فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نرگس: "من دلم خیلی برای بابام تنگ شده.!"
🗓 سوم محرم، متعلق به دختران شهداست، شب نرگس خانزاده ها و دیگر نازدانه های شهدا
#منِ_الّذی_ایتمنی_علی_صغر_سنی
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
Roze-Panahian-BeBabaCheGofti-18k.mp3
768.3K
🏴روضه روز سوم
| رقیه(س) به بابا چه گفتی؟
#محرم
✔️ @setaregan_velayat313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوستان گلم اول نیت کنید،بعدبازکنید❤🌹....شک نکنید
#التماس_دعای_فرج
#التماس_دعای_شهادت
✔️ @setaregan_velayat313
سومین #سالگرد_شهادت شهید سیدمیلاد مصطفوی🌹
سه سال پیش در چنین روزی در محور شقیدله سوریه اتفاق افتاد🍃
#نزدیک_ظهر
#امان_از_دل_زینب😔
سیدمیلاد چند دقیقه قبل از #شهادتش به همرزمش حاج امیر فرجام می گوید دلم برای #امام_زمان عج تنگ شده...💔
سیدجان رسیدی به آقا
دلتنگیت برطرف شد... ؟😭😭😭
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃
" شهدا و امام حسین (ع)"...
گریه ڪن امام حسین عليه السلام بود. از اونایے ڪہ گریه ڪردنش با بقیه فرق مےکرد. وقتے از مجلس روضه امام حسین مےآمد بیرون چشمانش سرخ شده بود، از بس گریه مےڪرد. ڪارهاش طورے تنظیم می شد ڪہ به روضه امام حسین عليه السلام برسہ ، هر جا روضه بود مےدیدیش..
روزے چندبار زیارت عاشـورا مےخوند، همیشه هم مےگفت: «من توی بغل تو شهیـد مےشم.» حرف اون شد. تو بغل من شهیـد شد اونم با گلـوی بریده روی سنگ قبرش با خط درشت نوشتند: « هذا محب الحسین عليه السلام ».
✍ راوی: حاج حسین ڪاجی
#روحانی_شهید_مرتضی_زندیه
#گردان_تخریب_لشڪر17
#شهادت_ڪربلای5
#لبیڪ_یاحسین
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
هر گاه (شهدا)را در شب جمعه یاد کنید
انها هم
شما را نزد ابا عبدالله الحسین یاد میکنند.....
#شهدای_مدافع_حرم
#سعید_بیاضی_زاده
#احسان_فتحی
#یادشان_با_صلوات
@setaregan_velayat313
#کرامات_حضرت_رقیه
جناب حجه الاسلام و المسلمين آقای سيد عسكر حيدری، از طلاب علوم دينيه حوزه علميه زينبيه شام چنين نقل كردند: روزی زنی مسيحی دختر فلجی را از لبنان به سوريه میآورد.
زيرا دكترهای لبنان او را جواب كرده بودند .
زن با دختر مريضش نزديک حرم با عظمت حضرت رقيه (س) منزل می گيرد، تا درآنجا برای معالجه فرزندش به دكتر سوريه مراجعه كند، تا اينكه روز عاشورا فرا می رسد و او می بيند
مردم دسته دسته به طرف محلی كه حرم مطهر حضرت رقيه(س) آنجاست می روند.
از مردم شام می پرسد اينجا چه خبر است ؟
می گويند اينجا حرم دختر امام حسين (س) است .
او نيز دختر مريضش را در منزل تنها گذاشته درب اطاق را میبندد،
و به حرم حضرت رقيه سلام الله عليها روانه ميشود و گريه می كند،به حدي كه غش می كند و بيهوش می افتد ...
درآن حال كسي به او ميگويد بلند شو برو منزل ...
حركت می كند و می رود درب منزل را می زند، می بيند دخترش دارد بازی می كند!
وقتی مادر جويای وضع دخترش می شود و احوال او را می پرسد،
دختر درجواب مادر میگويد وقتی شما رفتيد دختری به نام رقيه وارد اطاق شد و به من گفت : بلند شو تا با هم بازی كنيم .
آن دختر به من گفت، بگو :
( بسم الله الرحمن الرحيم )
تا بتوانی بلند شوی و سپس دستم را گرفت و من بلند شدم ديدم تمام بدنم سالم است...
او داشت با من صحبت می كرد كه شما درب را زديد،
گفت : مادرت آمد .
سرانجام مادر مسيحی با ديدن اين كرامت از دختر امام حسين (س) مسلمان شد ...
📚کرامات حضرت رقیه(س)
😭😭😭
برگہ هاے شهادت است ڪه این شب ها امضا مےشود..؛
|حَـرفِـــ دِلم
التماس دعای شهادت