. 🔴 این داستان: تخیل یا واقعیت⁉️ وقتی از تاریخ سخن می‌گوییم منظورمان چیست؟ آنچه بعنوان واقعیت "بوده" و رخ داده است یا آنچه که امروز ما علاقه داریم بر اساس تمایل خودمان به مخاطب نشان دهیم؟ در فضای‌مجازی با دو نوع روایت از "حکومت‌پهلوی" مواجه هستیم: ۱- تاریخ #تخیلی از سلطنت پهلوی ۲- تاریخ #واقعی از سلطنت پهلوی بسیاری از روایت‌های امروز کاملا ساختگی و با جهت‌دهی است، اجازه دهید یک نمونه را بیان کنیم. البته در تاریخ باید براساس سند و صحت آن سخن گفت... در برخی صفحات اینستاگرامی عکسی از شاه منتشر می‌کنند که با انگشت اشاره برای رئیس‌جمهور آمریکا خط و نشان می‌کشد و نویسنده می‌گوید: اگر شاه نوکر و وابسته آمریکا بود هیچ وقت اینگونه با ارباب خود سخن نمی‌گفت! جالب‌تر اینکه در بخش کامنت‌ها صدها نفر این مطلب را براساس یک #عکس تایید کرده بودند! اسم این را می‌گذاریم "تاریخ تخیلیِ پهلوی" که از واقعیت دور است. حال برویم سراغ #واقعیت... به این نمونه دقت کنید: وقتی در ۲۱ شهریور ۱۳۵۴، فرمانده نیروی هوایی در یک حادثه در دزفول کشته شد، شاه "سپهبد آذربرزین" خلبانِ ماهر دوره‌دیده در آمریکا را در نظر داشت تا بعنوان فرمانده نیروی هوایی معرفی کند. اسدالله علم، وزیر دربار برای سپبهد آذربرزین نامه و دسته‌گل بعنوان تبریک می‌فرستد و تیمسار ازهاری از آذربرزین می‌خواهد جهت دریافت حکم فرماندهی خود ساعت ۱۰:۴۵ در کاخ برای شرفیابی حضور داشته باشد‌. آذربرزین در خاطرات خود می‌نویسد: راس ساعت در کاخ حضور یافتم، اما رئیس تشریفات گفت "آقای هلمز" سفیر آمریکا به دیدار شاه آمده و ملاقات شما با چند ساعت تاخیر انجام خواهد شد. ساعت یک شرفیاب شدم، شاه ناراحت و عصبی بود. گفت با آقای ارتشبد تدیّن بعنوان فرمانده نیروی هوایی همکاری کنید. تعجب کردم، شاه خواست از من دلجویی کند. فهمیدم سفیر آمریکا با انتصاب من مخالف بود و این هم دلیل داشت چون من با ژنرال سیکورد رئیس مستشاران آمریکایی مخالف بودم و مقابل دخالت‌های او می‌ایستادم! خواستم نامه تبریک و دسته‌گل اسدالله علم را پس دهم، گفت پیش خودت نگه دار‌. خب! این واقعیت تلخ تاریخی با تخیّلات تاریخی که این روزها می‌سازند تطبیق ندارد و متاسفانه عموم مردم در زمینه تاریخ سیاسی براحتی اقوال را می‌پذیرند! به کتاب خاطرات "سپهبد آذربرزین" مراجعه کنید (کتاب: فرماندهی و نافرمانی بخش انتصاب تدیّن) @seraj1397 .