eitaa logo
کانال انامجنون الرقیه علیه السلام
93 دنبال‌کننده
248 عکس
50 ویدیو
67 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
دیوان عاشقی است، ماجرای رقیه زهرای مرضیه است سراپای رقیه آنکس که منکر است وجود سه ساله را هرگز نبرده پی به معنای رقیه ما سائلان خوان کرمخانه اش شدیم مستیم جمله از می اعلای رقیه بهر شفاعت همه خلق کافی است در روز حشر خاک کف پای رقیه باشد عزیز حضرت زهرا و بوتراب هرکس شود دخیل و آشنای رقیه حتی پیمبران ز درش رزق میبرند ما شاه عالمیم از عطای رقیه تنها ز عمر خویش به این دلخوشم،حسین عمری است گریه میکنم برای رقیه انا مجنون الرقیه س 🌻 https://eitaa.com/sesale 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
animation.gif
687.8K
السلام ای دستگیر عالمین ای به ارباب دو عالم نورعین روز محشر چشم ما بر دست توست اشفعی لی فاطمه بنت الحسین https://eitaa.com/sesale 💛💛💛💛💛💛💛💛💛
ای علمدار سپه در دلِ شب بار ببند محمل پردگیان دوز ز اغیار ببند همه ی اهل حرم را به حرم كن احضار كودكان را به محبت دلِ شب كن بیدار این خداحافظی آخر ما با زهراست بعد از این وعده ی ما با همگان كرب و بلاست خواهر انگار همین جاست طواف من و تو قبر گمگشته ی زهراست مطاف من و تو مادرا می برم از كوچه پریشانی را می برم همره خود این همه قربانی را مشكل قافله را وا بگذارید به من گریه ی دختركم را بسپارید به من شیرخوارم كه شده كودك هجده روزه گردنش حرز ببندید ولی از بوسه ای سپه دار، سپه را كمك از امشب كن با علی اكبر من همرهیِ زینب كن از همین اول راه آب بنوشان به همه زینبم جامه ی بسیار بپوشان به همه همه ی لشگر عشق است غلامت زینب زانوی اكبر لیلاست ركابت زینب بعد از این كاش كه بی یار نگردی خواهر كاش بی قافله سالار نگردی خواهر انامجنون الرقیه علیه السلام: https://eitaa.com/sesale 😭😭😭😭😭😭😭😭
انامجنون الرقیه علیه السلام: عاشقی گفت انچه میخواهددل تنگت بگو😔بادلی غمبارگفتم کربلا گفتم حسین😭😭😭 مجمع عاشقان سیدالشهداء میزبان شمادرایتامیباشد مقدمتان گلباران🌻🌻🌻🌻🌻🌻 http://eitaa.com/joinchat/3231383553Ga9e11e513f
❤️🕸 در اوج حمله ی تیر شاهی نماز میکرد با پیکری فروزان با حق نیاز میکرد  با خون پیکر او صحرا چو لاله میگشت  جای نمازخونین بوی حجاز میکرد 💢 نماز اول وقت یعنی 🚩 لبیک یا حسین
خروج کاروان از مدینه الا ای نغمه های ناله پرداز محرم از همین حالا شد آغاز مدینه دارد آهنگ جدایی حسین فاطمه شد کربلایی الا ای اشک های پر ز احساس بپاشید آب پشت پای عباس غمی از تربت پیغمبر آید که نجوای علی اکبر آید الهی دشمنت خواری ببیند قد و بالای زینب را نبیند صدای ناله ای در بین زن ها زده شعله به روی جان و تن ها الهی می روم با او از این جا مبادا بی حسین آیم خدایا وصیت های زهرا را گرفتم شبانه راه صحرا را گرفتم مبادا رهبرم تنها بماند میان لشگر غم ها بماند الهی با حسینم درد دل هاست کمی آهسته تر مادر همین جاست مبادا ای دوای زخم سینه روی بی خواهر از شهر مدینه تو باید سرو من باشی برادر مبادا بی کفن باشی برادر مبادا شاخه هایم بی گل یاس جدا گردد ز تن دستان عباس و یا بی قاسم و اکبر بمانم عزادار غم معجر بمانم روم با قوم نامحرم اسیری ببینم در جوانی رنگ پیری به نام خارجی از دین و اسلام روم با دخترت تا کوفه و شام علی اصغر انصاریان: گل باغ جنان بودیم و رفتیم پیمبر را نشان بودیم و رفتیم مدینه ای تمام خاطراتم! (اگر بار گران بودیم و رفتیم)
اي شمع ِ من بسوز كه پروانه ميرود زين آستان ، صاحب اين خانه ميرود اي شهر ِجدِّ اَمجَد و والا تبار من بنگر حسين چگونه از اين خانه ميرود مادر به پاي خيز و دعا كن به كاروان موساي تو اگر چه دليرانه ميرود مادر ببوس ديده ي گريان دخترم نازش بكن رقيه به ويرانه ميرود بنگر به اكبرم كه چه تعجيل ميكند عباس را ببين كه چه مردانه ميرود اي باغبان دگر بنشين در عزاي گل فصل خزان رسيده و پروانه ميرود
نوحه خروج قافله ی عاشورا از مدینة النبی  از مدینه می روی ای یوسف زهرا،نیمه شب از چه کنی رو جانب صحرا رو به مکّه،می نمایی،ای شهید،نینوایی  یبن الزهرا یبن الزهرا...  یک وداع اینجا کنی با تربت مادر،یک وداعی هم کند در کربلا خواهر بِشنَوی در،اوج غمها،بانگ مهلاً،مَهْلَنش را یبن الزهرا یبن الزهرا...  ای ولای تو حسین جان بهترین اعمال،آخرِ این رَهْ شَوی بی سر به یک گودال غم زند از دل شراره،که نمانَد،راهِ چاره  یبن الزهرا یبن الزهرا...
