eitaa logo
سه‌شنبه‌‌یِ ملیحه آخوندی🕊
251 دنبال‌کننده
65 عکس
10 ویدیو
3 فایل
@Maliheakhoondi همه روزای خدا سه‌شنبه بود... شاعر و ترانه‌سرا🕊
مشاهده در ایتا
دانلود
همیشه واسه غمم یه شونه کم بوده که از پریشونیم چیزی نمی‌گفتم یه بغض سوزنده‌م که توو گلو مونده‌م که تا ابد، هیچوقت از دهن نمیفتم دردِ بی درمونو حالِ پریشونو به این و اون آخه چجوری حالی کنم باید که بغضامم بیخودی حیف نشه تمومشونو سرِ گلدونا خالی کنم «گذاشتمش کنار عینک خستم‌و این دوتا چشمِ تار دار و ندارمه توی خیابونا لااقل اینجوری از دور هر زنی شبیه مادرمه» سخت و شکسته شدم از همه خسته شدم کاشکی به زندگیم بیادو جون بده بیاد و پشت سرم یه کوهِ محکم شه که آینه به منم روی خوش نشون بده مگه بهار نبود رفتنش قرار نبود قرارِ آخرمون روی این مزار نبود بی آشیونه شدم بی نام و نشونه شدم من ادامه دادم و اون ادامه دار نبود «گذاشتمش کنار عینک خسته‌مو این دوتا چشم تار دار و ندارمه توی خیابونا لااقل اینجوری از دور هر زنی شبیه مادرمه» برای ۰۱/۰۱/۰۱
میرم و دور میشم، جای گله نذاشته باشم نمی‌تونم ازتون توقعی نداشته باشم!
https://www.instagram.com/stories/malihe.akhoondii/3331659568177103085?utm_source=ig_story_item_share&igsh=MTc4MmM1YmI2Ng==
. گلوم، خلوت‌ترین پس‌کوچه‌ی بن‌ست سرم، سرکش‌ترین فواره‌ی میدون یه فنجون قهوه توو غمگین‌ترین کافه یه عابر توو خیابونای سرگردون . . . . سفارشاتونو با خاطر جمع به من بسپارید. ابعاد عکس، ۱۴×۱۴ شعر و متن مورد نظر شما، قابل سفارش در ابعاد مختلف . 🕊🌱 #حسین_صفا https://www.instagram.com/p/C48ZS40Ob9W/?igsh=MTc4MmM1YmI2Ng==
. جا نمونین از پیج کاری سِرَنگبین...
دورانی که دانشجو بودم، یکی دوتا همایش و چمیدونم برنامه اجرا کردیم با دوستام. یه بار یه برنامه درمورد حجاب بود و می‌خواستیم به چند خانوم هدیه هم بدیم. یکی از آقایون تقریبا سن و سال دار دانشگاه، که هیچ اعتقاد مذهبی و قید و بندی کلا نداشت، اومد کانون و چندتا چادرنماز و سجاده گمونم آورد و گفت اینا هدیه از طرف من برای اون خانوم‌ها.
خیلی برام عجیب بود. فضولی کردمو پرسیدم شما که خودت به این چیزا اعتقاد نداری، چه‌طور همچین هدیه جالبی آوردین؟! گفت من اعتقاد ندارم، ولی باید اونایی که دارن رو در راه و هدف خودشون تشویقشون کنم و هرکی باید توی مسیری که می‌خواد بره و همون چیزایی که خودش خوشحال میشه براش خواست.
از کلیت نظرش خوشم اومد و دمش خیلی گرم‌تر از خیلی به اصطلاح مذهبی‌های تیکه‌پرون بود!
من شاعرم، گمونم یکمی مذهبی هم هستم. نماز و روزه‌م رو می‌گیرم لااقل. آدم خوبی‌ام تلاش می‌کنم باشم. اما حقیقتا رفتن به شب‌ شعر هرساله‌ی بیت رهبری توی نیمه‌ی ماه مبارک، برام اصصلا مطرح نیست. یعنی نه اینکه بخوام مخالف چیزی یا کسی باشم، اما واقعا خنثی هست این قضیه برام و بی‌تعارف اشتیاق و یا شاید شناختی برای این حرکت ندارم که آرزوم باشه و اینا... خیلی صادقانه هم میگم اگه هم یه روزی دلم بخواد برم، شاید بیش‌تر برا این باشه که مطرح بشم و حالا جلو فک و فامیل بگم منم بعله!
اما وقتی شنیدم عاطفه‌سادات دعوت شده برای امسال، خیلی خوشحال شدم. وقتی بهم گفت خیلی به‌ این‌ سفر نیاز دارم، خیلی براش آرزو کردم که حتمی بشه. با این‌که واقعا درکی نداشتم و ندارم قلبا، اما برای اونو خیلیای دیگه که آرزوشون بوده و امسال دعوت بودن، کلی حالم خوب شد. امشبم که توی یکی از ویدئوهای منتشر شده، عاطفه‌سادات رو توی جمع دیدم، قلبم لرزید از خوشحالی واقعا و گفتم خداروشکر که حضور پیدا کرد جایی که واقعا دوس داشته و منتظرش بوده.❤️
و اما... تولدتم توی این شب عزیز مبارک... هدیه‌تم که خوب گرفتی از صاحب این شب و خلاصه امشب، شب تو بود. 🕊❤️
نماز یک دلِ بی آبرو چگونه درست است؟ و روی زخمِ زبان‌ها وضو چگونه درست است؟ به شکل مصلحتی در کمین، مسائل شرعی! بترس حل بشوی در همین مسائل شرعی!