میرفتم بازار، پسرم که روی مبل دراز کشیده بود تا فهمید دارم میرم بیرون گفت:
مامان فردا ورزش دارم مربی گفته حتماً با کفش مناسب بریم. یه جفت کفش ورزشی هم برای من بخر.
گفتم: پس پاشو حاضر شو خودتم بیا.
گفت: حال ندارم مامان خودت بگیر دیگه.
خریدهامو انجام دادم. یه کفش هم برای پسرم خریدم. وقتی از توی کارتن درش آورد بی اختیار پرتش کرد سمتم و گفت:ماماااان! این چیه آخه؟؟؟
صد رحمت به کفشهای میرزا نوروز.😠
بعدش هم رفت توی اتاقش.
منم کفش رو از کارتن درآوردم،جفت کردم و گذاشتم جلوی در که صبح بپوشه.
فقط یه یادداشت نوشتم گذاشتم داخل کفشش:
کسی که زحمت انتخاب را نمیکشد، باید تسلیم انتخاب دیگران باشد.
#همه_می_آییم
#بی_تفاوت_نیستیم
📌 ما را در ایتا دنبال کنید؛
📡 @setad_abm_kermanshah
ستاد امر به معروف و نهی از منکر استان کرمانشاه