☝️📰 #عکس_نوشت📰☝️
#احکام_وضو
اگر در حین وضو گرفتن، دست به محلی که خیس است برخورد کند، حکم وضو چیست؟
💢کانال احکام و مسائل شرعی📿
••✾🌻🍂🌻✾••
@seiro_solook_ta_khoda
#سیاست_همسرداری
👀 مردم به همون چشم به همسرتون نگاه میکنن که شما اون رو معرفی کردید.
💁 همسرتون رو به خوبی و شایستگی معرفی کنید.
••✾🌻🍂🌻✾••
@seiro_solook_ta_khoda
🍀🌹🕊 گالری ویولت 🕊🌹🍀
🍀🕊 🕊🍀
🕊 🕊
❌فــُــُــُــوری❌ ❌فــُــُــُــوری❌
💢کانالی که مثل بمب تو ایتا صدا کرد💢
همه خانم خوش سلیقه🧖♀ دنبال این کانال هستن.
چون:
🌀گوشوارهاش با اصل مو نمیزنه.😍❤️💙💛
🌀گردبند هاش خیلی با کلاس هستن.💙💚💛
🌀دستبند هاشو نگم برات.😍😀
کانالی مخصوص بانوان 🧖♀خوش سلیقه
لینک کانال 👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/597819452Cc7830d8e99
💯بدو بیا که اجناس به قیمت فاکتور داره میده🏃♀🏃♀🏃♀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌹
تمام شبکههای دنیا مجازیست
و من در این هیاهوی مجازی
دلم را تنها به حقیقت
شبکههای #ضریح تو گره زدهام
🌹اَللهُم ارزُقنى شفاعۃ الحسينﷺ🌹
••✾🌻🍂🌻✾••
@seiro_solook_ta_khoda
حق الناس همیشه پول نیست
گاهی دل است
دلی که باید بدست می آوردیم
و نیاوردیم
دلی را که شکستیم
رها کردیم
دلهای غمگینی که
بی تفاوت از کنارشان گذشتیم
خدا از هرچه بگذرد از حق الناس نمی گذرد
••✾🌻🍂🌻✾••
@seiro_solook_ta_khoda
از شیخ بهایی پرسیدند:
سخت می گذرد،
چه باید کرد؟
گفت: خودت که می گویی
سخت می گذرد،
سخت که نمی ماند
پس خدارو شکر که می گذرد و نمی ماند!
@seiro_solook_ta_khoda
🌺🧚♀️نیایش صبحگاهی
خدایا !
به من بیاموز دعا کنم، عمل کنم و شجاع باشم.
به من بیاموز تا دشواری های راه را بپیمایم
و سرانجام در نور بیکران تو محو شوم.
آنجا که (من) ناپدید می گردد،
و فقط (تو) بر جای می مانی.
معبودم
در خاموشی به سوی تو می آیم.
سکوت، ستایش من است.
سکوت نیایش من است.
سکوت، آیه های ستایشی است که برای تو می خوانم.
تو صدای سکوت مرا می شنوی و پاسخ تو سکوت است.
سکوتی پر معنا و روشن.
گر تو بر همه چیز آگاهی،
پس باشد که من نیز به اقیانوس آگاهی روحت بپیوندم.
"آمین"🙏
💐به نام خداے
بزرگ و احد ، قدیر و صمد
💐به نام خداے
رئوف و غفور و
حمید و لطیف و مجید
💐به نام خداوند وجد و سرور
💐پدید آور عشق و احساس و شور
@seiro_solook_ta_khoda
✨﷽✨
✍امام حسین«ع»فرمودند:
پنج خصلت است که در هرڪس نباشد،
بهره ی چندانی در او نیست:
➊خـرد
➋دیـن
➌ادب
➍حـیـا
➎و اخلاق نیکو.
