eitaa logo
سه‌شنبه‌‌یِ ملیحه آخوندی🕊
220 دنبال‌کننده
59 عکس
10 ویدیو
3 فایل
@Maliheakhoondi همه روزای خدا سه‌شنبه بود... شاعر و ترانه‌سرا🕊
مشاهده در ایتا
دانلود
هم رفتنم خطاست و هم بازگشتنم چون ارّه در گلوی سپیدار مانده‌ام
. همراه با شعرخوانی برگزیدگان مشهد تالار دفتر تبلیغات اسلامی سه‌شنبه، ۲۹ خرداد ساعت ۱۹ 🕊 @seshanbee
باید بریزم در خودم درد کبودم را جای سکوتم بشکنم کل وجودم را خالی‌ترم خالی‌ترم از هیچ، می‌فهمید پژواکِ غم را در درونم هیچ می‌فهمید آرامشم آرامشی ماقبل طوفان است در سر به زیری، سرکشی‌های فراوان است می‌رقصم و می‌چرخم و از غم فراوانم آن‌قدر غم دارم که دنیا را بخندانم آن‌قدر بارانم، لبم را خنده بوسیده‌ انگار در من یک درخت سیب پوسیده بیرون، سرسبز و درون پاییزِ دلسرد است آرایشِ من دیگران را رنگ می‌کرده‌ست تا چشم‌ها بارانی و دل‌، تنگ‌تر می‌شد هر هفت خط آرایشم پررنگ‌تر می‌شد خورشیدِ بعد از گریه‌های بی امان بودم در زندگی قبلی‌ام رنگین‌کمان بودم مادر اگرچه رفتنش بی تکیه‌گاهم کرد با عشق جای خالی‌اش را پر نخواهم کرد محضِ نجات از غم که آدم دل نمی‌بازد بعد از وقوع سیل، که کشتی نمی‌سازد من تک‌درختِ محکمی که خوب فهمیدم از ریشه‌های مادرم در خاک روییدم شرطِ دوامِ ریشه تنها، «ایستادن» بود اقبال عاشق پیشه، «تنها ایستادن» بود می‌رقصم و می‌خندم و از غم فراوانم آن‌قدر غم دارم که دنیا را بچرخانم 🕊️🍃💚
. چه می‌شد حرف چشمان و دهانِ دیگری بودم زنِ غم‌لهجه‌یِ برقع به روی بندری بودم دلم می‌خواست که یک دختر غمگین‌کمان باشم خدا می‌خواهد انگاری زمین زعفران باشم سه‌شنبه‌ی من خدا رو خیلی شکر بابتش و امیدوارم اول مامانم و بعد شما دوستش داشته باشین.🕊 روش‌های تهیه‌ی حضوری و مجازی: مشهد احمدآباد، نبش قائم ۴، پلاک ۴۹، کافه کتاب آفتاب آدرس اینستاگرام: Cafe_ketab_aftab تهران رو به‌روی دانشگاه تهران، پاساژ فروزنده، طبقه منفی یک پلاک ۲۱۲، کتاب‌سرای فصل پنجم و سفارش در شخصی: @Maliheakhoondi
انشالله جلسه‌ی رونمایی و نقد کتاب رو در پیش داریم. ولی دوستان غیرمشهدی، یا شایدم مشهدی‌هایی که دوست دارین زودتر داشته باشین کتاب رو، در صورت تمایل برای خرید کتاب به بنده پیام بدین تا هماهنگی‌های لازم انجام بشه‌. کتاب براتون پست و ارسال خواهد شد. متشکرم🕊 @Maliheakhoondi
KhiyalBaz (1).mp3
10.57M
سجاد چاوشی موزیک: آرش بیات ترانه: ملیحه آخوندی
توی سطح شهر، خیلی کم خیاطی زنونه دیدم این سال‌ها... اصصلا یادم نیست دیدم یا نه! اکثرا داخل خونه‌هاست... چرا یکیشون با نمای تمام شیشه باید بیاد سر کوچه‌ی ما! و من همیشه از جلوش رد میشم و می‌پرسم دامن چند می‌دوزین و پیراهن چند می‌دوزین و... میگه وقت نداریم تا دو ماه دیگه، برا من که تک‌دختر یه مامان خیاط بودم و اگه صبح برای عصر مهمونی دعوت می‌شدم و پارچه‌م سه ساعته می‌شد یه پیراهن، غمگینه این نه شنیدن! پرتوقعی نیستا، فقط غمگینه.
