پایان انتظار
اعلام خبر کشف پیکر مطهر شهید #غلام_حق_شناس
#سردار_باقرزاده مسئول کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح، صبح روز سه شنبه ۶ آذر ۹۷ با حضور در منزل #شهید_حق_شناس در #شاهین_شهر توابع اصفهان، از کشف پیکر شهید حق شناس همراه با نامه های مادر این شهید بزرگوار به فرزندش خبر داد.
#پایان_سال_ها_فراق_و_دوری
#تکیه ڪن به شـهـــــدا❤️
شهــــدا تڪیه شان به #خداست🕊
اصلا #کنار گـــل بنشینے بوےگل میگیرے👌
پس #گلستــان ڪن زندگیت را با یاد شهــــدا😍
مےخوام مثل تو باشم
رفیقم❤️
#ابراهیم_هادی
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴 ⭕️ #سید_مجتبی_علمدار 🔶قسمت دوازدهم 🔶 #کربلای_شلمچه اولین روز دیماه ۶۵ بود. به همرا
🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴
⭕️ #سید_مجتبی_علمدار
🔶قسمت سیزدهم
🔶 #کربلای_هشت
جنگ و گریز، تک و پاتک، حمله و دفاع منطقه شلمچه بسیاری از نیروهای ما را ورزیده کرده بود. صدام، که مغرور از پیروزی کربلای 4 مشغول جشن و شادمانی بود، با شروع کربلای 5 خواب از سرش پرید. در ادامه این عملیات و در اسفندماه، عملیات تکمیلی کربلای 5 آغاز شد. در این مرحله نیز ضربات سختی به پیکره دشمن وارد شد.
هجدهم فروردین 1366 عملیات دیگری در شلمچه آغاز شد؛ عملیات
کربلای 8 در همان محور عملیات قبلی.
گردان مسلم، که پس از مرخصی و بازسازی مجدد به شلمچه برگشته بود،
خط شکن عملیات بود.
طی این عملیات حماسه سید مجتبی دیدنی بود. او جدای از فرماندهی و
کمک به نیروها، در اوقات استراحت به کارهای دیگر نیز ميپرداخت.
بارها دیده بودیم که در تاریکی شب با شجاعت به سمت خط دشمن ميرفت.
پیکر شهدایی را که در مرحله اول عملیات جا مانده بودند به عقب منتقل
ميکرد. ميگفت: »خانواده اینها چشم انتظارند.
ميگفت: فقط آدرس بدهید که شهدا یا مجروحان کجا هستند! آنوقت با شجاعت حرکت ميکرد و ميرفت.
زمانی که در محور شمشیری قرار داشتیم امکان انتقال مجروحان نبود. با تاریکی شب بیشتر بچه ها از فرط خستگی استراحت ميکردند. اما مجتبی مشغول انتقال مجروحان ميشد. از نوک شمشیری آنها را به عقبه و جایی که آمبولانس قرار داشت، ميرساند و برمی گشت.
بالاخره راضی شد بگوید! هر بار که در خانه از او می خواستیم از جبهه خاطره بگوید حرفی نميزد یا اینکه خاطرات دیگران را نقل ميکرد.
اما این بار خاطره از خود سید بود. ميگفت: توی شلمچه، عملیات کربلای
8 شروع شد. شب بود و همه جا تاریک. با بچه ها خیلی خوب جلو رفتیم.
رسیدیم به پشت یک خاکریز. نارنجک توی دستم بود. ضامن را کشیدم و رفتم
بالای خاکریز. ميخواستم موقعيت دشمن را ببينم.
یکدفعه و همزمان یک افسر عراقی از آنطرف خاکریز بالا آمد! صحنه عجیبی بود. فاصله ما با هم حدود یک متر بود. ناخودآگاه نگاه ما به هم افتاد. هر
دوی ما ترسیدیم! از ترس داد زدیم و آمدیم پایین.
اما خدا لطف کردکه من نارنجک داشتم. همان لحظه انداختم و افسر بعثی
به درک واصل شد.
در ادامه عملیات در پشت همان خاکریز مستقر شدیم. هوا روشن شده بود.
صدای رگبار یک تیربار امان ما را بریده بود. هیچ کس نميتوانست تکان
بخورد. به یکی از آرپیجی زنها گفتم: ”برو خاموشش کن.“
همین که سرش را از خاکریز بالا برد گلولهای توی پیشانیاش خورد و به زمین افتاد! ميخواستم خودم بلند شوم. اما دستور بود که فرمانده باید فرماندهی کند نه اینکه مشغول جنگ شود.
