eitaa logo
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
2.4هزار دنبال‌کننده
17.6هزار عکس
8.7هزار ویدیو
137 فایل
نهایة الحب تضحیة... عاقبت عشق جانفدا شدن است! حضور شما در کانال دعوت ازخود #شهداست. کپی با ذکر ۵ #صلوات #ادمین_تبادل @Mousavii7 #نویسندگی👇🏻 @ShugheParvaz #عربی @sodaneghramk #تبلیغات🤩 @Tblegh پـــیام #ناشناس👇🏻 https://gkite.ir/es/9463161
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️ #قرار_عاشقی ❤️ قرائت دعای فرج به نیابت از شــهید ابــراهیم هــادی🌹 ⏰ قرار هرشب ✳️بخوانید و به اشتراک بگذارید 🇮🇷 @seedammar
1_28110059.m4a
4.11M
🌹هرشب این فایل صوتی کوتاه را هنگام خواب گوش کنید
بسم الله الرحمن الرحیم
بسم الله الرحمن الرحیم 📋 گزاره: نه به ادعاهای خرافی؛ در عصر جاهليت معمول بوده كه بعضى از كودكان را به عنوان فرزند خود انتخاب مى كردند و آن را پسر خود مى خواندند و به دنبال اين نامگذارى تمام حقوقى را كه يك پسر از پدر داشت براى او قائل مى شدند از پدرخوانده اش ارث مى برد و پدر خوانده نيز وارث او مى شد، و تحريم زن پدر يا همسر فرزند در مورد آنها حاكم بود. اسلام ، اين مقررات غير منطقى و خرافى را به شدت نفى كرد، که نزول این آیه هم در همین راستا است. جالب توجه است که چون پیامبر زید بن حارثه را به فرزند خواندگی پذیرفته بود، عده ای با مقاصد سیاسی (با هدف ولیعهد تراشی!) به دنبال تثبیت جایگاه فرزندی پیامبر برای زید بودند که آیات سوره احزاب این تلاش ها را باطل کرد. 🔷 آیه روز: ادْعُوهُمْ لِآبَائِهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِندَ اللَّهِ فَإِن لَّمْ تَعْلَمُوا آبَاءهُمْ فَإِخْوَانُكُمْ فِي الدِّينِ وَ مَوَالِيكُمْ وَ لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ فِيمَا أَخْطَأْتُم بِهِ وَ لَكِن مَّا تَعَمَّدَتْ قُلُوبُكُمْ وَ كَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا (احزاب / آیه 5) 🔶 ترجمه: آنها {فرزند خواندگان} را به نام پدرانشان بخوانيد كه اين كار نزد خدا عادلانه تر است، و اگر پدران آنها را نمي شناسيد آنها برادران ديني و موالي شما هستند، اما گناهي بر شما نيست در خطاهائي كه (در اين مورد) از شما سر مي زند (و بي توجه آنها را به نام ديگران صدا مي زنيد) ولي آنچه را از روي عمد مي گوئيد (مورد حساب قرار خواهد داد) و خداوند غفور و رحيم است. 📅 شنبه 8 دی 1397 ، ، ،
Ahd.mp3
2.07M
#دعای_عهد ✳️تغییر مقدرات الهی با مداومت بر خواندن دعای عهد... 🌸امام خمینی ره: اگر هرروز (بعد از نماز صبح)دعای عهد خواندی،مقدراتت عوض میشود....⚡️ امام زمانی شو👇👇👇👇 #کانال_خواهم_امد http://eitaa.com/joinchat/287047696Cbbd8ae64b7
Ziyarat-Ashura-Halawaji.mp3
15.21M
زیارت عاشورا با صدای دلنشین اباذر حوائجی قرار هروز صبح😊🌹 @seedammar #کانال_ابراهیم_هادی_هادی_دلها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام اےصاحب صبح رهایی سلام اےمظهرعدل خدایی سلام اےصاحب جمعه کجایی؟ السلام علیک یاصاحب الزمان السلام علیک یاشریک القرآن اللهم_عجل_لولیک_الفرج
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
ای که انتظارمرا می کشی خواهم امد: 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 ⭕️ #سلام_علی_ابراهیم 🔸قسمت چهل ویکم 🔸 #محضربزرگان
