___
خوابش را دیدم. من را سرکلاسش راه نداد. خیلی دیر راه داد، با پافشاری خودم. مصمم بود و جدی. از این آدم ها که راه و روش و قاعده خودش را دارد. چهره اش کاملا واضح نبود؛ اما می دانستم خودش است. با آن کلاه هنرمندی یک وری و سیاهش بود. آقا جلال را می گویم. جلال آل احمد. این هم از اثرات ماراتن آخر شب است لابد. کاش رویای دیگری هم باشد. کاش سیمین هم کنارش باشد.
#رویا
@selvaaa