گل باغ جنان بودیم و رفتیم
پیمبر را نشان بودیم و رفتیم
مدینه ای تمام خاطراتم!
(اگر بار گران بودیم و رفتیم)
وداعی تلخ کردم با پیمبر
نهادم صورتم بر قبر مادر
دلم تنگ حسن شد ای خدایا
بقیع رفتم برای بار آخر
نوایی می زند آتش به سینه
رود همراه بابایش سکینه
رسد روزی که بی بابا بیاید!
خداحافظ... خداحافظ مدینه
دل بی تاب را تابی بیاور
شبم تاریکه، مهتابی بیاور
شده اُم البَنین وقت جدایی
برای بدرقه آبی بیاور
ببین زینب که جانی در تنم نیست
دگر چاره به غیر از رفتنم نیست
چنان در این سفر غارت شوم من
که حتی بنگری پیراهنم نیست
بود تا همره من أشجع النّاس
کجا و کی کنم من درد، احساس؟!
ز چشم بَد نگهدارش خدایا
که گردد خیمه غارت بعد عباس
نباشد این وداع آخر من!
بگفتا رازهایی مادر من
شود گودال جمع پنج تن جمع
نَهَد بر دامنش مادر، سر من
خدایا هم علیمی هم خبیری
پذیرفتم هر آن چه می پذیری
برای ما شهادت بوده عادت
ولی ای وای از داغ اسیری
دل ارباب از هجران کباب است
رقیه در بَرَش طفل رباب است
پدر گفتا: که خوش باشی عزیزم
بدان روزی رسد جایت خرابه است
https://eitaa.com/sesale
😭😭😭😭😭😭😭😭
animation.gif
499.9K
🌸🍃"غرور "
هديه ى شيطان است
و
"دوست داشتن "😍
هديه ى خداست،
هديه ى شيطان را به رخ هم نكشيم
و
هديه ى خداوند را از يكديگر پنهان نكنيم😊
https://eitaa.com/sesale
🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
خروج کاروان از مدینه
پنهان ز خواهر می کنی چشم ترت را
شاید ندیدی اشک های خواهرت را
بار سفر بستی مدینه شعله ور شد
در یاد دارم آن نگاه آخرت را
ام البنین روی سرت قرآن گرفته
تا پر کند یکبار جای مادرت را
گریه طبیعی بود هنگامی که بردی
نوزاد چندین روزه ات را همسرت را
اما نفهمیدم چرا آهی کشیدی
وقتی نظر کردی قد آب آورت را
فقدان پیغمبر دوباره می شد احساس
وقتی که می بردی علی اکبرت را
یا که بگو آوردن خلخال ممنوع
یا که درآور گوشوار دخترت را
از چشم های عمهء سادات پیداست
آماده کرده بوسه های حنجرت را
من آرزو دارم فقط زینب نبیند
روزی سر و موی پر از خاکسترت را
حسین داره میره به سوی قربانگاه
ارض و سما میگن با ناله و با آه
ای زاده ی حیدر خدا نگهدارت
مظلوم بی یاور خدا نگهدارت
واویلا واویلا...
داری میری آقا تا بشی قربونی
عاقبت کار و خودت که میدونی
حکایت عشقت تا کوفه و شامه
که خون پاک تو ناجی اسلامه
واویلا واویلا...
میشی تو قربونی توی منای عشق
تا به خدا میری از کربلای عشق
تواصل ایمانی روح مسلمانی
میان آن گودال ذبیح العطشانی
واویلا واویلا.
https://eitaa.com/sesale
😢😢😢😢😢😢😢😢
با کوکب و شمس و قمر داره میره از مدینه
بسته حسین بار سفر داره میره از مدینه
آه...داغی عظیمه اشکای دلبر
وقت وداعه با قبر مادر
مادر ببین دارم میرم به سوی وعده گاهم
تورو به جون من نیا میون قتلگاهم
آه...مظلومه مادر...
نیا میون قتلگاه تا بینی چه ها شده
نبینی که از پشت سر ، سر حسین جدا شده
آه...کینه عُدوان پیکر عریان
چکمه ی قاتل ذبیح العطشان
مادر نیا مادر نیا تا که من و نبینی
پیکر پر خون منه بی کفن و نبینی
آه...مظلومه مادر...
به ضرب تیر فتنه ها به سرزمین کربلا
میشه به روی دست من ، علیّ اصغرم فدا
باد خزون و گلشن اصغر
سه شعبه تیر و گردن اصغر
گل رباب رو دست من ، تشنه میشه فدایی
تموم عالم میخونن ، نوحه ی کربلایی
وای...غریب مادر..
https://eitaa.com/sesale
💚💚💚💚💚💚💚💚
animation.gif
186.8K
عیب درویش و توانگر به کم و بیش بد است
کار بد مصلحت آن است که مطلق نکنیم
#حافظ
https://eitaa.com/sesale
⛔️⛔️⛔️⛔️⛔️⛔️⛔️
خداحافظ مدینه...
منم فرزند زهرا ، امام و هادی عشق
شبانه رهسپارم ، به سوی وادی عشق
به آوای یا زهرا ، به آه و دیده تر
روم تا که نمایم ، وداع قبر مادر
الا ای مهربانم ، الا ای نور عینم
ببین من نور چشم ، تو و بابا حسینم
الا ای قد خمیده ، پی فیض وصالم
رسیده وقت رفتن ، حلالم کن حلال
غریبم من غریبم...
