eitaa logo
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
152 دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
465 ویدیو
28 فایل
بسم رب الشهداء🌹 بااین ستاره‌هامیشود #راه راپیداکردبه شرطها وشروطها.. #کمی_خلوص #کمی_تقوا #کمی_امید #کمی_اعتقاد میخواهد. به نیابت از #شهیدان #سعیدبیاضےزاده #احسان_فتحی (یگانه شهیدمدافع حرم شهرستان بهبهان) ارتباط با مدیر @sh_bayazi_fathi313
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ ♨️ 🙏 🔻 پیام های یک کلاس سه دقیقه ای🔻 : ضرورت تداوم راه توجه به پیام های شهید است. همه گفتار و رفتار این شهید جوان بسیار استثنائی و کم نظیر است ولی حقیقتا فایل صوتی کوتاه شهید که برای پسردوساله اش ارسال کرده پیام ها و ویژگی های عجیبی دارد! شهید به گونه ای صحبت کرده که نمی توان فقط یک مخاطب خاص برای آن تصور کرد و انگار محسن جوان اکنون پدر معنوی ماست و این پیام برای همه فرزندانش به ودیعه گذاشته؛ در فرصتی اندک نکاتی از خرمن معرفتی شهید گلچین کردم که درک بهتر آن در ابتدا الزاما شنیدن فایل صوتی شهید را می طلبد: 🔻 روان شناسی کودک(ادبیات شهید با یک کودک دوساله؛ شخصیت دهی) 🔹سلام 🔹سلام 🔹سلام 🔹ببخشید 🔻دغدغه مقدس..؛ چرا رفتم؟ ( روشنگری و بیان هدف از قیام برای جلوگیری تحریف) 🔹جلوگیری از به حرم حضرت زینب(س) 🔹 صحنه های تلخ تاریخ(خرابه های شام برای حضرت رقیه) 🔹مسیر سعادت در شهادت است 🔻آرزوی شهادت : (شهید هدف را شهادت معرفی نمیکند در چندین مرتبه آرزوی شهادت میکند) 🔹 روسفید شدن در راه دین 🔹شهادت در دو مرحله 🔻بیان مسئله اعتقادی: 🔹رجعت: ( دو بار شهید شدن) 🔹بیان اصل قرانی و اعتقادی زنده بودن شهدا(پسرم پا به پای تو خواهم آمد) ؛  وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِاللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحياءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقونَ(آل عمران) @setaregan_velayat313 🔻نکات و توصیه های اخلاقی: 🔹راضی بودن به 🔹 ضرورت کسب برای سعادت 🔹 توجه به تقدیر الهی 🔹ضرورت عاقبت به خیری 🔹ضرورت از کودکی 🔹توجه به علم آموزی از کودکی 🔹برنامه ریزی برای شغل آینده 🔹انتخاب زندگی و انتخاب راه و روش 🔹توجه به دوست یابی 🔹ضرورت آینده نگری و برنامه ریزی فرزندان به آینده 🔹ضرورت الگوسازی صحیح 🔹جایگاه انتخاب نام نیک برای فرزندان در مسیرمعرفتی 🔹ضرورت معرفت دینی(شناخت راه، هدف و مقصد) 🔹عدم اصرار در تحمیل نظرشخصی(شهید: به خیال خودم این یک زرنگی است....) 🔹ضرورت نمایش عشق ورزی: "بدون که خیلی دوستت دارم" 🔹احترام به والدین 🔹توجه به جایگاه دعا در نیل به سعادت 🔹دل نبستن به تعلقات دنیوی 🔹جاده خالق و مخلوق دوطرفه است 🔹توجه به نیازهای و دلتنگی های کودک: (این چندجمله را گفتم اگر یک روز دلتنگ بابات شدی صدای بابات رو داشته باشی) 🔻دغدغه های اجتماعی فرهنگی: 🔹 بیان شرایط جامعه 🔹 تلاش دشمن برای قبح زدایی از گناه 🔹 سختی پاک زیستن 🔻بیان نشانه هایی از ظهور: 🔹بیشتر شدن فتنه ها 🔹گناه بیشتر میشود 🔹شیطان قوی تر میشود @setaregan_velayat313 🔻 نصیحت حکیمانه به فرزندش: 🔹ضرورت مراقبت نفس 🔹توجه به جایگاه مادر 🔹اهمیت انتخاب دوست صالح 🔹توجه به اطرافیان و جامعه 🔹علی وار زیستن 🔹حرکت به سمت سرباز امام زمان(عج)شدن 🔻فلسفه نامگذاری فرزند به نام "علی": 🔹الگوسازی از وجودنازنین امیرمومنان 🔹تبعیت از راه مولا 🔹زندگی علی وار موجب سربازی امام زمان 🔻 عشقبازی پدر با فرزند: 🔹من همیشه به یادت هستم 🔹همیشه بالاسرت هستم 🔹همیشه در زندگی پا به پات دنبالت میام 🔹علی جان نمیذارم کمبود سایه پدرت را احساس کنی 🔹این چندجمله را گفتم اگر یک روز دلتنگ بابات شدی صدای بابات رو داشته باشی 🔹خیلی دوستتان دارم(چندمرحله) 🔻نکات عرفانی: 🔹سعی کنید طوری زندگی کنید که خدا عاشق تان شود 🔹اگر خدا عاشق تان شود خوب شما را خریداری می کند! 