هی چشم‌ها را سرمه کرده، سرخ می‌خندم موی پریشان را دم‌اسبی گرچه می‌بندم ↓ از مادری خیاط، پنهان می‌شود حالم؟ از سوزنش که گیر کرده روی احوالم؟ من شعر می‌خواندم که از هذیانِ در تب گفت می‌ترسم از ابهام این حرفی که یک شب گفت:↓ "مادر فدای های و هویِ روز و شب‌هایت که خنده‌هایت کوکه دختر کنج لب‌هایت" از پشتِ در با هق‌هقم تا صبح می‌سوزد چشمِ امیدم را ولی بر راه می‌دوزد شب، گریه‌ی وامانده‌ام را درز می‌گیرد روزش برایم دامن ِکوتاه می‌دوزد
مرا به خاطره‌هایی که رفته برگردان سه‌شنبه را به هیاهوی هفته برگردان سلام و عرض ادب... ممنون از لطفتون به کتاب سه‌شنبه‌ی من... در جلسات مختلف چه حضوری و چه مجازی، خیلی به من لطف داشتین و لازم می‌دونم یه سری توضیحات درمورد مراسم رونمایی و تهیه‌ی کتاب بدم خدمتتون. ممنون میشم با مهربونی بخونین و منتشر کنین همه‌ی مطالب رو🕊❤️ خب می‌دونین که کتاب منتشر شده و همیشه رسم بر این بوده که رونمایی می‌گیریم و دوستانی که تمایل داشته باشن، کتاب رو حضوری خریداری می‌کنن. حالا چون چاپ کتاب با ایام امتحانات و انتخابات و محرم و صفر و... همراه شده، جشن رونمایی با تاخیر دو سه ماهی، انشالله برگزار میشه در دانشگاه فردوسی... از اونجایی که برای انتشارات مربوطه، خیلی این نکته مهمه که کتاب شاعر، در همون یکی دو ماه اول خریداری بشه و بره برا چاپ بعدی، لطف بزرگی به من می‌کنین اگه زودتر از انتشارات فصل پنجم در تهران، کافه کتاب آفتاب در مشهد، احمدآباد، نبش قائم ۴ کتاب رو خریداری بکنین. دوستان زیادی لطف داشتین و خواستین توی جلسات شعر براتون کتاب رو بیارم که خب من حقيقتا این کارو نمی‌تونم انجام بدم و نهایت می‌تونم براتون ارسال کنم. و یا اینکه اگه براتون سخته برین کافه آفتاب، مجتمع مهر کوهسنگی، در گالری نیلار هم از کتاب موجود هست و می‌تونین با خودم هماهنگ کنین و تشریف بیارین اون‌جا از من بگيرين. مجدد میگم دوستان خارج از مشهد، اگه حضوری یا غیر حضوری از انتشارات فصل پنجم خریداری کنین، به من خیلی لطف می‌کنین 🕊 اگه به هر دلیلی می‌خواین که حتما کتاب رو از خودم بگیرین، من شماره کارتم رو جسارتا این‌جا می‌ذارم و می‌‌تونین رزرو کنین که انشالله در فرصت و جای مناسب، کتاب رو تحویل بگیرین. متشکرم🕊 آی‌دی بنده جهت هماهنگی @Maliheakhoondi شماره کارت
6037691520157934
هزینه‌ی روی جلد ۱۰۰ تومان ناقابل🌱
از دل و دیده، گرامی‌تر هم آیا هست؟ "دست"! آری، ز دل و دیده گرامی‌تر، "دست"... شرفِ دست، همین بس که نوشتن با اوست خوش‌ترین مایه‌ی دل‌بستگیِ من با اوست
