فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آخرین خداحافظے #شهیدسعیدبیاضےزاده
#بیاضی تو که #شهیدنمیشی بیا
#دل من پشت سرش کاسهٔ آبی شد و ریخت...😔
#به_رسم_رفاقت_دعای_شهادت
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
#راهی_برای_شهادت
اگر میخواید شـــ🌹ــهید بشید
اگر خیلی دوست دارید به اجرشهادت برسید
آرزوی شـــ🌷ــهادت دارید
دعا نکنید جنگ بشه!
برید مثل شهدا #گناه کنید ...!!!
🔻گناه کنید تا زمینه ی شهادت براتون فراهم بشه....!
ولی مثل شــ🌹ـــهدا گناه کنیم !....
نه مثل من! نه مثل رفیقا مون تو خیابون!
شهید حسین ...... فرمانده گردان سلمان یه دفتر داشت گناهاشو توش می نوشت ..
💠یه مدت دفترش دست من بود...
🔻نگاه کردم یه روز یکی دو خط زیادتر نوشته بود .گفتم چه گناه بزرگی کرده که این جا نوشته ...
🔸دیدم نوشته .. می خوام برم دو رکعت نماز بخونم استغفار کنم ...
از ساعت ۱۰ تا ۱۰.۱۰دقیقه با بچه ها الکی خندیدیم ....
۱۰دقیقه وقت خدا رو ضایع کردم ...وقت خدا رو تلف کردم.
💠حالا ما در روز چقدر جوک می گیم؟
پی ام می زنیم همین جوری چت می کنیم ...همه چی...
چه قدر از این ۱۰ دقیقه های وقت خدا رو ما داریم تلف می کنیم؟ بیایم مثل شهید حسین ...... گناه کنیم دیگه
نه؟!
مثل اون بچه ۱۵ ساله که تازه نماز بهش واجب شده بود تو اردوگاه کارون ...
🍁شب نمی تونستی راه بری از بس قبر کنده بودن بچه ها تو اردوگاه ...شب می رفتن می نشستن تو این قبر ها زیارت عاشورا می خوندن نماز شب ...گریه زاری ...که چی؟
که خدایا گناهان من رو ببخش آخه یه بچه ۱۵ساله مگه چه گناهی داره؟
🔻گیر می دادی بهشون که مگه گناه تو چیه که این قدر گریه می کنی؟ .... زار می زنی خدایا من رو ببخش.
✨ گفت : دیشب می خواستم نماز شب بخونم خواب موندم ... نماز ظهرم رو اول وقت نخوندم .
این گناه یه بچه بسیجی خط مقدمه دیگه، نه؟
💠بیایم مثل اونا گناه کنیم اگر می خوایم گناه بکنیم مثل اونا گناه کنیم
مث جوون پونزده ساله...
اگه تا الان نخواستیم مثل شـهدا باشیم
لابد بهونه میاریم که اون موقع اینقدر شرایط گمراهی فراهم نبود؛
اره درسته
اون موقع جنگ بود و ویرانی
اصلا جوون فکر گناه سمتش نمیومد.
🌷اما ما داریم جوونایی که از نسل خودمونن هم سن خودمون
شهدایی مثل
#شهید_علی_خلیلی
#شهدای_مدافع_حرم
#شهدای_دهه_هفتادی
#شهید_محسن_حججی
#و...
که نشون دادن میشه با خدا #آشتی کرد
اونقدری عاشق خدا شد تا شهید بشیم...
💠راه شــ🌷ـــهادت راه شهیده
گمش نکنیم...
مولامون امام خامنه ای فرمود : در باغ
شه❣ادت هنوز بازه
هنوزم کوره راهی هست
هنوزم معبری هست
#دل را باید صاف کرد...
بیا یه بارم که شده دلــ❤️ــتو صافـــ کن تا نتیجه رو ببینی
بیا به قول #شهید_حججی🌹جوری زندگی کن که خدا عاشقت بشه وقتی خدا عاشقت بشه خوب میخرتت.