🔹گاهی دل کندن از برخی چیزهای خوب باعث میشود که چیزهای بهتری به دست بیاوریم 🔹برای به دست آوردن نوکری حضرت زینب از تو(علی)و مامانت دل کندم 🔹آرزو دارم در این سفر خدا نگاهم کند... .. 📌 👌🙏 https://eitaa.com/setaregan_velayat313
🔰این #اواخر کمتر حرف می‌زد. زمانی که از تهران برگشته بود بیشتر مشغول #خودسازی بود. از خودش کمتر می‌گفت. به توصیه‌های کتب اخلاقی📚 بیشتر عمل می‌کرد. 🔰 #هادی عبادت‌ها و مسائل دینی را به گونه‌ای انجام می‌داد که در خفا🌚 باشد. کمتر کسی از حال و هوای او در #نجف خبر داشت. او سعی می‌کرد خلوت خود را👤 با مولای متقیان #امیرالمومنین (ع) حفظ کند. 🔰هادی حداقل هر هفته🗓 با تهران و دوستان و خانواده تماس☎️ می‌گرفت و با آنها بگو بخند داشت، اما در روزهای آخر #تغییرات خاصی در او دیده می‌شد. شماره‌ همراه📱 خود را عوض کرد. 🔰 #آخرین بار چند روز قبل از #شهادت، با یکی از دوستانش تماس گرفت📲 هادی پس از صحبت‌های معمول به او گفت: نمی‌خوای صدای من رو ضبط کنی⁉️ دیگه معلوم نیست بتونی با من حرف بزنی! بعد گفت: #به_مادرم_بگوازمن_راضی_باشد😔 #شهید_محمدهادی_ذوالفقاری #مادران_شهدا🌷 پیشاپیش روز مادر مبارک🌺 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• https://eitaa.com/setaregan_velayat313
🌷خواهر شهید ابراهیم هادی🌷 🔹ابراهیم قبل از رفتن  به جبهه یک #خودسازی عالی داشت و ما  شاهد و ناظر این آمادگی بودیم و این خودسازی یک شبه ایجاد نشده بود❌ بلکه او از #سالها این آمادگی را به خود داده بود. 🔸ابراهیم همیشه می‌گفت: «اول باید #خودمان را بسازیم👌 و آنچه مد #رضای_خدا است برای خدا خرج کنیم.» 🔹یادم می آید یک روزهایی #ابراهیم دیر وقت به منزل🏡 می‌آمد و خیلی خسته بود اما تا صبح #نمی_خوابید تا مبادا نماز صبحش قضا نشود🚫 و  همچنین برای نماز #جماعتش یک برنامه خاصی مد نظر قرار داده بود. #شهید_ابراهیم_هادی https://eitaa.com/setaregan_velayat313
💌 #کلام‌ شهید 🌹 شهـید مصـطفی صدرزاده : #خودسازی دغدغه اصلی شما باشد. https://eitaa.com/setaregan_velayat313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤وداع برادرانه❤ داداشش میخواد بره سوریه گریه میکنه ببینید برادرش چی بهش میگه😔 👈اگه دلت شکست اللهم عجل لولیک الفرج رو یادت نره👉 راستی ، نکنه یه روزی شرمنده خون شهید و اشک های داداشش بشی😔💔 #راه_شهدا👈 #ولایت #انتظارفرج #خودسازی و... شهید علی ‌اصغر الیاسی🌹 یادش با ذکر #صلوات https://eitaa.com/setaregan_velayat313
💖(فوق العاده زیبا) 5⃣5⃣ «صبحانه فانوسی» [رحیم اثنی عشری] بعد از مدتی حضور در دو کوهه اعلام شد که گردان سلمان برای پدافندی منطقه ی مهران اعزام می شود. خوب به یاد دارم که هفتم دی ماه ۱۳۶۴ 🗓 به منطقه سنگ شکن در اطراف مهران رفتیم. شبانه جایگزین یک گردان دیگر شدیم. من و احمد آقا و علی طلایی و چند نفر دیگر در سنگر بودیم. یادم هست که احمد آقا از همان روز اول کار خود را بیشتر کرد. او بعد از نماز شب به سراغ بچه ها می آمد. خیلی آرام بچه ها رو برای نماز صبح صدا می کرد. احمد آقا می رفت بالای سر بچه ها و با ماساژ دادن