﷽
____
آقای رئیس جمهور ما ناراحتیم. ما داغداریم. ما فکر نمیکردیم شبی را به شنیدن خبری خوش از شما احیا بگیریم.
نقدهایی به عملکرد دولت داریم، اما دویدنهای بیوقفهتان را هم دیدیم. دلمان به دلسوزیتان همیشه خوش بود و حالا دلمان دارد میسوزد. رفتن شما در تاریخ بماند به نشان اینکه شما پشت میز نشین نبودید. آن مکالمه پیرمرد آذری در صبح سانحه بماند که شما سید محرومان بودید. آن بلند کردن عکس حاج قاسم در سازمان ملل بماند که شما دنبالهروی شهید بهشتی و شهید مطهری بودید.
ما انقلاب و دهه شصت ندیدهها هم امتحانی داریم. داغداریم اما رهبرمان گفت: مردم نگران نباشن هیچ اخلالی در کار کشور پیش نمیآید.
رهبرمان این را به پشتوانه همراهی مسئولین گفت و مردم هم وظایفی دارند. ما مردم هستیم. همانها که باید راه خدمتگزاریت را ادامه بدهیم.
آقای رئیسی در جوار امام رضا که هستید دعایمان کنید. به آقا بگویید سلطان این حرم شمایید، ریش و قیچی دست شما. آقای ریسی به آقای آل هاشم سلام برسانید. به همان آقایی که با تفاوت رای چشمگیری به خبرگان جدید راه پیدا کرد چون مردم تبریز دوستش داشتند چون خود را از صف مردم جدا نکرده بود. درد و بلای همراهانتان بخورد بر سر بعضیها. ما داغداریم اما به رسم بزرگترهایمان محکم میایستیم.
#ایرانمان_تسلیت
#شهدای_خدمت
#شهید_جمهور
@selvaaa
هدایت شده از حسین مختاری
یک چهارم جمعیت کل دنیا در عـزای
عمومیاست و یادمافتاد که میگفتند
این ها زبان دنیا را بلد نیستند...
#شهید_جمهور
________________
🔸 @hsn_mokhtari
﷽
________
چشمهایش
بزرگ علوی جایی در رمان چشمهایش مینویسد: با پول، با شوهر با این چیزها آدم خوشبخت نمیشود. باید درد زندگی را تحمل کرد تا از دور خوشبختی به آدم چشمک بزند.
زیر عکس نوشته بود: هر لحظه حالم اینه، حالم خرابه اصلا. بعدش استیکر سیل اشک.
بغض قورت دادم و برایش نوشتم: خوشحالم حالمون خوب نیست. این یعنی ما هنوز زندهایم ما هنوز تسلیم سیاهی نشدیم.
ننوشتم که خوشحالم هر دو داریم درد میکشیم و از درون شرحه شرحه میشویم. حس متناقضی ست. آدمِ راحت طلب عادت ندارد خوشبختی را با درد جمع بزند. شاید چون همیشه در حال فرار از واقعیت است. واقعیت اینکه زندگی غمهایش از شادیهایش بزرگتر و ماندگارتر است. ما آخرین شادیمان را دیرتر از آخرین غممان به یاد میآوریم.
صفایی حائری، جایی لابهلای بیان نگرشش، میگوید: انسان نمیتواند غمهایش را کم کند، پس باید خودش را زیاد کند. و همین است که رنجها میشوند زمینه ساز.
من گمان میکنم این رنج کشیدن جمعی، این درد مشترک، ما را دوباره بهم پیوند میزند. تاب آوریمان را بیشتر میکند و اینجاست که وجودمان از زیادتر هم، زیادتر میشود.
#در_وصف_غم_جمعی
#شهید_جمهور
@selvaaa
﷽
________
پلاکهایی به وسعت ایران
پنج صبح خوابآور هم هست دیگر. بعضی زیلو انداخته بودند توی پیادهروی خیابان منتهی به دانشگاهتهران. معلوم نبود ساعت چند رسیدهاند که خستگی راه در میکنند. خانوادههایی هم چایی ناشتاییشان را از سبد بیرون میکشیدند و هولو ولای اینکه زودتر به درب دانشگاه بروند. دسته دسته جوان و پیر و زن و مرد، لباس سیاه به تن فرصت شیرازی را طی میکردیم. آدم یاد دم دمهای صبح اربعین میافتاد و تصورش در وسط تهران، رویاپردازی محالی بود. قرنیه چشممان به سمت پلاک ماشینهای پارک شده در دوطرف خیابان میچرخید. از یک تا نه، مثل بازی اعداد، همه جوره در دورقم آخرشان پیدا بود. ۳۴ خوزستان که ته مانده چرتم را با شرم پراند. نزدیک درب شدیم و تجمع جمعیت اول صبح که هر لحظه بیشتر میشد. گفته بودند ساعت پنج و نیم باز میشود. وسط زنهای سیاه پوش، گوشم را لهجهها و گویشهای مختلف نوازش میداد. مغزم حدس و گمان میچید که این مال کجاست و آن مال کدام دیار. آخرش هم تشر همیشگیاش را میزد: چقدر لهجهنشناسی.
نوای دمامزنی و حیدر حیدر گفتن مردها بلند شد و قلبم بیشتر برای اربعین تپید. برای موکبهایی که به اسم استانها علم میشود و ذوقت میآورد که: عه ایرانی.
برای زبان و لهجههایی که یادت میآورد ما همه از یک اصل و ریشهایم. از همه ایران در آن نقطه کوچک جمع بودیم. همه ایران.
#شهدای_خدمت
#شهید_جمهور
#تشییع_تهران
@selvaaa