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم من آمدم که سرِ دین و باورم باشم اگرچه منتقدم، پشت کشورم باشم هزار چشم به دنبال آب و خاک من است به فکر در به دری و نفاق این وطن است چه ترس از این همه طوفان، تنِ درختان را قوی کند فقط این باد ریشه‌هامان را تکان نداده تو را هیچ رعشه‌ای، وطنم! و کوچکت نکند هیچ نقشه‌ای، وطنم! در اوج قدرت از این تاج و تخت می‌ترسد و شیرترینش هم از گربه سخت می‌ترسد! چه با شکوه و قشنگ است جان دهی، آری برای کشور سبزی که دوستش داری‌
ملیحه آخوندی رو خیلی دوست دارم و بهش افتخار می‌کنم 😇✌️
و‌ کوچکت نکند هیچ نقشه ای وطنم !👏
مرسی از لطفتون عزیزانم... که من درس پس میدم❤️❤️
48.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آوازه‌خون با صدای محسن چاوشی ترانه‌سرا: امید روزبه با همکاری دختران خانه‌ی فرزندان جانان کارگردان، تنظیم و تدوین: ملیحه آخوندی
هر قدر که شام می‌شود پیداتر در قاب نبرد می‌شوی زیباتر یک پهنه سپاه، یک تنه نیزه شدند تا یک سر و گردن بروی بالاتر...
قدم قدم قدم قدم قدم قدم قدم زدم واسه شماس یا که خودم! مهم اینه که اومدم🕊
صلَّی اللهُ عَلَیکَ یَا اَبَاعَبدِاللهِ‌ الحُسَین کجا برم وقتی که دنیا بی خیاله گم شدم من بلدم خونه‌مونو چرا سه ساله گم شدم؟! مُحرمت داره به کوچه‌مون پامو وا می‌کنه توو روضه‌های خونگیمون منو پیدا می‌کنه قدم قدم قدم قدم قدم قدم قدم زدم واسه شماس یا که خودم مهم اینه که اومدم آدمی که با شونه‌‌ی شکسته روی پاهاشه این دفه میشه سر من رو شونه‌ی عَلَم باشه؟ بهونه می‌کنم تو وُ علم رو، گریه می‌کنم ببخش اگه غصه‌ی مادرم رو گریه می‌کنم دستای کی پای اجاق نذریا نمی‌سوزه؟ پیرهن سیاه بچه‌های کوچه رو کی می‌دوزه؟ به نونواها کی می‌سپره چونه فراوون بزنن که نون‌ها سنگ تو رو به سینه‌هاشون بزنن! شبیه وا موندن یک گره رو دارِ قالیه آدمی که توی شلوغیام جاش خالیه سه ساله گفتم که بی‌بی مادرم‌ و بابام علی سه ساله انگاری زبونی بوده عشقتون، ولی میشه منو واقعی بی خیال این جهان کنی میشه یه فرصت بدی‌‌‌ و دوباره امتحان کنی؟ می‌خوام دوباره بند به بند لهوف‌و دوُر کنم با خطبه‌های زینبت، جاخالیا رو پر کنم @seshanbee🕊
سه‌شنبه‌‌یِ ملیحه آخوندی🕊
صلَّی اللهُ عَلَیکَ یَا اَبَاعَبدِاللهِ‌ الحُسَین کجا برم وقتی که دنیا بی خیاله گم شدم من بلدم خونه
. چندتا از آشناها که این شعرو خوندن، پیام دادن که آیا واقعا برگشتم؟ این فقط یه شعره و حسرت من... دلتنگیه برای زندگیِ قبل این سه سال... محرما، دلتنگیم بیشترم میشه، اما نمی‌دونم کی وقتش می‌رسه. شایدم هیچ‌وقت نرسه... ما شاعرا چیزایی که نداریم و یا نمی‌تونیم داشته باشیم رو شعر می‌کنیم بلکه یکم آروم شیم. التماس دعا🕊
. حالا روزا همشون سه‌شنبه‌ان...🕊