eitaa logo
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
2.4هزار دنبال‌کننده
19.3هزار عکس
10.5هزار ویدیو
143 فایل
نهایة الحب تضحیة... عاقبت عشق جانفدا شدن است! حضور شما در کانال دعوت ازخود #شهداست. کپی با ذکر ۵ #صلوات #خادم👇🏻 @Mousavii13 #تبادل @Mousavii7 #نویسندگی👇🏻 @ShugheParvaz #عربی @sodaneghramk #تبلیغات🤩 @Tblegh
مشاهده در ایتا
دانلود
همیشہ از خدا مےخواست تا گمنــام بماند خدا هم دعایش را مستجاب ڪرد \"ابراهیـم\"سالهاست کہ گمنام و غریب در فڪہ مانده تا خورشیدی باشد براے عاشقان و راهیان #نور #شهید_ابراهیم_هادی 🌹 #ای_شهید رفتند تا وظیفه خود را ادا کنند خود را فدای #ماندن ما و شما کنند رفتند و با حمایت قلب پاکشان #کربلا و حماسه خونین بپا کنند ما مانده ایم و بار #گناهی که میکشیم امروز دعا کنیم که #شهیدان دعاکنند 🌹 عاشقی را شرط☝️ تنها ناله و فریاد نیست... تا کسی از جان شیرین نگذرد، فـــ💔ـرهاد نیست😔 خدا خودش دستم را در دست شهدا گذاشت و این #رفاقت آغاز شد؛ حالا شهدا شده اند انیس ‌و مونسِ تنهایی ها و همدمِ دلتنگی هایم ! و چه‌ رفیقی بهتر از #شهدا ؟ 🌹 #شهدا_هویت_جاودان_تاریخ
🍀 همیشہ در مقابل بدے دیگران گذشت داشت. بارها بہ من مے گفت: ✨"طورے و ڪن ڪہ احترامت را داشته باشند. مے گفت: "این دعواها و مشڪلات خانوادگے را ببین بیشتر بہ خاطر اینه ڪہ ڪسے گذشت نداره. بابا ارزش این همہ اهمیت دادن نداره. 💎 اگه بتونہ توے این دنیا براے خدا ڪارے ڪنہ ارزش داره." 🌷 http://eitaa.com/joinchat/3293446147Ce2b08b67ed
گاهے یـڪ نگاه آنقدر مهربان است که چشــم هــرگز رهایش نمی کند  گاهے یڪ #رفاقــت آنقــدر مــــــــاندگار است که زمـــــــــــــان حریفش نمی شود و گاهے یڪ نفــر آنقدر عزیز است ڪه قلـب رهایش نمی کند  #شهید_حاج‌محسن_حسنی_کارگر #شهید_مظلوم_منا #قاری_قرآن @seedammar #هادی_دلها_ابراهیم_هادی
میگفت خسته نشدی از این همه با شهدا؟!😒 گفتم چرا بشم!؟ تازه دارم راه رو میرم...✅ میگفت سخت نیست داری مثل رفتار میکنی⁉️ گفتم خیلی سخته مثل نگه داشتن تو دسته ولی تازه دارم معنی ❤️ رو میفهمم....☺️ میگفت خوب باشه اصلا هر چی تو بگی ولی آخر این رفاقت چیه؟! گفتم: لیاقت نوکری (س)☺️ مُهر تایید✔️عمــہ سـادات مثل که عمـه سادات سرش را توی دامنش گرفت تا جان داد😔 برگشت گفت میشه منم با دوست بشم😊!؟ منم این رو میخوام... حالا باید چیکار کنم تا مثل شهدا بشم آخرش هم بشم😢 گفتم یه شرط داره☝️ گفت چه شرطی؟؟؟ گفتم 🌷 به شرط گفت باشه هرچند ولی میخوام زندگی کنم تا مثل شهدا بمیرم...😍☺️ ❤️
4_5874979618376648421.mp3
زمان: حجم: 6.63M
🎤سید حسین موسوی 🌴کانال کمیل پرحرفِ خاکت 🌴کانال کمیل ابراهیم هادی ساکن خاکت 🌷 به رسم #رفاقت التماس دعای #شهادت #هادی_دلها_ابراهیم_هادی
