چند جمله ای تقدیم به
#فاطمه خانم
تنها یادگار #شهیدجوادمحمدی🌹
و
#علی آقا
تنها یادگار #شهیدمحسن_حججی🌹
که این روزها،سالروز #تولدشونه..
🌸فاطمه خانم و علی آقا
پدرانتان،
خودشان هم که نباشند،
پدری شان را برایتان می گذارند
و حق پدری را در حقتان ادامیکنند...
عشقشان را
نگرانی شان را
دعای خیرشان را....
کافیست دستی روی قلب پاکتان بگذارید نفس کشیدنشان را حس میکنید ....
پدر یعنی قلب #دختر...
پدر یعنی قلب #پسر...
پدرانتان خودشان هم که نباشند ،
پدری شان را پیش شما جا می گذارند شاید همان نگاه قاب عکسی که فقط خودتان می شنویدکه چه ها برای فرزند دلبندشان می گویند....
عزیزان من
یادتان بماند پدرتان از جنس آسمان هستند
حواستان باشد ، پدران آسمانی شما حواسشان به فرزندان دلبندشان هست...
اگرچه در سالروز زمینی شدن و تولد شما جسمشان در بین شما نیست که برایتان جشن تولد بگیرند ولی مطمئن باشید ارواح مطهرشان درکنار شما بوده و در آسمانهابرایتان جشن میگیرندو با عنایات ویژه ای که به شما دارند و دعای خیری که در حق شما میکنند بهترین هدیه های معنوی را برایتان از بهشت ارسال میکنند...📨📩🎁💌
خوشا به حال پدرانتان و خوشا به حال شما که یادگاران شهدایید....
دست های کوچکتان را بالا بگیرید و برای عاقبت بخیری مان
دعا کنید..
برای ما که از #قافله_شهدا جامانده ایم دعاکنید..
برایمان دعاکنید...
دعاکنید که شرمنده قطره قطره خون به ناحق ریخته شده پدران شما نباشیم
الحق که پیکرهای اربااربا و بی سر پدران شما برای ماعاشورا را زنده کردو حب و عشق به مکتب و انقلاب سرخ حسینی را در دلهایمان بیشتر کردندو همچون آتشی شعله ورساختند..
دعایمان کنید که بتوانیم ادامه دهنده راه شهدا که همان راه سیدالشهدا ع است باشیم....
💐💐💐💐💐💐💐💐😊
فاطمه خانم و
علی آقا
تولدتان مبارک...
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
24فروردین سالروز #تولدعلی آقاتنهایادگار شهید محسن حججی مبارکباد
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
🌸🍃
#رفیق_شهیدم
کارِ
مرا
به
نیم
نگاهش تمام کرد
بنگر چه مےکند نگهِ ناتمامِ او
🌹دلنوشته ای برای #شهیدجوادمحمدی 🌹
دلم بدجور #هواےشهادت دارد ...
و سرَم درد مےکند برای شهید شدن
مےخواهم شهـــــید شوم ولے
مےترسم با شهادتم آبروی شهدا را ببرم
اهل شهادت نیستم
فقط
#عاشق شهادتم
مو بر تنم سیخ مےشود از یادآوری این که روزی #بمیرم
#اےشهید
دلم را در دست گرفته ام
آورده ام تا #تو با نیم نگاهی ، خرابےاش را آباد کنی
بلکه لایق شد و خدا نگاهش کرد ...
#نسئل_الله_منازل_الشهدا
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
🎊🎉🎊🎉🎊
#دلنوشته_برای_فاطمه
فاطمه جان!
پدرت ، خودش هم که نباشد ،
پدرےاش را برای تو مےگذارد ...
عشقش را ❤️
نگرانے اش را
دعای خیرش را....🍃
کافےست دستی روی قلبت بگذاری تا نفس کشیدنش را حس کنی ....
پدر یعنی قلـــ❤️ـــب دختر...