روم تا اینکه گردم ، فدای راه اسلام
سرم بر روی نیزه ، به راه کوفه و شام
روم من از مدینه ،به وادی خدایی
شوم با تیغ فتنه ،شهید کربلایی
امان از ناله ی تو ، امان از اشک زینب
شود بعد از شهادت ، تنم پامال مرکب
به اولاد تو گرد ، جفای ظالمانه
خورد زینب پس از من ، ز دشمن تازیانه
یزید و کینه ها و ، جنایات عیانش
به دندان و لب من ،زند با خیزرانش
پس از عمری بزرگی ، پس از عمری عزیزی
بخواهد دخترم را ، عدو بهر کنیزی
https://eitaa.com/sesale
💛💛💛💛💛💛💛💛
وقت پرواز رسیده، پر خود را برداشت
زودتر از همه آب آور خود را برداشت
مشکها را که علمدار روی ناقه گذاشت
یا علی گفت و علی اصغر خود را برداشت
بغلش کرد و صدا زد که خدا رحم کند
بر سر دوش عمو دختر خود را برداشت
دور او اهل حرم که همگی جمع شدند
صدقه داد و سپس خواهر خود را برداشت
خواهرش زودتر از پوشیه ها، معجرها
پیرهن بافتهی مادر خود را برداشت
إن یکادی بنویسید بلا دور شود
ساربان دید که انگشتر خود را برداشت
بیسبب نیست عبای نبوی را میخواست
شِبه پیغمبر ، علی اکبر خود را برداشت
آب پشت سرشان امّ بنین می ریزد
آنقدر سوخت که خاکستر خود را برداشت
https://eitaa.com/sesale
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
حرکت کاروان از مدینه به سمت مکه
ای علمدار سپه در دلِ شب بار ببند
محمل پردگیان دوز ز اغیار ببند
همه ی اهل حرم را به حرم كن احضار
كودكان را به محبت دلِ شب كن بیدار
این خداحافظی آخر ما با زهراست
بعد از این وعده ی ما با همگان كرب و بلاست
خواهر انگار همین جاست طواف من و تو
قبر گمگشته ی زهراست مطاف من و تو
مادرا می برم از كوچه پریشانی را
می برم همره خود این همه قربانی را
مشكل قافله را وا بگذارید به من
گریه ی دختركم را بسپارید به من
شیرخوارم كه شده كودك هجده روزه
گردنش حرز ببندید ولی از بوسه
ای سپه دار، سپه را كمك از امشب كن
با علی اكبر من همرهیِ زینب كن
از همین اول راه آب بنوشان به همه
زینبم جامه ی بسیار بپوشان به همه
همه ی لشگر عشق است غلامت زینب
زانوی اكبر لیلاست ركابت زینب
بعد از این كاش كه بی یار نگردی خواهر
كاش بی قافله سالار نگردی خواهر
animation.gif
316.2K
انامجنون الرقیه علیه السلام:
💥حضرت رقیه(س)
💥دراوج شکوه واوج بیهمتایی
💥داری دلی آسمانی و دريايی
💥کی عُمر سهسالهی تو را میفهميم؟
💥آئینهی حُسن زينب و زهرايی
https://eitaa.com/sesale
💥💥💥💥💥💥💥
حرکت کاروان از مدینه به سمت مکه و کربلا- وداع با مدینه
ای اشکهـا ببارید از چشمهـا چـو باران
کـز بـاغ وحـی، بـا هـم رفتند گلعـذاران
خون از دو دیده جاریست هنگام سوگواریست
چشم مدینـه گرید چون چشم سوگواران
دیشب عزیز زهرا بگذاشت سر به صحرا
خورشید وحی گردید پنهان به کوهساران
خالــی شـده مدینـه از لالههای توحیـد
پُـرگشتـه کـوه و صحـرا از نالـۀ هزاران
ای دوستان برآریـد آهـی ز سـوز سینـه
این بیت را بخوانیـد همـراه آن سـواران
بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران
کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران
دیشب تو خواب بودی وقت سحر، مدینه!
یک عمـر شـد نصیبت خون جگر، مدینه!
دیدی چگونه از تـو هجده ستاره گم شد؟
دیدی که قرص ماهت رفت از نظر، مدینه؟
روزت سیـاه باشـد چشمـت بـه راه باشد
تــا از مسافــرانت آیــد خبـر، مدینــه!
دستی سوی سماء کن عبـاس را دعا کن
ترسم شود در این ره بیدست و سر، مدینه!
آه از جگــر بــرآرم خــون از بصر ببـارم
ایـن بیـت را بخـوانم بـار دگـر، مدینــه!
بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران
کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران
سلاله از مدینه راه افتاد
خمی بر قامتِ دلخواه افتاد
غمی بر جانِ دختِ شاه افتاد
دلِ اهلِ سفر بس ناگران بود
نگاه مادری بر طفل زیبا
دو چشمان خمارش بس فریبا
و دستان ظریفش دست بابا
دل بابا چنان آتش فشان بود
نگاه کودکانش سرد می شد
دل عمه سراسر درد می شد
و کم کم اصغر او مرد می شد!
عجب تقدیر تلخی! امتحان بود...
دل خواهر چه بی صبرانه غوغاست
و ذکر قلب او بر لب هویداست
"خیالم راحت است، عباس با ماست!"
نگاه علقمه بر آسمان بود
سفر خوب است، اما اینچنین، نه
میان لشگر نامسلمین، نه
به روی نی سر و تن بر زمین، نه!
دمِ واغربتا در کهکشان بود
بریزید اشک ها، پایان نگیرید
شکوه ناله از یاران نگیرید
خبر از غربتِ باران نگیرید
همان بهتر که مادر بی نشان بود...
چه کهنه غربتی در عمقِ جان بود....
https://eitaa.com/sesale
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