_هرکاری بگید میکنم فقط التماستون میکنم رضایت بدین.نذارید بابام #قصاص بشه
یک تای ابروشو بالا داد و گفت:-هر کاری؟
بی فکر و گفتم: -هر کاری!
که ایکاش لال میشدم و جوابش را نمیدادم
پوزخند زد و گفت:- #زنم_شو!
دیوانه شده بود قطعا!شوکه با دهن باز نگاهش میکردم! :-چـ... چی؟ دست دیگرش را داخل جيب شلوارش گذاشت و با طعنه گفت: -زنم شو! نه برای #خانمی تو این عمارت بلکه برای #کُلفتی.
آسونترش میکنم. #خونبس باش تا رضایت بدم.
#ادامهی_رمان 👇⭕️💢⭕️
https://eitaa.com/joinchat/2763194409C7f030e23e3
_هرکاری بگید میکنم فقط التماستون میکنم رضایت بدین.نذارید بابام #قصاص بشه
یک تای ابروشو بالا داد و گفت:-هر کاری؟
بی فکر و گفتم: -هر کاری!
که ایکاش لال میشدم و جوابش را نمیدادم
پوزخند زد و گفت:- #زنم_شو!
دیوانه شده بود قطعا!شوکه با دهن باز نگاهش میکردم! :-چـ... چی؟ دست دیگرش را داخل جيب شلوارش گذاشت و با طعنه گفت: -زنم شو! نه برای #خانمی تو این عمارت بلکه برای #کُلفتی.
آسونترش میکنم. #خونبس باش تا رضایت بدم.
#ادامهی_رمان 👇⭕️💢⭕️
https://eitaa.com/joinchat/2763194409C7f030e23e3
_هرکاری بگید میکنم فقط التماستون میکنم رضایت بدین.نذارید بابام #قصاص بشه
یک تای ابروشو بالا داد و گفت:-هر کاری؟
بی فکر و گفتم: -هر کاری!
که ایکاش لال میشدم و جوابش را نمیدادم
پوزخند زد و گفت:- #زنم_شو!
دیوانه شده بود قطعا!شوکه با دهن باز نگاهش میکردم! :-چـ... چی؟ دست دیگرش را داخل جيب شلوارش گذاشت و با طعنه گفت: -زنم شو! نه برای #خانمی تو این عمارت بلکه برای #کُلفتی.
آسونترش میکنم. #خونبس باش تا رضایت بدم.
#ادامهی_رمان 👇⭕️💢⭕️
https://eitaa.com/joinchat/2188509274C9b8b76b961