به دومین نفر گفتم: ”تو برو.“
او هم بلند شد و هدفگیری کرد. قبل از شلیک او گلوله قناسه دشمن به صورتش خورد و او هم شهید شد.
دیگر کسی نبود. حالا نوبت خودم بود. باید آرپیجی به دست ميگرفتم.
خوشحال شدم. گفتم: ”لحظه شهادت فرا رسیده.“
اشهدم را گفتم. بعد در ذهنم تصور کردم که الان به حسین و حمیدرضا و دیگر رفقای شهیدم ملحق ميشوم.
آرپیجی را برداشتم و رفتم روی خاکریز و شلیک کردم. همزمان گلوله
قناسه دشمن شلیک شد و خورد به من!
پرت شدم پشت خاکریز. چشمانم را بستم و شهادتین را گفتم. سرم شدید درد ميکرد. توی ذهنم گفتم: ”الان دیگه ملائکه خدا ميیان و من هم ميرم
بهشت و ...“
انگشتان دستم را جمع کردم و باز کردم. دیدم هنوز حس دارد. دست و پاهايم را تکان دادم، دیدم هیچ مشکلی ندارد. چشمهايم را باز کردم. نشستم روی زمین.
هنوز در حال و هوای شهادت بودم اما ...
کلاه را از روی سرم برداشتم. دیدم تک تیرانداز عراقی درست زده توی کاله
آهنی من! بعد هم گلوله منحرف شده و کمی خراش در سرم ایجاد کرده ولی
آسیب جدی به من وارد نشده!
بلند شدم و با خودم گفتم: ”شهادت لیاقت ميخواد.
@seedammar
#هادی_دلها_ابراهیم_هادی
🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴
┄┄┅┅✿★❀🌹❀★✿┅┅┄
#فرازے_از_وصیت_نامہ_شهدا
⚡برادران مومن و متدین !...
همگے شما را سفارش مے ڪنم به تقواے
پروردگار و اطاعت امر وے
ڪسے مقرب در نزد پروردگار نمے شود...
#مگر_به_اطاعت_و_خلوص_نیت.
✅و بر همه شما لازم است در همه احوال
و در جزئے و ڪلے ، مو به مو رعایت
و اطاعت دستورات شرع انور را نموده...
و در ترویج و تبلیغ مڪتب اهل بیت
عصمت و طهارت و ترویج مذهب
شیعه اثنے عشرے ڪه همان اسلام
واقعے و حقیقے است سعے بلیغ نمائید.
💠و اسلام عزیز را که با تلاش فقهاے
عالےقدر اسلام (شیعه) تا به حال
حفظ شده است...
هم چنان پاسدارے ڪنید.
💥برادران مومن !...
شما را سفارش مے ڪنم ڪه در...
#امانت خیانت نڪنید...
و ڪسے ڪه به شما اعتماد دارد
و شما را و قول شما را به صدق پذیرفته...
دو رو و به اصطلاح امروز پیچیده
برخورد نڪنید.
🎯بنده مومن به مقامات بلند نمے رسد
تا آنڪه ڪاملا براے برادران مومن خود
خیراندیشے ڪند و براے برادرانش و براے
اسلام دلسوز باشد.
"شهید عبدالله گلشن"
●▬▬▬▬๑۩
🔶 @seedammar
#هروز_یک_ایه_از_نور
848) 📖 إِنَّ الَّذينَ اشْتَرَوُا الْكُفْرَ بِالْإِيْمانِ لَنْ يَضُرُّوا اللَّهَ شَيْئاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ 📖
💢ترجمه
همانا کسانی که کفر را با ایمان خریدند هرگز هیچ زیانی به خداوند نخواهند رساند؛ و آنان را عذابی دردناک است.
سوره آلعمران (3) آیه 177
1397/9/8
21 ربیعالاول 1440
Ahd.mp3
2.07M
#دعای_عهد
✳️تغییر مقدرات الهی با مداومت بر خواندن دعای عهد...