ای که انتظارمرا می کشی خواهم امد: 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 ⭕️ 🔸قسمت چهل ودوم 🔸 سال اول جنگ بود به همراه گروه اندرزگو به یکی از ارتفاعات در شمال منطقه گیلان غرب رفتیم . صبح زود بود مابر فراز یکی از تپه های مشرف به مرز قرار گرفتیم پاسگاه مرزی در دست عراقی ها بود خودرو های عراقی به راحتی در جاده های اطراف تردد میگردند . کتابچه دعا را باز کرد به همراه بچه ها خواندیم بعد از آن درحالی که به حسرت به مناطق تحت نفوذ دشمن نگاه میکردم گفتم عراقی ها چه راحت تردد میکنند وبا حسرت گفتم یعنی میشه مردم ماهم روزی توی این جاده ها تردد کنن وبه شهر هاشون برن انگار حواسش به حرف من نبود ودور دست ها رو میدید لبخندی زد وگفت چی میگی؟ 🌷 در مسیر برگشت از بچه ها پرسیدم اسم این پاسگاه مرزی رو میدونید ؟ بچه ها گفتن پاسگاه مرزی بیست سال بعد به کربلا رفتم نگاهم به همان ارتفاعات افتاد همان که بر فراز آن خوانده بود گویی را میدیدم که مارا بدرقه میکرد آن ارتفاع درست روبه روی منطقه مرزی خسروی قرار داشت آن روز مردم با اتوبوس دسته دسته به کربلا میرفتند 🔸هرزمان که تهران بودیم شبهای جمعه به حرم حضرت میرفتیم ودعای کمیل در آنجا میخواندیم زمانی که برنامه راه اندازی شده بود بعد زیارت به مسجد پیش بچه ها می آمد یکبار بعد مراسم عجله داشتم وهمراه یکی از بچه ها با موتور آمدم مسجد اما دوسه ساعت بعد رسید پرسیدم چرا دیر کردی جواب درست وحسابی نداد اما بعد کلی سوال گفت از حرم که بیرون آمدم یه آدم خیلی محتاج پیشم آمد دسته اسکناس رو از جیبم به اون دادم موقع سوار تاکسی دیدم پولی تو جیبم نیست مجبور شدم پیاده بیام اواخر هم با هم میرفتیم بهشت زهرا داخل قبر میرفت ودعای کمیل رو با سوز می خواند. 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
#نهم_دی #هادی_دلها_ابراهیم_هادی
﷽ شهادت را همه دوست دارند اما زحمت کشیدن برای شهادت را چه؟ شهید شدن یک اتفاق نیست. گلی است که برای شکوفا شدنش باید خون دل بخوری...❤️ به بی دردها به بی غصه ها به عافیت طلب ها شهادت نمیدهند. به آنکه یک شب بی خوابی برای اسلام نکشیده. یک روز وقتش را برای تبلیغ دین نگذاشته، شهادت طلب نمیگویند. دغدغه هیأت دغدغه بسیج دغدغه کار جهادی دغدغه دست این و آن را گذاشتن توی دست شهدا. دغدغه ترک گناه دغدغه آدم شدن 🍃🌺دغدغه ی شهادت، به حرف که نیست قلبت را بو میکنند اگر بوی دنیا می داد رهایت می کنند... اگر عاشق شهادتی اول باید سرباز خوبی باشی خوب مبارزه کنی مجروح شوی اما کم نیاوری... درست مثل یاران عاشورایی حسین بن علی ¤شهادت را به تماشاچی ها نمی دهند😔
او غــرقِ گِـل و لای شـد ؛ و مـا غــرق دل و دنیــا ... #هادی_دلها_ابراهیم_هادی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📎 مادرانه حاج خانم چیکار میکنین؟ دارم کاپشن محمد تقی و طواف میدم کاپشنش اومد اما خودش نیومد ... 🌷شهید محمدتقی سالخورده #هادی_دلها_ابراهیم_هادی
برای سلامتی مادران شهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روزهایم یک به یک می‌گذرند  حال و روزم خنده دار است ... پر شده ام از ادعا ! دم ‌از شما می‌زنم ... به‌خیال خودم شهید خواهم شد  خوشـا به حالتان  بدون ادعا شهیــد شدید  بُعد فاصله بین‌مان بیداد می‌کند !  شهداگاهی نگاهمان کنید #معلمان_شهیدم #هادی_دلها_ابراهیم_هادی