اللهم ارزقنا توفیق الشهادة بحق الزهـــــرا سلام الله علیها
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
🌹🌹🌹🌹🌹
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
کاش روزی اثر سبز دعا برگردد خبر از بودن سجاد به ما برگردد ⭕️چشم #انتظاری به پایان رسید خوش اومدی
تو خودت منو بد عادت کردی
یکاری ڪردی بهت #دل بستم
اینقد #آرامش بهم میدی ڪه
به کنار تو بودن #وابستم ....
#حسین
#آرام_جانم
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
از خیابان شهدا؛
آرام آرام در حال گذر بودم!
🌺🍃اولین کوچه به نام شهید همت؛
"محمدابراهیم باصدایی آرام و لحنی دلنشین..."
نامم را صدا زد!
گفت:توصیه ام #اخلاص بود!چه کردی؟
جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم...
🌺🍃دومین کوچه شهیدعبدالحسین برونسی؛
"پرچم سبز یازهرا سلام الله علیها برسر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود!
انگار #مادر همینجا بود....
عبدالحسین آمد!صدایم کرد!
گفت:سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت حدود خدا...چه کردی؟
جوابی نداشتم و از #شرم از کوچه گذشتم....
🌺🍃به سومین کوچه رسیدم!شهید محمدحسین علم الهدی....
به صدایی ملایم اما محکم مرا خواند!
گفت: قران و نهج البلاغه در کجای زندگی ات قرار دادی؟!؟
چیزی نتوانستم جواب دهم!
باچشمانی که گوشه اش نمناک شد!سر به گریبان ؛گذشتم ...
🌺🍃به چهارمین کوچه!شهید عبدالحمید دیالمه...
اقا حمید برخلاف ظاهر جدی لش در تصاویر و عکس ها!بسیار مهربان و ارام دستم را گرفت؛
گفت:چقدر مطالعه کردی؟برای بصیرت خود چه کردی؟
همچنان که دستانم در دستان شهید بود!
از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم...
🌺🍃به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران....
صدای نجوا و مناجات شهید می امد...
صدای اشک وناله در درگاه پروردگار...
از حال معنوی ام😞....
گذشتم...
🌺🍃ششمین کوپه و شهید عباس بابایی...
هیبت خاصی داشت...مشغول تدریس بود!
مبارزه با هوای نفس نگهبانی #دل ...
کم اوردم....
گذشتم....
🌺🍃هفتمین کوچه انگار کانال بود!بله!شهید ابراهیم هادی....
انگار مرکز کنترل دلها بود!!
هم مدارس!
هم دانشگاه!
هم فضای مجازی!
مراقب دلهای دختران و پسرانی بود که در #دنیا خطر و لغزش و #غفلت تهدیدشان میکرد!
#ایثارش را دیدم.....
از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم...
🌺🍃هشتمین کوچه شهید رضا عادلی
مثل همیشه لبخند روی لبش بود،همهی شهدای جنگ برای او الگو بودن پس همه چی داشت:
اخلاص،ایثار،بصیرت،تقوا،مناجات شبانه،مبارزه با هوای نفس،ولایت مداری....
بالبخند از من پرسید:برای پشتیبانی از دلایت فقیه چه کاری انجام دادی؟
ولی...از روی او هم شرمنده گذشتم...
🌺🍃نهمین کوچه؛رسیدم به شهیدمحمودوند...
انگار شهید پازوکی هم کنارش بود!
پرونده های دوست داران شهدا را تفحص میکردند!
شهید محمودوند پروندشان را به شهید پازوکی میسپرد!
ارسال نزد #ارباب❤️
پرونده های باقیمانده روی زمین!
دیدم شهدای گمنام وساطط میکردند برایشان...
اسم من هم بود!
وساطت فایده نداشت...
از #حرف تا #عمل
فاصله زیاد بود...
