🌷 تصویر #شهید سینا آراسته که روز گذشته در درگیری با قاچاقچیان در استان کهگیلویه و بویراحمد به #شهادت رسید . شادی ارواح مطهر شهدا #صلوات ❤️ 🇮🇷 @sabzsorkh 🇮🇷 🇮🇷 @sefr_asheghi 🇮🇷

🌹 اگر جایی جز #کربلا و روزی غیر #عاشورا میشد #شهید شد ، همه جا کربلا و هر روز عاشورا نبود... 📔 #شاهد_بیاورم...؟! 🇮🇷 @sefr_asheghi 🇮🇷

تنها شاهد زنده قتل عام ۱۷۵ شهید غواص... 🤲اللّهُـمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّـکَ الفَــرَج🤲 شادی ارواح مطهر #شهدا صلوات ❤️ 🇮🇷 @sefr_asheghi 🇮🇷

🎥 مناجات زیبای ترکی با امام زمان (عج) ای قلم سوزلرین ده اثر یوخ 🎤 #حاج_ابراهیم_رهبر 🇮🇷 @sefr_asheghi 🇮🇷

✋ #وقت_سلام تو را به حضرت زهرا بیا زِ غیبت کبری دگر بس است جدایی خداکند که بیایی #اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🤲 🖤 در حرم بمانید؛ کانال رسمی حرم مطهر امام رضا(ع) 🆔 @razavi_aqr_ir

🌷 #سلام_آقاجان هرچه میخواهی بگیر اما سلامم را نگیر من به عشق این سلام صبحگاهی زنده ام... ❤️ أَلسَّلامُ عَليك #يااباصالح_المهدی . . . 🇮🇷 @sefr_asheghi 🇮🇷

🌷 کشف پیکر مطهر پاسدار #شهید در منطقه عملیاتی والفجر یک... (۱۲ مرداد ۱۴۰۲) شادی ارواح مطهر شهدا #صلوات ❤️ 🇮🇷 @sefr_asheghi 🇮🇷

🔸️کلیپی تاثیر گذار از وداع پدر شهید عباس بابایی با پیکر فرزندش 🌷۱۵ مردادماه سالروز شهادت سرلشکر خلبان عباس بابایی گرامی باد. 🇮🇷 @sefr_asheghi 🇮🇷

#سرلشکر_شهید_عباس_بابایی : مکه من این مرز بوم است. مکه من آب های گرم خلیج فارس و کشتی هایی است که باید سالم از آن عبور کنند. تا امنیت برقرار نباشد، من مشکل میتوانم خودم را راضی کنم. ‌📎پ ن : اسماعیل نیروی هوایی ؛ خلبانی که در روز عید قربان دنیا را برای خدایی شدن ذبح کرد #رفیق_شهیدم❤️ #شهید_عباس_بابایی #شهید_عید_قربان🌷 🇮🇷 @sefr_asheghi 🇮🇷

✍ خاطره‌ای از شهید عباس بابایی🌹 🎙#حجت_الاسلام_عالی ✅ بمناسبت سالگرد شهادت شهید بابایی 🌺 شادی ارواح طیبه شهدا صلوات 🇮🇷 @sefr_asheghi 🇮🇷

📹 صبح امروز؛ صحبتهای خانم پهلوانی‌زاده همسر یکی از کارکنان ناوگروه ۸۶ نیروی دریایی ارتش در دیدار با رهبر انقلاب اسلامی. #زن #ایمان #غیرت #زندگی 🇮🇷 @sefr_asheghi 🇮🇷

مکالمه بی سیم سردار شهید احمد کاظمی با شهید مصطفی ردانی‌پور و شوخی‌های حاج مصطفی... 🌷 پانزدهم مرداد ماه سالروز شهادت سردار شهید حاج مصطفی ردانی‌پور گرامی باد. ❤️ شادی ارواح مطهر شهدا صلوات 🇮🇷 @sefr_asheghi 🇮🇷