2.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 در ؛ در برنامه دیشب عصر جدید: بیاید با کنیم... 🌹 اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌹 🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹 ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌
میگفت خسته نشدی از این همه با شهدا؟!😒 گفتم چرا بشم!؟ تازه دارم راه رو میرم...✅ میگفت سخت نیست داری مثل رفتار میکنی⁉️ گفتم خیلی سخته مثل نگه داشتن تو دسته ولی تازه دارم معنی ❤️ رو میفهمم....☺️ میگفت خوب باشه اصلا هر چی تو بگی ولی آخر این رفاقت چیه؟! گفتم: لیاقت نوکری (س)☺️ مُهر تایید✔️عمــہ سـادات مثل که عمـه سادات سرش را توی دامنش گرفت تا جان داد😔 برگشت گفت میشه منم با دوست بشم😊!؟ منم این رو میخوام... حالا باید چیکار کنم تا مثل شهدا بشم آخرش هم بشم😢 گفتم یه شرط داره☝️ گفت چه شرطی؟؟؟ گفتم 🌷 به شرط گفت باشه هرچند ولی میخوام زندگی کنم تا مثل شهدا بمیرم...😍☺️ ❤️
🌹 همیشه در مقابل بدی دیگران گذشت داشت.😍 بارها به من می گفت: 🗣 "طوری و کن که احترامت را داشته باشند.😊 می گفت: "این و مشکلات خانوادگی را ببین بیشتر به خاطر اینه که کسی گذشت نداره.😔 بابا ارزش این همه اهمیت دادن نداره👌. آدم اگه بتونه توی این دنیا برای کاری کنه ارزش داره."❤️ 🍃🕊 🕊🕊🕊 @seedammar
محمد و رحمان هر دو رفیق بودند بچه محل، عضو یک گردان. با هم پیمان برادری بسته بودند. محمد شده بود فرمانده؛ رحمان رو گذاشت بیسیم چیش اما رحمان تو کربلای ۵ پر کشید و رفت🕊 محمد خیلی بیقراری می‌کرد چند بار وقتی می خواست مداحی کنه اول دعا که اومد بسم الله رو بگه وقتی به بسم الله الرحمن می رسید دیگه نمی تونست ادامه بده...گریه امانش نمی داد یه شب محمد تو مناجاتای سحرش با رحمان صحبت می کرد که: رفیق من، بنا نبود نامردی کنی و تنها بری بعد از یه مدت بالاخره نوبت محمد شد تا با پهلوی دریده به دیدار خدا بره. اینگونه بود که محمد رضا تورجی زاده فرمانده گردان یا زهرا از لشکر امام حسین اصفهان بعد از گذشت چند ماه از دوستش سید رحمان هاشمی به خدا پیوست الانم مزارشون کنار هم تو گلزار شهدای اصفهانه. جانم به این ... 🕊🌹 🕊🌹
‍ ‍ میگفت خسته نشدی از این همه با شهدا؟! گفتم چرا خسته بشم!؟ تازه دارم راه درست رو میرم... میگفت سخت نیست داری مثل رفتار میکنی؟! گفتم خیلی سخته مثل نگه داشتن آتش در دست ولی تازه دارم معنی عشق رو میفهمم.... . میگفت خوب باشه اصلا هر چی تو بگی ولی آخر این رفاقت چیه؟! گفتم: رفاقت با حضـرت_زینب(س) مُهر تایید عمــہ سـادات مثل که عمـه سادات سرش را توی دامنش گرفت تا لحظه_آخر جان داد برگشت گفت میشه منم با شهدا دوست بشم!؟ منم این رفاقت رو میخوام... حالا باید چیکار کنم تا مثل شهدا بشم آخرش هم بشم گفتم یه شرط داره گفت چه شرطی؟؟؟ گفتم به شرط رعایت گفتم باشه هرچند سخته ولی میخوام شهیدانه زندگی کنم تا مثل شهدا بمیرم.....