هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾 ⭕️ #سید_مجتبی_علمدار 🔶 قسمت سوم 🔶 #حسینیه چه روزگاری بود. زندگی ها مثل حالا راحت
🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾
⭕️ #سید_مجتبی_علمدار
🔶 قسمت چهارم
🔶 #فرزند_اذان
تازه ازدواج کرده بودم. در یکی از اتاقهای همان خانه پدری، با همسرم زندگی مي کردم. آن روزها مردم اهل تجمل و ... نبودند. جوانها همین که اتاق و شغلی برایشان مهیا می شد ازدواج ميکردند.
خیلی از فسادهای امروزی در بین آنها دیده نمی شد. آنها مردمی ساده و
قانع بودند. از همه مهمتر اینکه شکرگزار خدا بودند. صبحها، بعد از نماز، وسایلم را برمی داشتم. می رفتم سمت امامزاده یحیی علیه السلام .
مغازه کفاشی من روبه روی امامزاده بود. از صبح تا شب مشغول بودم. وسایل همیشگی من واکس و سوزن و نخ و میخ و چکش بود.
خسته می شدم. اما خوشحال بودم. خوشحال از اینکه رزق حلال به خانه می برم. بارها از منبریها شنیده بودم که اهل بیت: در باره روزی حلال تأکید كرده اند.
پدرم نیز بارها این احادیث را می خواند و خودش عمل می کرد. او از ما می خواست که به حلال و حرام خیلی دقت داشته باشیم.
فرزند اول من در همان خانه به دنیا آمد. او دختری بود که به همراه خودش
خیر و برکت را به خانه ما آورد.
دو سال بعد همسرم باردار شد. این بار دقت نظر همسرم و خودم بیشتر شده
بود. همسرم همیشه سعی می کرد با وضو باشد. به خواندن قرآن و زیارت عاشورا مداومت داشت. من هم سعی می کردم در کارهای خانه او را کمک کنم.
بارداری همسرم ادامه داشت تا اینکه ماه رمضان از راه رسید.
در احادیث آمده که مقدرات انسان در شبهای قدر تعیین می شود. من هم
در آن شبها دست به سوی آسمان بلند می کردم. با سوز درونی برای همسر وفرزندی که در راه داشتم دعا ميکردم.
نیمه های شب بیست و یکم ماه رمضان بود. حال همسرم هر لحظه بدتر ميشد.
خیلی نگران بودم. با کمک همسایه ها قابله خبر کردیم. کمی سحری خوردم. در حیاط خانه با ناراحتی قدم می زدم. یکدفعه صدایی بلند شد؛ کلامی که آرامش را برای من به همراه داشت. صدایی آشنا و همیشگی.
الله کبر الله اکبر
صدای الله اکبر اذان با صدایی دیگر درآمیخت! همزمان با اذان صبح، صدای
گریه نوزاد بلند شد. لبخند شادی بر لبانم نقش بست. یکی از خانمها بیرون آمد
و گفت: »مژده، پسر است!«
عجب تقارن زیبایی. اذان صبح و تولد فرزند. عجیب اینکه فرزندم در همان
حسینیه به دنیا آمد. در بهترین ساعات و بهترین ماه و در بهترین مکان این پسر فرزند اذان قدم به این دنیا نهاد؛ در حسینیه ای که جز ذکرخدا در آن گفته نمی شد.
http://eitaa.com/joinchat/3293446147Ce2b08b67ed
🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾
🔺🔺🔺
#وصیـــٺ_نامـــہ
🍂« انقلاب با شتابے سرسامآور بہ پیش مےرود؛
انشاءالله تمام ڪاخهای ظلم را درهم خواهد ڪوبید و باعث نجاٺ ٺمام مستضعفیڹ جهاڹ خواهد شد و از همہ مهمتر زمینہ آماده مےشود براے ظهور امام زماڹ (ع) و
نڪته بسیار ظریفے ڪه در اینجا مشهود اسٺ، ارتباط قوے بین امام و امٺ مےباشد ڪہ به فضل الهے این دو هم جهٺ حرڪٺ مےڪنند و تا ایڹ همسویے برقرار اسٺ ما پیروزیم؛ »🍂
#شهید_عباس_ورامینی
هدایت شده از صـاحــب دلم(مهدویت 50)
#دلنوشته_خادم_کانال
چه میجویم دراین دنیا ؟؟؟
انسانیت را
عشق را
یا
یار گمنام بی نشان را....
ما گم شده ایم در این زمانه بی عدالت و فنا شده....
آری گم شدیم !!
وقتی هنوز راهنما مسیر بندگی نیافتیم !!!
و همچنان در غربت به سر میبرد.