#وقت_سلام 🤚 اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲 الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهید✨ صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ 🖤 در حرم بمانید؛ کانال رسمی حرم مطهر امام رضا(ع) 🆔 @razavi_aqr_ir

#خاطرات_شهید ● مرتضی درتحمل سختی زبانزد هم قطارانش بود. تحمل سختی برای او دوره خودسازی بود‌.در عملیات آبی خاکی شمال کشور در هوای به شدت گرم ناگزیر می شود چند بار یک عملیات را تکرار کنند. ●وقتی این عملیات سخت تمام شد، همه برای جرعه ای آب له له می زدند ولی اوبه همراه دوستش اکبرشهریاری که بهمن ۹۲ درحوالی حرم حضرت زینب(س) به شهادت رسید سقا شده،وخود بدون نوشیدن جرعه ای آب به پادگان باز می گردند. ● مرتضی درجریان عملیات حلب نیز روزه بود و در همان حال مسئول اطلاعات به تنهایی برای شناسایی موقعیت تروریست های تکفیری خطر می کرد و آخرشب باز می گشت. ●یک شب زمستانی وقتی از شناسایی بازگشت به شدت گرسنه بود پرسید غذاهست گفتیم مقداری عدس داشته ایم که تمام شده وکمی نان مانده. تکه کوچکی از نان را روی بخاری گذاشت پس از آنکه کمی گرم شد دولقمه ازآن را خورد وخدا شکر کرد و خوابید. ●از مال دنیا هرچه داشت انفاق می کرد. مرتضی سن زیادی نداشت اما سرپرستی دو یتیم و یک بدسرپرست را برعهده داشت و از حقوق کمی که دریافت می کرد، کمک خرجی آنان را هم پرداخت می‌کرد. ● او یک بار زندگی اش را در واقع حراج کرد تا بتواند شش خواهر دم بخت یکی از دوستانش را راهی خانه شوهر کند و دست آخر ماشین خود را فروخت تا یک دوست نیازمندش را سرپناه بدهد! از او پرسیدم: «خودت چی؟» جواب داد: «ماشین که کمبود نیست این همه ماشین عمومی مال منه دیگه!» 📚کتاب فرمانده نابغه #شهید_مرتضی_حسین_پور🌷 #سالروز_شهادت ولادت : ۱۳۶۴/۶/۳۰ شلمان ، لنگرود ، گیلان شهادت : ۱۳۹۶/۵/۱۶ دیرالزور ، سوریه 🇮🇷 @sefr_asheghi 🇮🇷

🌹 روز ملی بزرگداشت شهدای مدافع حرم همزمان با ایام شهادت #شهید_محسن_حججی چهارشنبه ۱۸ مرداد ساعت ۲۰ یادمان شهدای نجف آباد ❤️ شادی ارواح مطهر شهدا صلوات 🇮🇷 @sefr_asheghi 🇮🇷

🌷 #به_رسم_شهیدان ۸ 🌷 ( #روزی_حلال ) #ابراهیم نوجوان بود ، کاری کرد که پدر عصبانی شد و بهش گفت برو بیرون از خونه و تا شب برنگرد... شب برگشت ، با #ادب سلام کرد ، پرسیدم ناهار چیکار کردی داداش؟! گفت: توی کوچه راه میرفتم پیرزنی رو دیدم که کلی وسایل خریده بود و نمی‌تونست ببره ، #کمکش کردم و براش بردم ، پیرزن کلی ازم تشکر کرد و سکه پنج ریالی به من داد. نمی‌خواستم قبول کنم ولی اصرار کرد و منم چون مطمئن بودم این پول #حلالِ ، قبول کردم و باهاش نون گرفتم خوردم. پدر خوشحال شد چون می‌دید پسرش به #روزی_حلال اهمیت میده... 📙 #سلام_بر_ابراهیم 📖 صفحه ۱۷ خاطرات شهید 🌷 #ابراهیم_هادی 🌷 شادی ارواح طیبه شهدا صلوات 🇮🇷 @sefr_asheghi 🇮🇷