🚫شهیدی که در قبر حفر شده بدست خودش آرام گرفت احمد توفیق الامین” ملقب به “ابوتراب” این نام جوان ۲۴ ساله لبنانی است که انتشار تصویرش در درون قبری که پیش از اعزام به جبهات نبرد حق علیه باطل در منطقه القلمون مرز سوریه با لبنان با دست خود مکان یابی و حفر کرده ، غوغایی در شبکه های اجتماعی کشور های لبنان و سوریه به راه انداخته است این شهید از فرماندهان میدانی جوان نیروی ویژه “رضوان” حزب الله بود که در سالهای ابتدایی نوجوانی به صفوف رزمندان مقاومت اسلامی لبنان پیوسته و پس از طی دوره های متعدد آموزش نظامی به یگان ویژه کماندویی حزب الله پیوسته بود احمد ، از اهالی روستای “البابلیه” در حاشیه بندر “صیدا” واقع در حاشیه ساخل مدیترانه بود جهت سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان عج و هدیہ به روح مطهر شهید صلواتـــــ الرزقنا شهادة فی سبیلڪ شهادت روزیتون اللهـم عجــل الولیکـــ الفــرج #هادی_دلها_ابراهیم_هادی
🔴 بمناسب #۹دی 🚨 لوح| آتش فتنه تغلب 🔻 رهبرانقلاب: هیچ قدرت و غلبه‌اى در مکتب امام که از تغلب و از اِعمال زور حاصل شده باشد، مورد قبول نیست. ⛔ در نظام اسلامى قهر و غلبه معنا ندارد... آن قدرتى که از #انتخاب_مردم به‌وجود آمد، #محترم است؛ در مقابل آن، کسى نبایستى سینه سپر بکند، در مقابل او کسى نباید قهر و غلبه‌اى به کار ببرد که اگر یک چنین کارى کرد، اسم کار او #فتنه است. ۹۳/۳/۱۴ #هادی_دلها_ابراهیم_هادی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تصاویر بازسازی شده صحبت های شهید حسن باقری در تفاوت نگاه ایشان با بعضی از دیگر فرماندهان... 🔹 چرا شهید دادن برای ماخیلی آسان شده؟ هزارتا، دو هزارتا، سه هزار تا، اصلا انگار نه نگار... #هادی_دلها_ابراهیم_هادی
هدایت شده از KHAMENEI.IR
📖 بمناسبت ۹دی؛ کتاب فتنه تغلب منتشر شد. 📥 معرفی و خرید کتاب👇 http://book-khamenei.ir/index.aspx?pageid=208&description=639051
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 #هادی_دلها 🌸شعله های #فتنه سال ۸۸ زبانه کشیده بود. 🌼هادی به همراه #همسفر_شهدا_سيد_علیرضا_مصطفوی جلوی #دانشگاه رفتند. جمعيت شان كم نبود. 🌺در جلوی #دانشگاه پارچه سياهی بود و تصاوير كشته های خيالی فتنه گران روي آن نصب شده بود. 🍀هادي و سيد از موتور پياده شدند. جرات مي خواست كسي به طرف آنها برود. اما آنها حركت كردند و خودشان را به مقابل تصاوير رساندند. يكباره تمام عكس ها را كنده و پارچه سياه را نيز برداشتند. 🔴👈قبل از اينكه جمعيت فتنه گر بخواهد كاری بكند، سريع از مقابل آنها دور شدند. آن شب #بی_بی_سی اين صحنه را نشان داد. 🌷 #شهید_محمد_هادی_ذوالفقاری
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾 ⭕️ #سید_مجتبی_علمدار 🔶قسمت چهل ویکم 🔶 #ذاکر_اهلبیت در عین علاقه و استفاده از سبک ه
🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴 ⭕️ 🔶قسمت چهل ودوم 🔶 برای جذب جوانترها به هیئت خیلی تلاش ميکرد. اگر یک جوان برای اولین بار به هیئت می آمد، سعی ميکرد او را بیشتر از بقیه تحویل بگیرد. با آنها ميرفت فوتبال و ... با جوانترها رفیق ميشد و به این طریق آنها را با امام حسین علیه السلام آشنا ميکرد. یک بار سید را بر خلاف همیشه با لباسی غیر متعارف دیدم! او بیشتر مواقع تیپ و ظاهر بچه های جنگ را حفظ ميکرد. نعلین ميپوشید و شلوار شش جیب داشت. اما آن روز شلوار کتان و شیک پوشیده بود!