eitaa logo
حسیــن ایمانـے(سِـحرِ‌‌اَشـک)
928 دنبال‌کننده
383 عکس
485 ویدیو
183 فایل
اشعار و سبکهایِ کربلایی حسین ایمانی
مشاهده در ایتا
دانلود
اَللّهُمَّ صَلّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَ عَجّل فَرَجَهُم غزل – مناجات و روضه اباعبدالله غروب عاشورا دارد زمان از دست من در می رود انگار ساعات بخشش رو به آخر می رود انگار از چـشمهایم می چـکد اشک فـراق یار این کاسه یِ صبر است که سرمی رود انگار وقتی مـناجاتم نمی‌گیرد دل بی تاب .... سوی حـریم شاه بی سر می رود انگار به یازده که می رسـم خیـلی پریشانم دست پلـیدی سوی معـجر می‌رود انگار پای برهـنه می دود بر روی خـاک و خار دخـتر سراغ شیرِ خیبر می رود انگار هر کس بگوید یا علی پهلو و بازویش... روی کبودش هم به مادر می رود انگار بحران بی آبی که طی شد می‌رسد آتش از دامـنی تا مـوی دخـتر می‌رود انگار سر می کـِشم جام غم ارباب بی سر را انگشت و انگشتر که یکسر می رود انگار سـرها به روی نیـزه تا بازار می‌آینـد زخـم زبان خـیلی جـلوتر می‌رود انگار قاریِّ قرآن روی نیـزه ندبه خوانی کرد جانم برای ندبه خـوان درمی‌رود انگار @sehreashk
اللهم صل علی‌محمد و آل محمد و عجل فرجهم مناجات ماه رمضان وروضه‌ یِ حضرت علی اصغر علیه السلام لَبام‌تَر‌ک خورده وُ دارم روضه یِ اربابو می‌خونم آخریهِ‌روزی پایِ روضَه ش به لَب میاد اِی خداجونم ازتَه دِل می‌گـَم‌حسین‌جان الهی از غَمِت بمیرم خداروشکر منم غلامو شکرِ خدا تویی امیرم اِغفِرلَنا بِحَقِّ ارباب ۴ شکرِخدا نونَمو دادن پایِ همین سفره یِ احساس با نگاهِ عمّه یِ سادات با دستایِ حضرتِ عبّاس مگه میشه کسی شمارو صدا کنه جواب نگیره یه استکانِ آب کافی بود که بچّه یِ رباب نمیره اِغفرلَنابِحَقِّ ارباب ۴ دست وُپازد رودستِ بابا همه دیدن حرمله خندید زوزه کشید تیرِ سه شعبه خونِ گلو رو سینه پاشید آروم گرفت طفلِ ربابه خوابیده بود رو دست سلطان آقا می گفت اِی وای علی جان زهرا می‌گفت ای وای حسین جان اِغفِرلَنا بحَقِّ ارباب ۴ قنداقه یِ خونی وُ چشمِ... نیمه بازِ علیِ اصغر بادستایِ عمو اباالفضل شفیعِ ماست فردایِ‌محشر پرونده یِ پر از گناهم پاک می شه با نگاه یارم هرکسی یاری دارهِ من هم شکر خدا حسینو دارم اِغفرلَنا بِحَقِّ ارباب ۴ @sehreashk
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم نوحه زمینه_ ۱۹ رمضان_سبک‌سلام‌ماهِ خدا..... سلام ای سنگرم تویی پناهِ آخرم با اجازه یِ مادرم می‌گَم غلامِ حیدرم سلام اِی مقتدا نادِعلی می ده شفا امشب شبِ‌قدره‌آقا مَنوببر سویِ خدا می خوام بگم علی علی علی خدا می خوام بگم دوست دارم شاهِ ولا می خوام بگم یه کاری کن امام رضا می خوام بگم نجف می خوام وُ کربلا شبِ قدره وُ قدرِ دلا می ره باذکرِ علی بالا مناجات ما سینه زَنا (بیت الشهدا) امام رضا یه کرب وبلا امام رضا یه کرب وُبلا ۴ سلام بابا بیا...