و ما غرق خواب غفلت ......
کاش و ای کاش ها از این فاصله ها پردرد...
کاش فراق به سر میرسید!!!
و
قلبهای خسته از این همه حجم تنهای و سردرگمی رهای رها میشدن !!!
بیا مولای من
با همه روسیاهیم عاشقم
عاشق اهل اون بیت حزین باب سوخته ام پناهی جز پناه اهل این خانه ندارم.
دلتنگ که میشوم میبارم !!!کلماتی میچینم همه از باب دلتنگیست اقا جان این رو از من روسیاه قبول کن
#العجل_الولیک_الفرج
#آقا_شرمنده_ام_که_مدام_شرمنده_ام
#دلتنگی
http://eitaa.com/joinchat/287047696Cbbd8ae64b7
#هروز_یک_ایه_از_نور
849) 📖 وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلي لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهينٌ 📖
💢ترجمه
و البته کسانی که کفر ورزیدند نباید چنین حساب نکنند که مهلتی که به آنان میدهیم برای خودشان بهتر است؛ فقط به آنها مهلت میدهیم تا گناهی بیفزایند و آنان را عذابی است خوارکننده.
سوره آلعمران (3) آیه 178
1397/8/29
12 ربیعالاول 1440
هدایت شده از هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
Ahd.mp3
2.07M
دعای عهد
@seedammar
#کانال_ابراهیم_هادی_هادی_دلها
Ziyarat-Ashura-Halawaji.mp3
15.21M
زیارت عاشورا
با صدای دلنشین اباذر حوائجی
قرار هروز صبح😊🌹
@seedammar
#کانال_ابراهیم_هادی_هادی_دلها
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
⭕️ #سلام_علی_ابراهیم
🔸قسمت چهارم
🔸 #ورزش_باستانی
اوایل دوران دببرستان بود که #ابراهیم باورزش باستانی آشنا شد
#حاج_حسن_توکل معروف به حاج #حسن_نجار عارفی وارسته بود #ابراهیم یکی از ورزشکاران این محیط ورزشی ومعنوی شد
حاج حسن ورزش را با یک یا چند آیه #قرآن شروع میکردسپس #حدیثی میگفت و #ترجمه میکرد و #ابراهیم هم در داخل گود با #اشعار کمکش میکرد
از جمله نکات این محیط ورزشی این بود #موقع_اذان ورزش را تعطیل میکردند وداخل گود پشت حاج حسن به او اقتدا میکردند
یکبار ورزش تمام شد و بچه ها مشغول لباس پوشیدن بودند که مردی که بچه ای زیر بغل داشت سراسیمه وارد شد وبه حاج حسن گفته بود شما نفست حق هست دعا کن برای فرزندم که دکتر ها جوابش کردند
#ابراهیم بچه ها را به داخل گود دعوت کرد و #دعای_توسلی از سوز دل خواند
بعد دوهفته حاج حسن ما را به مهمانی دعوت کرد وگفت آن فردی که دو هفته قبل اینجا آمده بود بچه اش شفا گرفته
#ابراهیم انگار چیزی نشده بود رفت لباسهایش را بپوشد اما من میدانستم که بخاطر سوز دعای او بوده
#ابراهیم با بچه هایی که #مذهبی نبودند ارتباط برقرار میکرد آنها را به ورزش و بعد به مسجد آشنا میکرد
یکبار با یکی آشنا شده بود که اهل #مشروب واهل دین مذهب نبود
یک بار به او گفتم اینها کی هستند همراهتان می آیند گفت چطور ...
گفتم دیشب که حاج آقا داشت در مورد یزید و مظلومیت امام حسین میگفت ونوحه سرایی میکرد
بجای گریه زیر لب به یزید ولشکرش فوشهای رکیک میداد
خنده کرد😂😂😂 وگفت اینها با دین آشنا نیستند یواش یواش آشنا میشوند
کم کم این جوان کار های اشتباه وغیر مذهبی خود را کنار میگذارد
یکبار هم در زورخانه بودیم که همین جوان با جعبه شیرینی وارد شد واز همه دوستا تشکر کرد گفت رفقا من مدیون شما هستم
🔷آن شب را فراموش نمیکنم . #ابراهیم شعر ودعا میخواند و مدتی طولانی به #شنا مشغول شده بود ما حواسمان به او نبود در بالای گود پیرمردی نشسته بود وبه بچه ها نگاه میکرد پیش من آمد و به ابراهیم اشاره کرد وگفت او کیست گفتم چطور مگه: گفت من وقتی وارد شدم داشت شنا میرفت همزمان با ذکر تسبیح #شنایش را شمردم او الان هفتصد شنا رفته اورا به بالای گود بیاورید حالش بهم میخورد
🔷البته #ابراهیم همیشه میگفت کار برای خدا بدنی قوی میخواهد
البته ورزشهای فوق الاده اش کم کم داشت سر زبانها می افتاد که #ابراهیم در جمع از ورزشهای خارقالاده اش انجام نمیداد
میگفت مردم به این چیز ها حساسند و برای آدم غرور می آورد وبا این کارم باعث ضایع شدن دیگر رفقایم میشوم
👉 http://eitaa.com/joinchat/3293446147Ce2b08b67ed
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
🍀#ابراهیـم همیشہ در مقابل بدے دیگران گذشت داشت.
