eitaa logo
حسیــن ایمانـے(سِـحرِ‌‌اَشـک)
926 دنبال‌کننده
378 عکس
477 ویدیو
181 فایل
اشعار و سبکهایِ کربلایی حسین ایمانی
مشاهده در ایتا
دانلود
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم چهارپاره‌ فاطمیه بعد از شهادت حضرت زهرا سلام اللّه علیها‌ مثلِ آئینه‌ای تَرک‌خورده مثلِ شمعی که می‌زند سو‌ سو مثلِ گلبرگ‌هایِ لاله لطیف چون شقایق کبودی اِی بانو درد داری ولی برایِ علی هر نگاهِ تو حکمِ درمان داشت زانویِ شاهِ لاٰفتیٰ تنها با دعاهایِ نابِ تو جان داشت تا تو بودی بساطِ لبخندِ.... شیرِ حق هم همیشه رونق داشت با تو مولا برایِ دلخوشی‌وُ.... زندگی علّتی مُوثَّق داشت رفتنت روضه‌هایِ تلخی شد که تکان داد شانه‌هایش را میخِ در هم برایِ طعنه زدن گَه‌گُداری گرفت عبایش را در و دیوارِ خانه هر وقتی.... آمد از راه سیر خندیدند مرتضی را به هم نشان دادند اهلِ این کوچه هر کجا دیدند با اِشاره مغیره می‌گوید :..... به کنایه که شیر می‌آید به غلافش کشید دستی و.... گفت قُنفذ اَمیر می‌آید از فلانی شنیده است کسی.... آه پاپوشِ رَزم سنگین است نقلِ‌‌ قولی‌ شنیده‌ام که با..... ضربه‌یِ دست گوشواره شکست بغضِ سنگینِ مجتبی دارد روضه‌یِ کویِ تنگ می‌خواند چشمهایش بدونِ حرف از آن ..... گونه وُ رَدِّ چنگ می‌خواند چادریِ رویِ سرِ زینب یادگاریِ خاکیِ زهراست حسن آن را تکانده است ولی.... رویِ چادر هنوز جایِ پاست‌ به سرِ ذوالفقارِ بر دیوار می‌زند فکرِ اِنتقام ولی..... تا کمر تا شده که باز کند بغضِ خود را برایِ چاه علی مَرهمِ دردِ مرتضیٰ تنها ندبه‌یِ جمعه‌صبح و یاسین است مرگِ مادر نبوده اَفسانه روضه‌یِ فاطمیه سنگین است ۱۴۰۰/۱۰/۱۵📃 @sehreashk
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم مثلِ آئینه‌ای تَرک‌خورده مثلِ شمعی که می‌زند سو‌ سو مثلِ گلبرگ‌هایِ لاله  لطیف چون شقایق کبودی اِی بانو درد داری ولی برایِ علی هر نگاهِ تو حکمِ درمان داشت زانویِ شاهِ لاٰفتیٰ تنها با دعاهایِ نابِ تو جان داشت تا تو بودی بساطِ لبخندِ.... شیرِ حق هم همیشه رونق داشت با تو مولا برایِ دلخوشی‌وُ.... زندگی علّتی مُوثَّق داشت رفتنت روضه‌هایِ تلخی شد که تکان داد شانه‌هایش را میخِ در هم برایِ طعنه زدن گَه‌گُداری گرفت عبایش را در و دیوارِ خانه هر وقتی.... آمد از راه سیر خندیدند مرتضی را به هم نشان دادند اهلِ این کوچه هر کجا دیدند با اِشاره مغیره می‌گوید :..... به کنایه که شیر می‌آید به غلافش کشید دستی و.... گفت قُنفذ  اَمیر می‌آید از فلانی شنیده است کسی.... آه  پاپوشِ رَزم سنگین است نقلِ‌‌ قولی‌ شنیده‌ام که با..... ضربه‌یِ دست گوشواره شکست بغضِ سنگینِ مجتبی دارد روضه‌یِ کویِ تنگ می‌خواند چشمهایش بدونِ حرف از آن ..... گونه وُ رَدِّ چنگ می‌خواند چادریِ رویِ سرِ زینب یادگاریِ خاکیِ زهراست حسن آن را تکانده است ولی.... رویِ چادر هنوز جایِ پاست‌ به سرِ ذوالفقارِ بر دیوار می‌زند فکرِ اِنتقام ولی..... تا کمر تا شده که باز کند بغضِ خود را برایِ چاه علی مَرهمِ دردِ مرتضیٰ تنها ندبه‌یِ جمعه‌صبح و یاسین است مرگِ مادر نبوده اَفسانه روضه‌یِ فاطمیه سنگین است @sehreashk