پدرت، خودش هم که نباشد ،
پدرےاش را پیش تو جا مےگذارد....
شاید همان نگاه قاب عکسی که فقط خودت مےشنوی چه ها برای دخترکش مےگوید....
#جان دلم...
یادت بماند پدرت از جنس آسمان است
حواست باشد! او حواسش به دلبندش هست...
خوشا به حال پدرت و خوشا به حال فاطمه جانش....
دست های کوچکت را بالا بگیر و برای عاقبت بخیری ما دعا کن🌷
#فاطمه_خانوم_تولدت_مبارک🎊
#شهیدجوادمحمدی
#پروفایل
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
🌸🍃
#دلنوشتھ
بعد از مراسم تشییع #شهید_مهدی_اسحاقیان،
دو نفری زیر سایه دیوار گلزار شهدای درچه نشستیم
با شوخی به من گفت:
"دعا کن در ماه رمضان شهید نشوم و یا اگر شهید شدم، پیکرم را بعد از ماه رمضان بیاورند که در مردم در گرما اذیت نشوند"…. 😅
صحبتش یک شوخی بود ولی درست سال بعد، جواد در ماه رمضان به شهادت رسید و پیکرش جا ماند تا....
بعد از ماه مبارک
همینست دیگر...
در ماه رمضان شهید شد
اماطبق قراری ڪه با خدا داشت
پیڪرش بعد از ماه مبارڪ تفحص و تشییع شد.
اگر صلواتی نثار روح مطهرش بفرستی
به اعجاز #دوست_شهید ایمان
خواهی آورد.👌
#شهیدجوادمحمدی
#شھید_روزه_دار
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
🌸🍃
روایتی خواندنی از همسر صبور #شهیدجوادمحمدی
آخرین صحبتی که با هم داشتیـم، ظهر همان روزی که شبش به شهادت رسید.
یعنی حدودا ما ساعت یک بعدازظهر روز سه شنبه، شانزدهم خرداد با هم صحبت کردیم و آقا جواد چند ساعت بعد از آن؛ یعنی قبل از اذان مغرب به شهادت رسید.😔
من از شــب قبلش خیلی دلشــوره داشتم. یک دلشــوره عجیب و متفاوت.
همان روز در آخرین تماس تلفنی هم از دلشــورهو نگرانی ام برایش گفتم ولی باز مثل همیشــه گفت:
"هیچ مشــکلی نیســت. اینجا همه چیــز آرام اســت. اصلا دلشــوره نداشته باش."😍
و مثل همیشه سعی کرد من را آرام کند.
اما این دلشوره بیشتر شد...
همان شب طبق عادتی که داشتـیم منتظر تماسش بودم، که تماس نگرفت؛
تا دیروقت هم منتظر ماندم.😔
بالاخره ظهر روز چهارشــنبه از طرف دایی ام خبردار شــدم کــه آقا جواد مجروح شــده و تیــر به دســتش خــورده؛ امــا بعد گفتنــد نه، تیر به پهلویش خورده و بیهوش اســت.
به هر صــورت من با روحیاتی که از همســرم سراغ داشــتم نمیتوانستم موضوع مجروح شدنش و بی خبر گذاشتنم را قبول کنم.
گفتم: "نه! جواد در بدترین شــرایط هم که باشــد به من زنگ میزند."
نمیخواستم تحت هرشرایطی موضوع را قبول کنم امـا وقتــی امــام جماعــت مســجد محــل آمدنــد خانــه مــا و بــا
صحبتهایی که شــد شــک من درباره شــهادت جــواد را به یقین تبدیل کردند.
سری های قبل اصلا آماده شنیدن خبرشهادتش نبودم ولی این سری باتوجه به دلشوره ای که به سراغم آمده بود، انگار آماده تر شده بودم.😔😔
#خاطره
#همسرانه
#صبر_زینبی
https://eitaa.com/setaregan_velayat313