eitaa logo
سِلوا
149 دنبال‌کننده
188 عکس
26 ویدیو
1 فایل
س ل و ا یعنی مایه تسلی و آرامش: می نویسم به امید آنکه سلوایی باشد برایتان🌱🌻 من اینجا هستم در کوچه ادبیات: @Z_hassanlu
مشاهده در ایتا
دانلود
____ "اووم قشنگ شد" کف دو دستم را بهم می کوبم و با چشمان درشت شده نگاهش میکنم. روی انگشتان پا بند نیستم که موشکی حوالی مخچه ام می نشیند. قووم. صدای ریزش خانه ای بلند می شود و تعادلم بهم می ریزد. یخچال از برق کشیده را ستون می کنم و دستم دراز می شود سمتش. گرد و خاک خانه، روی سلول هایم آرام و قرار میگیرد. تصویر قوطی های شیشه ای در مقابلم شفاف می شود. برق تمیزیِ طبقه ها و رنگ و لعاب ادویه ها در لباس نو، چشمگیر است نه؟ این را می پرسم و می گذارم در قاب بهم ریخته و دم عید آشپزخانه. خودم را می زنم به آن کوچه‌. آبکش استیل را از کابینت زیر سینک بیرون می کشم و می دهم دستش. مرغ هارا از نایلون برند فلان فروشگاه درآورده و می گیرد زیرشیر آب. چشمم روی خنزل پنزل های زمین ریخته یخچال است که دختری چهارساله ضجه می زند. با دهان گشاد جیغ می کشد. پیراهن آبی مادرش را در دستان کوچکش مشت می کند و می کشد. شاورما، شاورما می گوید و بهانه دستپخت مادرش را می گیرد. مخچه ام تیر می کشد. محلش نمی گذارم. هیکل عمودی ام، مثل همان خانه، آوار می شود روی قالی آشپزخانه. نمگیر لیمویی را می چرخانم دور سبد. زن پیراهن آبی، با دستانی زمخت، آجرها را کنار می زند. دنبال سبد حصیری می گردد که با هشام از بازار الزاویه خریده بودند. پارچه ای مخمل قرمز از گوشه ای بیرون زده‌. با رگ های متورم شده دست، می کشدش بیرون. دِینا. دخترک چندثانیه ای چشمان سیاهش روی عروسک می ماند. دندان های سفید و دانه برنجی جا باز می کند توی صورت آفتاب خورده اش. با آغوش کوچکش، دینا را از دست مادر می قاپد. مخچه ام آرام شده‌، کودکی رام که گوشه نشسته و جیک نمی زند. جیک نمی زنم. در ذهنم، نقشه ای کاغذی را لای کوچکی می زنم. ایران را به فلسطین می چسبانم. سفره ای ترمه پهن می کنم و شاورما را کنار ظرف قرمه سبزی جا می دهم. @selvaaa
سِلوا
____ "اووم قشنگ شد" کف دو دستم را بهم می کوبم و با چشمان درشت شده نگاهش میکنم. روی انگشتان پا بند نی
____ من افراطی‌ام! + خانم لباس عید نمی‌خری پس؟ کی بریم بازار؟ _ می‌خرم حالا _بعد عیدم می‌شه _لباس‌های تو کمد مگه چشه؟ _اوه کی حوصله شلوغی بازار داره _شاید بعد عید پارچه گرفتم مامان بدوزه بهانه پشت بهانه ردیف کردم. نخریدم‌. دلم نیامد. این باشد به آن در. به آن در بیخیالی‌ام. به آن در لمس شدنم. به آن در ادب کردنم؛ بلکه این دل در‌به‌در شود. @selvaaa