دیگر پاهایم رمق نداشت!
افتادم...
خودم دیدم که با #حالم چه کردم!
تمام شد...
#تمام
💢از کوچه پس کوچه های دنیا!بی شهدا نتوان گذشت....🚫
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
💚❤💚❤💚❤💚❤💚
💜🌸 #درحوالـےعطــرِیــاس💜🌸
قسمت #بیست_و_هفت
از خونه فاطمه سادات که اومدم بیرون دنیای جلوی چشمام رنگ دیگه ای گرفته بود،
احساس می کردم دیگه معصومه سابقِ خودخواه نیستم،😇
احساس می کردم دنیا پیچیده تر از این حرفاست
و چیزای #باارزش زیادی تو این دنیاست که ازش #غافلم ..
احساس می کردم پر شدم از بغض های تازه..😢
پر از بغض یا شایدم خالی .. خالی از زرق و برق این دنیا ..
حالم جوری بود که پای رفتن به خونه نداشتم ..
سمت خیابون اصلی راه افتادم و فقط به مامان پیام دادم
" من دارم میرم 🌷گلزار🌷 ..تا یه ساعت دیگه میام خونه "
.
.
🌹حال و هوای گلزار و عطر بهشتی شهدا حال و هوامو عوض کرد، 🌹
بدجور محتاج این هوای پاک گلزار بودم، کنار #شهدا تنها جایی بود که به آرامش عمیقی می رسیدم،
کنار شهدا می تونستم برای یک لحظه هم که شده #عشق_خدا رو تجربه کنم،
کنار شهدا بوی پاکی میومد ..
قدم زنان درحالیکه برای #دلِ مرده ی خودم فاتحه می خوندم کنار 🌷بابا🌷 رسیدم و نشستم کنارش،
باچشمایی پر از اشک گفتم:
_سلام قهرمان... سلام سردارِ من ... سلام بابای عزیز تر از جانم ...😞😭
سرمو گذاشتم رو سنگ سرد مزارش
و براش از تمام دلتنگی هام گفتم ...
از تمامِ تمامشون ...
.
.
برگشتم خونه ..
اما معصومه قبل نبودم، می خواستم کار مهمی بکنم،
هنوزم به درستی و نادرستی اش شک داشتم
ولی از بابا خواسته بودم کمکم کنه و تنهام نذاره،
میدونستم که کنارمه ..😊
#ادامه_دارد...
💛💚💛
💌نویسنده: بانوگل نرگــــس
i
#کپی_بدون_ذکرنام_نویسنده_حرام_است
💚❤💚❤💚❤💚❤
✨💫✨💫✨💫✨💫
💜🌸 #درحوالـےعطــرِیــاس💜🌸
قسمت #بیست_و_هشت
مهسا داشت تلویزیون نگاه می کرد، محمد هم خونه نبود، رفتم تو اتاق مامان،
مامان سرش گرم لباسی بود که داشت برای من می دوخت ..
کنارش نشستم و دستاشو بوسیدم:😘
_سلام مامان جونم خسته نباشین که انقدر زحمت می کشین
رو سرم رو مادرانه بوسید و گفت:
_قربونت بشم عزیزم😘😊
پس دل این مادر طاقت نیاورد بیشتر از این به دخترش بی محلی کنه،
فقط تو چشمای مهربونش خیره بودم..
#مادر چه #نعمت_بزرگی بود، از نگاه کردن بهش یک لحظه هم سیر نمی شدم ..
لبخندی رو لبش نشست و گفت:
_رفته بودی پیش بابات😊
آروم چشمامو رو هم گذشتم به نشانه تایید،
نمیدونم چرا قلبم انقدر آروم بود ... ملاقات با بابا کار خودشو کرده بود ..
دلم کم کم داشت از کاری که می خواستم انجام بدم مطمئن میشد ..😊
با اطمینان به چهره ی پر نور و مهر مامان نگاه کردم و گفتم:
_مامان جون ..من بیشتر فکر کردم .. با بابا هم مشورت کردم ..