📚حیاة الحسین ع،ج۱،ص۱۸۱
@seiro_solook_ta_khoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وَ تَوَکــَّلْ عَلَی اللّٰهِ وَ کـَفٰی بِاللّٰهِ وَکـیٖلاً
و به خدا توکل کن
که حمایت و سرپرستی خداوند
بندگان را کفایت می فرماید
#کلیپ #قمشه_ای
@seiro_solook_ta_khoda
✨﷽✨
✅فضیلت زیارت عاشورا
✍مرحوم شهید دستغیب (ره) در ڪتاب “داستانهای شگفت” حڪایتی درباره اهمیت زیارت عاشورا آوردهاند که خلاصه آن چنین است:
یکی از علمای نجف حدود یکصد سال پیش،در خواب حضرت عزراییل را میبیند. پس از سلام میپرسد: از کجا میآیی؟ملک الموت میفرماید: از شیراز! روح مرحوم میرزا ابراهیم محلاتی را قبض کردم. شیخ میپرسد: روح او در چه حالیست؟عرزاییل میفرماید: در بهترین حالات و بهترین باغهای عالم برزخ. خداوند هزار ملک را برای انجام دستورات شیخ قرار داده است.
آن عالم پرسید: آیا برای مقام علمی و تدریس و تربیت شاگرد به چنین مقامی دست یافته است فرمود:نه! گفتم: آیا برای نماز جماعت وبیان احکام! فرمود: نه گفتم پس برای چه؟ فرمود: برای خواندن زیارت عاشورا
💥نقل است که مرحوم میرزا، سی سال آخر عمرش زیارت عاشورا را ترک نکرد و هر روز که به سبب بیماری یا امر دیگری نمیتوانست بخواند، نایب میگرفت.
📚داستانهای شگفت، حکایت١١٠
@seiro_solook_ta_khoda
💥 بسیار زیبا 👌👌
☘گوزنی بر لب آب چشمه ای رفت تا آب بنوشد.
عکس خود را در اب دید، پاهایش در نظرش باریک و اندکی کوتاه جلوه کرد. غمگین شد. اما شاخ های بلند و قشنگش را که دید شادمان و مغرور شد. در همین حین چند شکارچی قصد او کردند.
☘ گوزن به سوی مرغزار گریخت و چون چالاک میدوید، صیادان به او نرسیدند
اما وقتی به جنگل رسید، شاخ هایش به شاخه درخت گیر کرد و نمیتوانست به تندی بگریزد. صیادان که همچنان به دنبالش بودند سر رسیدند و او را گرفتند.
☘گوزن چون گرفتار شد با خود گفت:
دریغ پاهایم که ازآنها ناخشنود بودم نجاتم دادند،اما شاخ هایم که به زیبایی آن ها می بالیدم گرفتارم کردند !
☘چه بسا گاهی از چیزهایی که از آنها ناشکر و گله مندیم، پله ی صعودمان باشد
و چیزهایی که در رابطه با آنها مغروریم مایه ی سقوطمان باشد
@seiro_solook_ta_khoda
وقتى که حاتم.طایى از دنیا رفت، برادرش خواست جاى او رابگیرد.
حاتم مکانى ساخته بود که هفتاد در داشت.
هر کس از هر درى که مى خواست وارد مى شد و از او چیزى طلب مى کرد و حاتم به اوعطا مى کرد.
برادرش خواست در آن مکان بنشیند و حاتم بخشى کند!
مادرش گفت:
تو نمى توانى جاى برادرت را بگیرى،
بیهوده خود رابه زحمت مینداز...!!
برادر حاتم توجه نکرد.
مادرش براى اثبات حرفش،
لباس کهنه اى پوشید و به طور ناشناس نزد پسرش آمد و چیزى خواست.
وقتى گرفت از در دیگری رجوع کرد و باز چیزى خواست.
برادر حاتم با اکراه به او چیزى داد.
چون مادرش این بار از در سوم بازآمد و چیزى طلب کرد،
برادر حاتم با عصبانیت و فریاد گفت: تودوبار گرفتى و بازهم مى خواهى؟
عجب گداى پررویى هستى!
مادرش چهره خود را آشکار کرد و گفت: نگفتم تو لایق این کارنیستى؟
من یک روز هفتاد بار از برادرت به همین شکل چیزى خواستم و او هر بار مرا رد نکرد.
🍃بزرگان زاده نمیشوند٬ ساخته می شوند...
@seiro_solook_ta_khoda