‌.. بشین سرِسفره ما بی قراری امشب چرا؟! برای دلَم‌کن دعا سلام نون وُنمک صبرِ علی‌خورده مَحَک چه‌ماجرایی‌شده‌فدک خورده‌دلِ‌تنگم‌تَرک می خوام بگم شنیده هامو یاعلی می خوام بگم چیادیده خدا علی می خوام بگم غلافِ کینه اومده می خوام بگم خورده زمین‌کجاعلی دشمن دستایِ خداروبست غلافِ کین روبازو نشست دلِ بابا مثلِ پهلویِ‌.... مادرِ جوونِ ما شکست امان از داغِ دلِ علی۴ سلام ماهِ خدا ماهِ مناجات وُ نوا ماهِ دلایِ مبتلا شب وُ سحرای دعا سلام ماهِ صیام ماهِ منیرِگریه هام دَمِ افطارا یک سلام سلام به‌لَبای آقام سلام می دَم سلام به ساقیِّ حرم سلام می دَم به گریه هایِ دلبرم سلام می دَم به اشک مادری که گفت کسی نداد یه قطره آب به پسرم سر سفره یِ ماهِ خدا اهالیِ روضه و دعا مناجات لبشون اللهم الرزقناکربلا امام رضا........ @sehreashk
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم دوبیت دعا بعد از شب قدر از کَفَم رفته شبِ قدر نظـر کن حـیدر چشـمِ بیـمار مرا باز تو تَر کن حـیدر روزی ام را تو رقم کن نجف و کرب و بلا قسمتم دیدن خورشید و قمر کن حیدر @sehreashk
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل مناجات ماه رمضان و گریز روضه کربلا از تو شرمنده شدمْ من به خودم بد کردم ماهِ رحـمت سِـپری شد و نـَشد برگردم در مـناجات تو بودم پیِ حاجات خـودم آخـر ماه فقط .... رویِ سیاه آوردم تو غفوری تو رحیمی تو رئوفی تو کریم من سراپا غم و آهم من سراسر دردم گونه یِ سرخ من از شرمِ حرم زرد شده از خودم خسته ام از توبه یِ خود دلسردم زیرِ دِیْنِ تواَم العـفو الهی بِ حسین بنده ای عاصی ام امّا نوکر این مَردم همه یِ توشه یِ این بنده شده شش گوشه دل به لطف و کـرمِ شاه حرم خوش کردم تَهِ گودال زمین خورد که من برخیزم دست وپا زد که نگویم دست و پا گم کردم متوسّل به شهیدم.... به سرِ بر نیزه عهد بستم کمکم کن به سویت برگردم کهف الشهدا ۹۷/۳/۱۹ @sehreashk
اَللّهُمَّ صَلّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَ عَجّل فَرَجَهُم غزل – مناجات و روضه اباعبدالله غروب عاشورا دارد زمان از دست من در می‌رود اِنگار ساعاتِ بخشش رو به آخر می‌رود انگار از چـشمهایم می‌چـکد اشک فـراق یار این کاسه‌یِ صبر است که سَرمی‌رود انگار وقتی مـناجاتم نمی‌گیرد دلِ بی‌تاب .... سویِ حـریمِ شاهِ بی‌سر می‌رود انگار به یازده که می‌رسـم خیـلی پریشانم دستِ پلـیدی سمتِ معـجر می‌رود انگار پایِ برهـنه می‌دَود بر روی خـاک و خار دخـتر سراغ شیرِ خیبر می‌رود انگار هر کس بگوید یا‌علی پهلو و بازویش... رویِ کبودش هم به مادر می‌رود انگار بحرانِ بی‌آبی که طی شد می‌رسد آتش از دامـنی تا مـویِ دخـتر می‌رود انگار سر می‌کـِشم جامِ غمِ اربابِ بی‌سر را انگشت و انگشتر که یکسر می‌رود انگار سـرها به روی نیـزه تا بازار می‌آینـد زخـمِ زبان خـیلی جـلوتر می‌رود انگار قاریِ قرآن روی نیـزه ندبه‌خوانی کرد جانم برای ندبه‌خـوان درمی‌رود انگار @sehreashk