شانه های رفقا با ملایمت می گفت: فلانی، بلند میشی❓موقع نماز صبح شده. بعضی از بچه ها با اینکه بیدار بودند از قصد خودشان را به خواب می زدند تا احمد آقا شانه آن‌ها را ماساژ بدهد❗️ بعد از اینکه همه بیدار می شدند آماده نماز می شدیم. سنگر ما بزرگ بود و پشت سر احمد آقا جماعت برقرار می شد. بعد از نماز و زیارت عاشورا بود که احمدآقا سفره را پهن می کرد و می گفت: خوابیدن در بین الطلوعین است. بیایید صبحانه بخوریم. ما در آن روزها 《صبحانه فانوسی》 می خوردیم. صبحانه ای در زیر نور فانوس❗️ چون هوا هنوز روشن نشده بود. وقتی هم که هوا روشن می شد ☀️ آماده استراحت می شدیم. آن زمان دوران پدافندی بود و کار خاصی نداشتیم. فقط چند نفر کار دیده بانی را انجام می دادند. ☆☆☆ توی سنگر نشسته بودیم. یکدفعه صدای مهیب انفجار آمد. پریدیم بیرون. یک گلوله توپ مستقیم به اطراف سنگر ما اصابت کرده بود.☄💥 گفتم بچه ها نکنه دشمن می خواد بیاد جلو⁉️ در اطراف سنگر ما و بر روی یک بلندی، سنگر کوچکی قرار داشت که برای دیده بانی استفاده می شد. مسئول دسته ما به همراه دو نفر دیگر دویدند به سمت سنگر دیده بانی. احمدآقا که معمولاً انسان کم حرفی بود و آرام حرف می‌زد یکباره فریاد زد: بایستید. نرید اونجا‼️ هر سه نفر سر جای خود ایستادند❗️ احمدآقا سرش را به آهستگی پایین آورد. همه با تعجب به هم نگاه می کردیم❗️ این چه حرفی بود که احمدآقا زد⁉️ چرا داد زد⁉️ یکباره صدای انفجار مهیبی آمد.💥 همه خوابیدند روی زمین❗️ وقتی گرد و خاک ها فرو نشست به محل انفجار نگاه کردیم. از سنگر کوچک دیده بانی هیچ چیزی باقی نمانده بود❗️ یکبار از فاصله دور به سمت خط می آمدیم. یک خاکریز به سمت خط مقدم کشیده شده بود. احمدآقا از بالای خاکریز حرکت کرد. ما هم از پایین خاکریز می آمدیم. فرمانده گروهان از دور شاهد حرکت ما بود. یکدفعه فریاد زد: برادر نیّری، بیا پایین. الان تیر میخوری. احمدآقا سریع از بالای خاکریز به پایین آمد. همین که کنار من قرار گرفت گفت: من تو این منطقه هیچ اتفاقی برام نمی افته. من جای دیگری است❗️ چند روز بعد دیدم خیلی خوشحاله. تعجب کردم و گفتم: برادر نیّری، ندیده بودم این‌قدر شاد باشی⁉️ گفت: من تو تهران دنبال یک کتاب بودم ولی پیدا نکردم. اما این‌جا توانستم این کتاب رو پیدا کنم. بعد دستش را بالا آورد. کتاب 《سیاحت غرب》 در دست احمدآقا بود. ... 📚منبع: کتاب عارفانه از انتشارات شهید هادی تایپ با کسب اجازه از انتشارات و مولف می باشد. https://eitaa.com/setaregan_velayat313
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
🎥 تشییع پیکر مطهر #شهید_ذوالفقاری در حرم #حضرت_علی علیه السلام ✅روز ۲۶ بهمن بود، چند روز بعد از سال
🔰این کمتر حرف می‌زد. زمانی که از تهران برگشته بود بیشتر مشغول بود. از خودش کمتر می‌گفت. به توصیه‌های کتب اخلاقی📚 بیشتر عمل می‌کرد. 🔰 عبادت‌ها و مسائل دینی را به گونه‌ای انجام می‌داد که در خفا🌚 باشد. کمتر کسی از حال و هوای او در خبر داشت. او سعی می‌کرد خلوت خود را👤 با مولای متقیان (ع) حفظ کند. 🔰هادی حداقل هر هفته🗓 با تهران و دوستان و خانواده تماس☎️ می‌گرفت و با آنها بگو بخند داشت، اما در روزهای آخر خاصی در او دیده می‌شد. شماره‌ همراه📱 خود را عوض کرد. 🔰 بار چند روز قبل از ، با یکی از دوستانش تماس گرفت📲 هادی پس از صحبت‌های معمول به او گفت: نمی‌خوای صدای من رو ضبط کنی⁉️ دیگه معلوم نیست بتونی با من حرف بزنی! بعد گفت: 😔 🌷 https://eitaa.com/setaregan_velayat313