با اوردن کلمه ی "بابا" بغض😢 سعی داشت خودشو به چشمام برسونه
باهمون حالت آرومم همراه بغضی که سعی در پنهان کردنش داشتم ادامه دادم:
_به ملیحه خانم بگین جوابم مثبته....🙈
#ادامه_دارد...
💚💛💚
💌نویسنده: بانوگل نرگــــس
#کپی_بدون_ذکرنام_نویسنده حرام_است
💫✨💫✨💫✨💫✨💫
تو همین #عکسا
این عکسای رنگی وسیاه و سفید
هنوزم #غوغای چشمای تو رو میشه دید
چشمایی که
این #دنیا رو دید و #دل برید...
✍سیره
💠 #نماز.اول.وقت از همه چیز براش مهّم تر بود و حتی نمازش رو بر پست ترجیح داد و خدا پاداش نماز اول وقتش رو بهش داد و #شهید شد.
#طلبه_شهید_مدافع_حرم
#شهید_میلاد_بدری🌷
#سالروز_شهادت
🍃🌹🍃🌹
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
🌾همه گویند #از_سر گذشت
💥اما من گویمت
چگونه از #دلـ❤️ گذشت؟!
🌾ای کسی که
مصداقِ تُعِزُّ مَنْ تَشَاء خداوندی
حالا #آوینی بیاید و تو را روایت کند :
”تو را با خدا چه #عهدی بود که از این کرامت برخوردار شدی⁉️”
که #خون_تو❣ سَبَب بیداری تمامِ خواب زده هایِ عالمِ غفلت است👌
🌾از کدام خواسته های دِلَت گذشتی تا اینگونه #گمنام و ناگاه بیایی و از همه دلبری کنی ...😔
#شهید_محسن_حججی
#شبتون_شهدایی🌙
🌹🍃🌹🍃
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
نام عملیات : رمضان رمز عملیات : یا علی یا عظیم منطقۂ عملیاتی : نفس امّاره نوع عملیات : نفوذی هدف :
#راهی_برای_شهادت
⚜اگر میخواید شـــ🌹ــهید بشید
اگر خیلی دوست دارید به اجرشهادت برسید
آرزوی شـــ🌷ــهادت دارید
دعا نکنید جنگ بشه!
🚫❌🚫
برید مثل شهدا #گناه کنید ...!!!
🔻گناه کنید تا زمینه ی شهادت براتون فراهم بشه....!
ولی مثل شــ🌹ـــهدا گناه کنیم !....
نه مثل من!😥 نه مثل رفیقا مون تو خیابون!😔
⚜شهید حسین ...... فرمانده گردان سلمان یه دفتر داشت گناهاشو توش می نوشت ..
💠یه مدت دفترش دست من بود...
🔻نگاه کردم یه روز یکی دو خط زیادتر نوشته بود .گفتم چه گناه بزرگی کرده که این جا نوشته ...
🔸دیدم نوشته .. می خوام برم دو رکعت نماز بخونم استغفار کنم ...
از ساعت ۱۰ تا ۱۰.۱۰دقیقه با بچه ها الکی خندیدیم ....
۱۰دقیقه وقت خدا رو ضایع کردم ...وقت خدا رو تلف کردم.
💠حالا ما در روز چقدر جوک می گیم؟
⁉️⁉️
پی ام می زنیم همین جوری چت می کنیم ...همه چی...
چه قدر از این ۱۰ دقیقه های وقت خدا رو ما داریم تلف می کنیم؟😭 بیایم مثل شهید حسین ...... گناه کنیم دیگه
نه؟!
⚜مثل اون بچه ۱۵ ساله که تازه نماز بهش واجب شده بود تو اردوگاه کارون ...