بارها بہ من مے گفت:
✨"طورے #زندگے و #رفاقت ڪن ڪہ احترامت
را داشته باشند.
مے گفت:
"این دعواها و مشڪلات خانوادگے را ببین بیشتر بہ خاطر اینه ڪہ ڪسے گذشت نداره.
بابا #دنیا ارزش این همہ اهمیت دادن نداره.
💎 #آدم اگه بتونہ توے این دنیا براے خدا ڪارے ڪنہ ارزش داره."
#سیـره_ابراهیـم🌷
http://eitaa.com/joinchat/3293446147Ce2b08b67ed
#بسیجی_شهید_امنیت
✍ مادر_شهید
واقعا #عاشق #شهدا بود،میگفت میترسم فردای قیامت شرمنده شهدا شوم
به #یادواره های شهدا خیلی اهمیت میداد و شیفته #شهدای_گمنام بود
و به مزار شهدای گمنام زیاد سرکشی میکرد.
افتخار میکنم که فرزندم در بستری بیماری نمرد بلکه به شهادت رسیده و همانطور که در زمان حیاتش باعث افتخارم بود الان هم با شهادتش باعث افتخار ماشد.
#شهید_حسن_عشوری
🍃🌹🍃🌹
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
شهید «مهدی موحّدنیا» در خانواده ای مذهبی و ولایتمدار به تاریخ 18 فروردین ماه سال 1366 هجری شمسی به دنیا آمد. شهید «موحّدنیا» از پیشتازان كارهای فرهنگی سطح شهرستان سبزوار و دیار سربداران بود. برپایی و علم كردن عمود تكیه های مراسمات عزاداری، ایستگاه های فرهنگی و صلواتی، یادواره های شهدا، برگزار كننده و حاضر در گروه های جهادی و خدمت رسانی به مناطق محروم، اعزام و شركت در اردوهای مناطق جنگی راهیان نور، تنها قسمت كوچكی از کارنامۀ مخلصانۀ این شهید بزرگوار است
.
شهید مهندس «مهدی موحّد نیا» تحصیلات خود را در سطح دانشگاهی در سال 1391 هجری شمسی در مقطع كارشناسی ناپیوستۀ رشتۀ مهندسی تكنولوژی برق گرایش قدرت در دانشگاه آزاد اسلامی واحد سبزوار به سرانجام رساند
.
«مهدی موحّدنیا» پس از پایان تحصیلات، به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و پس از مدّت كوتاهی با جریان منحوس تكفیری در كشورهای همسایه مواجه شد. «مهدی» كه نمی توانست حتّی صدای پلیدان تكفیری را در رسانه ها تحمّل كند چه رسد به حضور آن داعشی های پست فطرت را در حریم ناموس خدا، زره رزم را به تن كرد و با وجود اینكه صاحب خانواده و فرزند بود با توكّل به خدا به میادین نبرد حق علیه كفر پا گذاشت
.
مدّت های زیادی در منطقه های نبرد به مبارزه ادامه داد كه در نهایت ، خداوند در 27 آبانماه سال 1396 هجری شمسی در منطقۀ البوكمال سوریه قسمتش را شهادت قرار داد.چند روز پس از شهادتش نابودی سیطرۀ داعش اعلام شد.
او هنگام شهادت دارای یک فرزند 5 ماهه بود
.
شهید مدافع حرم «مهدی موحدنیا» در فرازی از وصیتنامه خود آورده است: بعد از تقریبا هزار و چهارصد سال، دوباره فرصت دفاع از بیبی پیدا شده و تقریبا شرایط به همان شکل سال ۶۲ هجری، حرامیان یک طرف، پسران مادری یک طرف! و باز عده کمی فرصت دفاع پیدا کردهاند و بعضی در حسرت و میدانم این حسرت چقدر کشنده...
.
اوّلین سالگرد شهادت مدافع حریم اهل بیت(ع)، شهید مدافع حرم، «مهدی موحّدنیا» گرامی باد