه‌های حاج‌منصور ارضی بود. ولی در سبک سینه‌زنی، بیشتر از حاج‌محمودکریمی خوشش میومد. 🌹سرمان میرفت، هیئتمان نمیرفت: رأية‌العباس چیذر، دعای کمیل حاج‌منصور در شاه‌عبدالعظیم، غروب جمعه‌ها هم میرفتیم طرف خیابان پیروزی، هیئت گودال قتلگاه. 🔹تولد: ۶۴/۴/۹ 🔹شهادت: ۹۴/۸/۱۶
🔹همسر شهید محمدحسین محمدخانی: 🌹گفته بود: اگه جنازه‌ای بود و منو دیدی، اول از همه بگو نوش جونت. بلند بلند میگفتم: نوش‌جونت، نوش‌جونت. 🌹بهش میگفتم: سلام منو به ارباب برسون. 🌹بعداز معراج، تا خاکسپاری، فقط تابوتش رو دیدم. موقع تشییع، خیلی سریع حرکت میکردند. پشت تابوتش که راه میرفتم، زمزمه میکردم: ای کاروان آهسته ران، آرام جانم میرود! 🌹زمان تشییع، مداح داشت روضه حضرت علی‌اصغر میخوند. نمیدانستم آنجا چه خبر است، شروع کرد به لالایی خوندن. بعد هم گفت: همین دفعه‌ی آخر که داشت میرفت، به من گفت: من دارم میرم و دیگه برنمیگردم! توی مراسمم برای بچه‌ام لالایی بخون! 🌹محمدحسین نوحه‌ی "رسیدی به کرببلا خیره شو به گنبد به گلدسته‌ها خیره شو اگه قطره اشکی چکید از چشات به بارون این قطره‌ها خیره شو" را خیلی دوست داشت. نمیدانم کسی به گوش مداح رسانده بود یا خودش انتخاب کرده بود. 🌹به یکی از رفقای محمدحسین که جزو مدافعان هم بود، گفتم: میتونین کاری کنین برم توی قبر؟ آبان‌ماه بود و خیلی سرد. وقتی رفتم پایین قبر، همه‌ی روضه‌هایی که برایم خوانده بود، زمزمه کردم. 🌹گفته بود: داخل قبر، برام روضه بخون، زیارت عاشورا بخون، اشک گریه بر امام‌حسین رو بریز توی قبر، تاحدی که یه خورده از خاکش، گِل بشه. براش خوندم. 🌹همان شعری که همیشه آخر هیئت گودال قتلگاه، میخواندند، خیلی دوستش داشت: "دل من بسته به روضه‌هات جونم فدات، میمیرم برات پدر و مادر من فدات جونم فدات، میمیرم برات چی میشه با خیل نوکرات جونم فدات، میمیرم برات سرجدا بیام پایین پات جونم فدات، میمیرم برات" 🌹صدای " این گل پرپر از کجا آمده" نزدیکتر میشد. 🌹سعی میکردم احساساتم را کنترل کنم. میخواستم واقعاً آن اشکی که داخل قبر میریزم، اشکِ بر روضه‌ی امام‌حسین علیه‌السلام باشد، نه اشک از دست دادن محمدحسین. 🌹هرچه روضه به ذهنم میرسید، میخواندم و گریه میکردم. نگاهی به قبر انداختم، باید میرفتم. دایی‌ام آمد و به‌ زور من را برد بیرون. 🌹آقایی رفت پایین قبر، به آن آقا گفتم: شهید میخواست براش سینه بزنم. شما میتونید؟ 🌹بغضش ترکید. چند دفعه زد روی سینه‌اش. بهش گفتم: نوحه هم بخونید. 🌹پرسید چی بخونم؟ 🌹گفتم: "از حرم تا قتلگه، زینب صدا میزد حسین؛ دست و پا میزد حسین؛ زینب صدا میزد حسین"
به مناسبت سالروز شهادت سردار سرلشگر شهید #حسین_همدانی (ابو وهب) به بررسی مسیولیت های ایشان در طول حیات در جبهه حق و پشتیبانی رهبری،میپردازیم. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 👈در سال ۱۳۲۹ در شهرستان #آبادان دیده به جهاد گشود و 👈 در سن ۶۱ سالگی پس از #چهل سال مجاهدت و نبرد در راه اسلام در تاریخ ۱۶ مهرماه ۹۴ در نبرد با تروریست های تکفیری در #سوریه به فیض #شهادت نایل آمد.