🍁شب نمی تونستی راه بری از بس قبر کنده بودن بچه ها تو اردوگاه ...شب می رفتن می نشستن تو این قبر ها زیارت عاشورا می خوندن نماز شب ...گریه زاری ...که چی؟
که خدایا گناهان من رو ببخش آخه یه بچه ۱۵ساله مگه چه گناهی داره؟
🔻گیر می دادی بهشون که مگه گناه تو چیه که این قدر گریه می کنی؟ .... زار می زنی خدایا من رو ببخش.
✨ گفت : دیشب می خواستم نماز شب بخونم خواب موندم ... نماز ظهرم رو اول وقت نخوندم .
این گناه یه بچه بسیجی خط مقدمه دیگه، نه؟😔😔
💠بیایم مثل اونا گناه کنیم اگر می خوایم گناه بکنیم مثل اونا گناه کنیم
مث جوون پونزده ساله...
⚜اگه تا الان نخواستیم مثل شـهدا باشیم
لابد بهونه میاریم که اون موقع اینقدر شرایط گمراهی فراهم نبود؛
اره درسته
اون موقع جنگ بود و ویرانی
اصلا جوون فکر گناه سمتش نمیومد.
🌷اما ما داریم جوونایی که از نسل خودمونن هم سن خودمون
شهدایی مثل
#شهید_علی_خلیلی
#شهدای_مدافع_حرم
#شهدای_دهه_هفتادی
#شهید_محسن_حججی
#و...
که نشون دادن میشه با خدا #آشتی کرد
اونقدری عاشق خدا شد تا شهید بشیم...😍😍
💠راه شــ🌷ـــهادت راه شهیده
گمش نکنیم...
مولامون امام خامنه ای فرمود : در باغ
شه❣ادت هنوز بازه
هنوزم کوره راهی هست
هنوزم معبری هست
#دل را باید صاف کرد...
بیا یه بارم که شده دلــ❤️ــتو صافـــ کن تا نتیجه رو ببینی✌️
بیا به قول #شهید_حججی🌹جوری زندگی کن که خدا عاشقت بشه وقتی خدا عاشقت بشه خوب میخرتت.😍😭
⚜ماه رمضان فرصت خودسازی👌
#قدر_بدانیم
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
قلم می گیرم و . . . غرق نگاهت میشوم آخر نگاهـم ڪن ڪہ بنویسم غزلـــهـای دو چشـمت را #شهید_احمد_نیکجو
#خاطرات_شھـــــدا
💠احمد نذر امام هشتم
🔹 احمد نذر امام هشتم، حضرت علی بن موسی الرضا(ع) بود. #مادرم چهار پسر بدنیا آورد ولی هیچ کدام زنده نماندند
🔸تا اینکه دست به دامن امام هشتم شد و امام رضا(ع)، احمد را به ما هدیه کرد. این بار احمد ماندنی شد؛ احمد به قدری #زیبا بود که مثال زدنی نبود، موهای طلایی داشت، واقعاً زیبا بود،
🔹 مادرم میترسید بچه را بیرون بیاورد تا از چشم زخم در امان باشد. تا 7 سال مادرم به احترام امام رضا(ع) لباس #مشکی به تن احمد میکرد و وقتی احمد را به سلمانی برای اصلاح میبرد،
🔸 موهای زیبا و طلایی سرش را جمع میکرد. بعد از این هفت سال، موهایی را که جمع کرده بود، وزن کرد و مساوی با وزن موها، پول، وزن کرد و به #مشهد برد و به پاس تشکر، به درون ضریح حضرت رضا انداخت.
🔹من خواهر بزرگتر احمد بودم، خیلی به او علاقه داشتم و به من نزدیک بود. اگر روزی نمیدیدمش، #دیوانه میشدم. شب آخری که داشت به جبهه میرفت، گفت: آبجی! من دارم میرم. با او روبوسی کردم و گفتم:
🔸احمدجان! خدا تازه 2ماهه که بهت بچه داده، کجا میخواهی بروی؟! بچه پدر میخواد؛ بچه خیلی عزیزه؛ تو چطور میخوای از این بچه #دل بکنی؟! صبر کن محمدرضا بزرگتر بشه، بعد برو جبهه.