البته از شلوارهای گشاد و ساده بود. اما از کسی مثل سید بعید بود. جلو رفتم و گفتم: آقا سید، شما؟ بعد به شلواری که پوشیده بود اشاره کردم. سیدگفت: به نظر تو از لحاظ شرعی اشکال داره؟ گفتم: نه،گشاده، هیچ مارک و علامتی هم نداره. اما برای شما خوب نیست.گفت: ميدونم، اما امروز رفته بودم با یه سری از جوونها فوتبال بازی کنم. بعد هم باهاشون صحبت کردم و دعوتشون کردم به هیئت.بعد ادامه داد: وقتی با تیپ و ظاهری مثل خودشون با اونها حرف ميزنی بیشتر حرفت رو قبول ميکنند.آمده بود جلوی درب بیت الزهرا سلام الله .ميخواست سید را ببیند. صدایش کردم. آمد جلوی درب و گفت: بفرمایید!؟آن خانم گفت: من رو ميشناسید؟!سید هر وقت ميخواست با خانمی صحبت کند سرش را بالا نميآورد. آن روز هم همین طور. سرش پایین بود و گفت: خیر. گفت: دو تا پسر دارم که ظاهرًا چند وقته با شما آشنا شدند. دوقلو هستند و هفده سال سن دارند. سید گفت: بله، بله، حال شما خوبه؟ آن مادر ضمن تشکر گفت: من باید مطلبی رو بگم. امیدوارم من رو ببخشید.بعد ادامه داد: خانواده ما هیچ کدام اهل مذهب و دین و ... نیستند. مدتی پیش بچه های من موقع فوتبال با شما آشنا شدند. توی خانه هم از شما زیاد تعریف ميکردند. من فکر کردم شما مربی فوتبال و ... هستید.من چند وقتیه که ميبینم رفتار و اخلاق بچه های من تغییر کرده! روز به روز برخورد بچه ها، با من و پدرشان بهتر از قبل ميشد. مدتی بود که ميدیدم این بچه ها توی اتاقشون هستند و کمتر پیش ما ميآیند.یک روز از لای در مشاهده کردم که دوتایی دارند نماز ميخونن. خیلی تعجب کردم. خیلی هم شرمنده شدم که بچه های من از من خداشناستر شدند.مدتی رفتار و اخلاق پسرها رو زیر نظر داشتم. تا اینکه فهمیدم بعضی از روزها به مکانی ميروند و آخر شب برميگردند. فکر کردم باشگاه ميرن.اما وقتی برميگشتند چشمهایشان کبود بود. معلوم بود که خیلی گریه کرده اند! ناراحت بودم. گفتم شاید کسی اونها رو اذیت ميکنه. برای همین چادر خانم همسایه را قرض گرفتم و امروز آنها را تعقیب کردم. فهمیدم که به اینجا آمده اند ؛ به بیت الزهرا سلام الله از همسایه ها پرسیدم:”اینجا كجاست؟!“ گفتند: ”حسینیه است. جوان ها ميآیند و سخنرانی و مداحی دارند. مسئول اینجا هم نامش آقا سید علمدار است“. من هم نام شما را شنیده بودم. برای همین اینجا ماندم و تا آخر هیئت را گوش کردم. مطمئن شدم خدا دست بچه های من رو گرفته. برای همین اومدم از شما تشکر کنم و بگم بیشتر مراقب بچه های من باشید.همان موقع دوقلوها از در بیرون آمدند. با تعجب مادرشان را دیدند که با سید در حال صحبت است. سید جلو رفت و دست انداخت گردن هر دوی آنها و گفت: »حاج خانم، بچه های شما عالی اند. اینها معلم اخلاق من هستند. خدا اینها رو خیلی دوست داره. ما هم که کاره ای نیستیم. این بچه ها باید ما رو یاری کنند.چند روز بعد دوباره همین مادر را دیدم. آمده بود تا سید را ببیند. سید جلوی در آمد. مادر، یک دسته اسکناس که داخل پاکت بود به سید داد و گفت: کل پس انداز من همین سی هزار تومن هست که آوردم برای بیت الزهرا سلام الله علیه .من هرچه دارم از شما دارم. شما هم هر طور ميدانید خرج کنید.سید تشکر کرد و مبلغ را به مسئول مالی هیئت تحویل داد. این دو نفر بعدها از بهترین نیروهای هیئتی شدند. 🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾
1_28110059.m4a
4.11M
🌹هرشب این فایل صوتی کوتاه را هنگام خواب گوش کنید