دلتنگ تر می شوم‌...😶😶 با دیدن لبخندهایی که جاماندن را بیشتر به رخم می کشد
💐🕊🌸🕊🌸🕊 🕊🌸🕊 🌸 🌸 وصیت نامه📝 شهید محمد ابراهیم همت🌹 *دومين وصيت نامه شهيد همت: به نام خدا  نامي كه هرگز از وجودم دور نيست و پيوسته با يادش آرزوي وصالش را در سر داشتم.  سلام بر حسين(ع) سالار شهيدان اسوه و اسطوره بشريت.  مادر گرامي و همسر مهربانم پدر و برادران عزيزم!  درود خدا بر شما باد كه هرگز مانع حركتم در راه خدا نشديد.چقدر شماها صبوريد.خودتان مي دانيد كه من چقدر به شهيدان عشق مي ورزيدم غنچه هايي كه(كبوتراني كه)هميشه در حال پرواز به سوي ملكوت اعلايند.الگو و اسوه هايي كه معتقد به دادن جان براي گرفتن بقا (بقا و حيات ابدي)و نزديكي با خداي چرا كه «ان الله اشتري من المومنين».  من نيز در پوست خود نمي گنجم.گمشده اي دارم و خويشتن را در قفس محبوس مي بينم و مي خواهم از قفس به در آيم.سيمهاي خاردار مانعند.من از دنياي ظاهر فريب ماديات و همه آنچه كه از خدا بازم مي دارد متنفرم(هواي نفس شيطان درون و خالص نشدن)  در طول جنگ برادراني كه در عمليات شهيد مي شدند از قبل سيمايشان روحاني و نوراني مي شد و هر بي طرفي احساس مي كرد كه نوبت شهادت آن برادر فرا رسيده است.  ⚡ادامه دارد... 🌹شهید🌹محمد🌹ابراهیم🌹همت🌹 🌹تاریخ ولادت: ۱۳۳۳ 🌷تاریخ شهادت: ۱۳۶۲ 🌺شادی روح شهید صلوات 🌸 🌸 🕊🌸🕊
14صلوات امشب هدیه میکنیم به 😊👇 #شهـید سردار همدانی #اللهم_صلی_علی_محمد_وآل_محمد_وعجل #فرجهم #التماس_دعا 🍃🌸 @seedammar
❤️ #قرار_عاشقی ❤️ قرائت دعای فرج به نیابت از شــهید ابــراهیم هــادی🌹 ⏰هرشب راس ساعت ۲۲ ✳️بخوانید و به اشتراک بگذارید 🇮🇷 @seedammar
بسم الله الرحمن الرحیم
🔹شهید.سید.مرتضی.آوینی🔹 شهـادت لباس تک سایزی است کـه بـایـد تن آدمی به اندازه آن درآیـد، هر وقـت به سـایـز این لباس تک سـایـز درآمدی پـرواز می کنـی ، مطـمئــن بــاش ..... ▪️▫️▪️▫️▪️▫️
🌸 همسایہ شاد" ... سعے مےڪردم ڪہ اعتقادات را بہ شڪل عملے در وجود فرزندانم پرورش دهم . امربہ معروف هم یڪے از همان اعتقادات بود . از ڪودڪے یاد گرفتند ڪہ اگر مادر پوشش تیره و مشڪے دارد یعنے آن شب عزا و ماتم است . شب شهادت یڪے از امامان بود و آن شب پوشش من در خانہ مشڪے بود . آن موقع دو فرزند داشتم ، محمدرضا هفت و خواهرش یازده سالہ بود . برایشان از آن امام تعریف ڪردم ، بہ دقت گوش ڪردند و موقعیت آن شب را فهمیدند ، اما همسایہ بغلے ما جشن گرفتہ بود و آهنگ هاے شادے را با صداے بلند پخش مےڪرد . نگران شدم ڪہ در تصور ڪودڪانہ آنها دوگانگی ایجاد شود ، از قبح‌شڪنے عمل همسایہ در شب شهادت گفتم . مهدیه تصمیم گرفت تا امر بہ معروف ڪند و خودش را آماده این ڪار ڪرد . درب خانه همسایہ را زد ، محمد ڪہ روی خواهرش تعصب داشت در چارچوب در ایستاد و مراقب خواهرش بود ڪہ اگر اتفاقے براے خواهرش افتاد بہ ڪمڪش برود . خوشبختانہ امر بہ معروف ڪودڪانہ آنها نتیجہ داد و صداے آهنگ قطع شد .