وقتی میرسی کرب و بلا، سرتو میندازی پایین و میگی : بالاخره رسیدم... میری جلوتر و میرسی به درب ورودی بین الحرمین این بهشت ابی عبدالله و ساقیِ لب‌‌تشنگان روی زمین:) دلت میگه اول گنبد حضرت عباس رو ببین ولی یهو یادت میاد حضرت عباس نسبت به ابی عبدالله حساس هستند:) میخوای گنبد ابی عبدالله رو ببینی میگی ابی عبدالله نسبت به برادرشان حساس بودند نکنه ناراحت بشن:) بعد همه اینا یهو یادت میاد : پسر خانوم فاطمه ی زهرا ... با چشمای پر اشک گنبد رو میبینی و اون لحظه چقدر آسمان نزدیک میشه ^^دیگه هیچ غمی رو دلت نیست ... السلام علیک یا ابا عبدالله ♡ #دلگویه

پروردگارا! آنقدر پوشاندی که باورمان شد هیچ عیبی نداریم ... #دلگویه

امروز بعد اذان صبح داشتم چیزایی که تو ماه رجب نوشته بودم رو میخوندم به این متن برخورد کردم: نباید خسته شد نباید غُر زد نباید ادا خسته ها رو دربیاری! نابود میشی! هر چیزی که داری برای اوست ! او کیست؟ من به او میگویم الله. خلاصه که هی شکایت کردن روح رو خراب میکنه:) و چقدر این متن رو نیاز داشتم که بفهمم و درک کنم! #دلگویه

اینقدر یه روزی بشینی هی بگی به تو از دور سلام! عزیزات مشرف بشن به زیارت و اونجا دونه دونه بهت خبر بدن به یادت هستن و میخوای با آقا حرف بزنی! آقا جانم :) همیشه صدامو شنیدید ... _راستی وقتی زنگ زدن حسابی دعاتون کردم الهی حاجت روا باشید :) #دلگویه #آقای‌غریب‌قریب