🔹- نه! اگه رضا بزرگتر بشه، به من #پایبند میشه و دیگه من تمیتوانم رضا را ول کنم. الآن که رضا منو نمیشناسه، باید برم.
🔸خواهر کوچکترم هم نشست جلوی احمد و شروع کرد به شانه کردن محاسن #طلایی و زیبای احمد و هِی به احمد میگفت: داداش! تو رو خدا نرو! اما انگار کس دیگهای احمدرو میکشوند سمت جبهه و آتش و خون ...و داداشم رفت .
✍ راوی ؛ خواهر شهید
#شهید_احمد_نیکجو🌷
#زیباترین_شهید_لشکر25کربلا
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
⭕️ #خیابان_شهدا ⭕️
از خیابان شهدا آرام آرام در حال گذر بودم!
🌸اولین کوچه به نام شهید همت؛
محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین...
نامم را صدا زد!
گفت: توصیه ام #اخلاص بود!
چه کردی...
جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم...
🌸دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛
پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود!
انگار #مادر همین جا بود...
عبدالحسین آمد!
صدایم زد!
گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت #حدود خدا...
چه کردی؟
جوابی نداشتم و از #شرم از کوچه گذشتم...
🌸به سومین کوچه رسیدم!
شهید محمد حسین علم الهدی...
به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند!
گفت: #قرآن و #نهج_البلاغه در کجای زندگی ات قرار دارد؟!؟
چیزی نتوانستم جواب دهم!
با چشمانی که گوشه اش نمناک شد!
سر به گریبان؛ گذشتم...
🌸به چهارمین کوچه!
شهید عبدالحمید دیالمه...
آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها!
بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛
گفت: چقدر برای روشن کردن مردم!
#مطالعه کردی؟!
برای #بصیرت خودت چه کردی!؟
برای دفاع از #ولایت!!؟
همچنان که دستانم در دستان شهید بود!
از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم...
🌸به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران...
صدای نجوا و #مناجات شهید می آمد!
صدای #اشک و ناله در درگاه پروردگار...
حضورم را متوجه اش نکردم!
#شرمنده شدم،از رابطه ام با پروردگار...
از حال معنوی ام...
گذشتم...
🌸ششمین کوچه و شهید عباس بابایی...
هیبت خاصی داشت...
مشغول تدریس بود!
مبارزه با #هوای_نفس،نگهبانی #دل...
کم آوردم...
گذشتم..
🌸هفتمین کوچه انگار #کانال بود!
بله؛
شهید ابراهیم هادی...
انگار مرکز کنترل دل ها بود!!
هم مدارس!
هم دانشگاه!
هم فضای مجازی!
مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در #دنیا خطر لغزش و #غفلت تهدیدشان میکرد!
#ایثارش را دیدم...
از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم...
🌸هشتمین کوچه؛
رسیدم به شهید محمودوند...
انگار #شهید پازوکی هم کنارش بود!
پرونده های دوست داران شهدا را #تفحص میکردند!
آنها که اهل #عمل به وصیت شهدا بودند...
شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد!
برای ارسال نزد #ارباب...
🌸پرونده های باقیمانده روی زمین!
دیدم #شهدای_گمنام وساطت میکردند،برایشان...
اسم من هم بود!
وساطت فایده نداشت...
از #حرف تا #عمل!
فاصله زیاد بود...
🌸دیگر پاهایم رمق نداشت!
افتادم...
خودم دیدم که با #حالم چه کردم!
تمام شد...
#تمام
🔴از کوچه پس کوچه های دنیا!
بی شهدا،نمی توان گذشت...
🌹 #شهدا گاهی،نگاهی😔...🌹
https://eitaa.com/setaregan_velayat313