🌸امام خمینی ره:
اگر هرروز (بعد از نماز صبح)دعای عهد خواندی،مقدراتت عوض میشود....⚡️
امام زمانی شو👇👇👇👇
#کانال_خواهم_امد
http://eitaa.com/joinchat/287047696Cbbd8ae64b7
Ziyarat-Ashura-Halawaji.mp3
15.21M
زیارت عاشورا
با صدای دلنشین اباذر حوائجی
قرار هروز صبح😊🌹
@seedammar
#کانال_ابراهیم_هادی_هادی_دلها
#کلام_شهید ✍
🌱| شاید ما در راهی قدم می گذاریم که شاید بگویند خارج از وطن است‼️
ولی عقیده بنده این است که دین اسلام محدودیت ندارد👌 و دین فراتر از کشور ها و وطن هاست
و اگر کسی به خداوند عزوجل اعتقاد دارد، باید در راه احیای دینش جهاد کند
پیامبر اکرم فرمودند : (هر کس صدای ندای مسلمانی را بشنود و به او یاری نرساند مسلمان نیست)🚫
و ما چگونه ادعای مسلمانی داریم که جای جای دنیا مسلمانان را قربانی اهداف و افکار شوم خود می کنند و ما در آرامش به راحتی سر به بالین بگذاریم👉 |🌱
#شهید_حجت_اصغری_شربیانی
#تلنگر💡
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
⭕️ #سلام_علی_ابراهیم 🔸قسمت دوازدهم 🔸 #حوزه_حاج_آقامجتهدی سالهای آخر انقلاب بود و #ابراهیم جز رفت
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
⭕️ #سلام_علی_ابراهیم
🔸 قسمت سیزدهم
🔸 #پیوندالهی💞
عصر یکی از روز ها بود. #ابراهیم از سر کار به خانه می آمد.برای یه لحظه نگاهش به پسر همسایه افتاد با دختر جوان مشغول صحبت بود پسر تا #ابراهیم را دید از دختر خدا حافظی کرد ورفت! میخواست نگاهش به #ابراهیم نیفتد
چند روز بعد دوباره این ماجرا تکرار شد ولی اینبار تا میخواست خدا حافظی کند #ابراهیم به او نزدیک شده بود دختر هم رفت #ابراهیم شروع کرد به دست دادن واحوالپرسی کردن پسر ترسیده 😨بود اما #ابراهیم مثل همیشه با #لبخند به او گفت ببین این چیزا تو محل ما سابقه نداشته تو اگر این دختر رو میخوای💝 من با پدرت صحبت کنم
جوان پرید روی حرف #ابراهیم و گفت تورو خدا به بابام چیزی نگو من اشتباه کردم غلط کردم ببخشید😰
#ابراهیم گفت منظورم رو نفهمیدی ببین پدرت خونه بزرگی داره تو هم تو مغازه اش کار میکنی من امشب تو #مسجد با پدرت صحبت میکنم انشاءالله بتونی با این دختر ازدواج💞 کنی دیگه چی میخوای؟
جوان که سرش را پایین انداخته بود گفت بابام اگر بفهمه عصبانی 😡میشه #ابراهیم گفت پدرت بامن حاجی رو من میشناسم آدم خوبیه
شب بعد نماز #ابراهیم با پدرش صحبت کرد واز شرایط ازدواج گفت و بعد که حرف پسرش پیش آمد اخم هایش رفت رو هم #ابراهیم پرسید حاجی اگر پسرت اگر بخواد خودش رو حفظ کنه وتوی گناه نیوفته اون هم تو این شرایط جامعه کار بدی کرده؟ 🤔
حاجی حرف #ابراهیم را تایید کرد وفردای اون روز مادر #ابراهیم با مادر پسر صحبت کرد وبقیه ماجرا....
یک ماه از آن قضیه گذشت و #ابراهیم از بازار بر میگشت و آخر کوچه چراغانی بود لبخند بر لبان #ابراهیم نشست که یک دوستیِ #شیطانی👹 رابه #پیوندالهی💞 تبدیل کرد
واین ازدواج پا برجاست واین زوج زندگیشان را مدیون #برخوردخوب_ابراهیم میدانند
👉 @seedammar
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
🍃🌸در محضر شهید
҉ شهیـــ♡ـــد محمود قلی پور
درد هر تیر و ترڪشے را تحمل می کنم
و لی
اندوه خمینے را هرگز
از میان رنگ ها
رنگ سرخ را برگزیده ام
و از میان مرگها شهادت را.
بارخدایا تو را سپاس می گویم
در زمان فلاڪت بارمان
رهبرے عظیم الشأن از میان مردم
برخاست و طاغــــوت را از بین برد
و اسلام واقعی را برای امت به ارمغان آورد
در حالی ڪہ فرسنگها با اسلام فاصله داشتیم نزدیک
گردانید و حکومت الهے را در ایران و جهان به ثبت رسانید.
#پیام_شهیدان_را_به_گوش_جهانیان_برسان_👇
.•* *اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج* *•