#داستانک
یک غذا خوری بین راهی بر سردر ورودی اش با خط درشت نوشته بود:
«شما در این مکان غذا میل بفرمایید، ما پول آنرا از نوه ی شما دریافت خواهیم کرد»
راننده ای با خواندن این تابلو، اتومبیلش را فورا " پارک کرد و وارد رستوران شد و ناهار مفصلی را سفارش داد و نوش جان کرد. بعد از خوردن غذا، سرش را پایین انداخت که بیرون برود. ولی دید پیش خدمت با صورت حسابی بلند و بالا جلویش سبز شده است ...
با تعجب پرسید: «مگر شما ننوشته اید پو ل غذا را از نوه ی من خواهید گرفت؟»
پیش خدمت با خنده جواب داد: « چرا قربان، ما پول غذای امروز شما را از نوه تان خواهیم گرفت ولی این صورت حساب مربوط به پدر بزرگ مرحوم شماست ...! »
*نتيجه اخلاقی:*
اين داستان حقيقتی را در قالب طنز بيان میکند که کاملا مصداق دارد ...
*ممکن است ما کارهایی را انجام دهيم که آيندگان مجبور به پرداخت بهای آن باشند ...*
*" انتخاب ها را جدی بگیریم ... در قبال آیندگان مسئولیم ...! "*
*صورتحساب سال۹۲ راالان داریم پرداخت میکنیم* 😭😭😭
*❗مراقب انتخاب خود باشیم...
#پرونده_سیزدهم
#کارگروه_تولید_محتوا
#بصیرت_انتخابات
#ناحیه_حیدر_کرار_شهر_پرند
#سپاه_سیدالشهداء_استان_تهران
#داستانک 📚
روزی ارباب لقمان به او
دستور داد در زمینش، برای
او کنجد بکارد. ولی او جو کاشت.
وقت درو،ارباب گفت:چرا جو کاشتی؟؟
لقمان گفت:از خدا امید داشتم
که برای تو کنجد برویاند.
اربابش گفت:مگر این ممکن است؟!
لقمان گفت: تو را میبینم که خدای متعال
را نافرمانی میکنی ودر حالی که از او امید
بهشت داری! لذا گفتم شاید این هم بشود.
آنگاه اربابش گریست و او را آزاد ساخت.
دقت کنیم که در زندگی چه میکاریم
#هرچه_بکاریم_همان_رابرداشت_میکنیم 😊