فضا محو تاب و تب زینب است گمانم که وقت نماز شب است همه هاشمیات، مشغول ذکر بیابان پر از نغمۀ "یارب " است (طِرِمّاح)! محمل به سرعت مران که بانوی این کاروان زینب است همه کودکان را همه شب مدام غریبانه ذکر خدا بر لب است حسین است چون ماه و اطراف او فروزنده هفتاد و دو کوکب است بیابان بزن ناله ای دل نشین که دخت علی گشته محمل نشین عجب کاروانی ،خدا یارشان اجل آید از ره به دنبالشان متاع همه گشته خون گلو خداوند عالم خریدارشان شود حجشان با شهادت شروع اسارت بود آخرِ کارشان گواهی دهم در کنار فرات بود آبشان خون رخسارشان چو اینان عزیزان پیغمبرند مبادا کنی ای فلک خوارشان قضا را چه امری مقدرشده که سقا پریشان اصغر شده https://eitaa.com/sesale 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
ای علمدار سپه در دلِ شب بار ببند محمل پردگیان دوز ز اغیار ببند همه ی اهل حرم را به حرم كن احضار كودكان را به محبت دلِ شب كن بیدار این خداحافظی آخر ما با زهراست بعد از این وعده ی ما با همگان كرب و بلاست خواهر انگار همین جاست طواف من و تو قبر گمگشته ی زهراست مطاف من و تو مادرا می برم از كوچه پریشانی را می برم همره خود این همه قربانی را مشكل قافله را وا بگذارید به من گریه ی دختركم را بسپارید به من شیرخوارم كه شده كودك هجده روزه گردنش حرز ببندید ولی از بوسه ای سپه دار، سپه را كمك از امشب كن با علی اكبر من همرهیِ زینب كن از همین اول راه آب بنوشان به همه زینبم جامه ی بسیار بپوشان به همه همه ی لشگر عشق است غلامت زینب زانوی اكبر لیلاست ركابت زینب بعد از این كاش كه بی یار نگردی خواهر كاش بی قافله سالار نگردی خواهر https://eitaa.com/sesale 💚💚💚💚💚💚💚💚
ای اشک‌هـا ببارید از چشم‌هـا چـو باران کـز بـاغ وحـی، بـا هـم رفتند گلعـذاران خون از دو دیده جاری‌ست هنگام سوگواری‌ست چشم مدینـه گرید چون چشم سوگواران دیشب عزیز زهرا بگذاشت سر به صحرا خورشید وحی گردید پنهان به کوهساران خالــی شـده مدینـه از لاله‌های توحیـد پُـرگشتـه کـوه و صحـرا از نالـۀ هزاران ای دوستان برآریـد آهـی ز سـوز سینـه این بیت را بخوانیـد همـراه آن سـواران بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران دیشب تو خواب بودی وقت سحر، مدینه! یک عمـر شـد نصیبت خون جگر، مدینه! دیدی چگونه از تـو هجده ستاره گم شد؟ دیدی که قرص ماهت رفت از نظر، مدینه؟ روزت سیـاه باشـد چشمـت بـه راه باشد تــا از مسافــرانت آیــد خبـر، مدینــه! دستی سوی سماء کن عبـاس را دعا کن ترسم شود در این ره بی‌دست و سر، مدینه! آه از جگــر بــرآرم خــون از بصر ببـارم ایـن بیـت را بخـوانم بـار دگـر، مدینــه! بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران https://eitaa.com/sesale 😔😔😔😔😔😔😔😔
گل باغ جنان بودیم و رفتیم پیمبر را نشان بودیم و رفتیم مدینه ای تمام خاطراتم! (اگر بار گران بودیم و رفتیم) وداعی تلخ کردم با پیمبر نهادم صورتم بر قبر مادر دلم تنگ حسن شد ای خدایا بقیع رفتم برای بار آخر نوایی می زند آتش به سینه رود همراه بابایش سکینه رسد روزی که بی بابا بیاید! خداحافظ... خداحافظ مدینه دل بی تاب را تابی بیاور شبم تاریکه، مهتابی بیاور شده اُم البَنین وقت جدایی برای بدرقه آبی بیاور ببین زینب که جانی در تنم نیست دگر چاره به غیر از رفتنم نیست چنان در این سفر غارت شوم من که حتی بنگری پیراهنم نیست بود تا همره من أشجع النّاس کجا و کی کنم من درد، احساس؟! ز چشم بَد نگهدارش خدایا که گردد خیمه غارت بعد عباس نباشد این وداع آخر من! بگفتا رازهایی مادر من شود گودال جمع پنج تن جمع نَهَد بر دامنش مادر، سر من خدایا هم علیمی هم خبیری پذیرفتم هر آن چه می پذیری برای ما شهادت بوده عادت ولی ای وای از داغ اسیری دل ارباب از هجران کباب است رقیه در بَرَش طفل رباب است پدر گفتا: که خوش باشی عزیزم بدان روزی رسد جایت خرابه است https://eitaa.com/sesale 😭😭😭😭😭😭😭😭