#وصیت_نامه 📜
⭕️خواهرم..برادرم..خیلی هواست به سنگرت باشد ⭕️
چــادرت، غیرتــت، ایــمانت، درست همه و همه را هدف گرفته اند..☝️
دشمن جنگ نرم را از جنگ سخت جدی تر گرفته است..
❌مبادا تو به بازی بگیری که باخته ای..❌
فرهنگ تو ایمان تو عقیده ی تو همه و همه برای توست و دشمن فقط و فقط به فکر گرفتن آن از توست..‼️
ایمانت را بگیرند دیگر چه داری⁉️
خیلی هواست باشد..دشمن تو جلوی خدای خودش هم ایســتاد..چه برسد به تو...!
⭕️جنگ نرم..جنگ نرم..جنگ نرم..
را جدی بگیرید..⭕️
✨شهید محسن حججی✨
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
کاشکی تو هم📝 وصیت نامه داشتی😢
.
.
تو اتاق نشسته بودم داشتم فکرای جورواجور میکردم 🤔
یه لحظه چشمم به عکس دایی احسان خورد🙄
بغض گلومو گرفت دیروز داشتم به وصیت نامه 😓یکی از شهدای مدافع حرم نگاه میکردم تو نت📲 گلایه کردم آخه دایی چرا وصیتنامه ننوشتی☹️اصلا باور نمیکنم که به فکر وصیت نبودی😔نگاهی به عکسش انداختم احساس کردم که بهم لبخند زد 😊رو بهش گفتم کاشکی میشد قبل از سالگردت وصیتنامتو پیدا کنم شاید هم ننوشته باشی😪نمیشه یه وصیت بفرستی از بهشت🙁یه لحظه به فکر خودم خندم گرفت اشکمو پاک کردم و رفتم تو گوشی و شروع کردم به دیدن کلیپ ها و شنیدن ویس صداش 📲
دو شب بعد اومد به خوابم 🕢گرسنش بود براش غذا آوردم 😔تو خواب میدونستم که شهیده برام تعجب آور بود چرا اهل خونه عادی رفتار میکنن😞بغلش کردم ی دل سیر گریه کردم ازش پرسیدم اونجا چطوریه 😇با خنده ای کشیده گفت خیلی خوبه اونجا میوه هایی داره که حتی فکرشو نمیکنی و تا حالا ندیدی همه با هم مهربونن😍یه لحظه خواستم بپرسم شهادتت چطوری بود؟ اما زبونم نمیچرخید که بگم 😔حتی گفتنش توی خواب هم برام عذاب آور بود 😓یه لحظه مثل برق گرفته ها از جا پریدم گفتم دایی همه وصیت نامه دارن چرا تو وصیت نامه نداری 😩گفت برو کاغذ وخودکار بیار برات بنویسم خوشحال بلندشدم رفتم دنبال کاغذ ،اومدم دادم دستش😊یه دفعه کاغذا تبدیل به بوم نقاشی شد و خودکار قلم مو با خوش خطی و با حوصله شروع به نوشتن کرد زیرش رو تاریخ زد داد دستم 📜📝
نگاش کردم نوشته بود [شما را به پهلوی شکسته مادرم فاطمه زهرا (س)حجابتون رو رعایت کنید وگرنه حق خون من و بقیه شهدا به گردن شماست] 😔
تاریخ رو نگاه کردم نوشته بود ۹۵/۸/۱۱
گفتم دایی تو شهید شدی 😱کسی باور نمیکنه این تاریخ رو قلمو رو برداشتم و نوشتم ۹۴/۹/۱۲ گفت نه عوضش نکن 🙁چیزی نگفتم بلند شد🙄گفت میخواد بره همه خوانواده عادی خداحافظی کردن 😊👋 انگار تنها کسی بودم که میدونستم شهید شده ومیخواستم از تمام لحظات موندش استفاده کنم😞گریه کردم رفتم بغلش 😄خنده ای کرد زیر گوشم آروم گفت بهت نامه میدم بی خبرت نمیذارم 😍ناخواسته اشک رو صورتم خشک و تبدیل به خنده شد هر شب براش نامه مینوشتم و اونم جواب میداد📝
یهو از خواب پریدم 😱تند رفتم سراغ دفترم و شروع کردم به نوشتن میدونستم خوابا زود یادم میره 😖😖
.
.
دوماه بعد تاریخ ۸/۱۰حدود ساعتای ۱۱شب از بازار اومدم ☹️یهو دلم هوس دیدن اتاق دایی و موتورش رو کرد 😄آخه ما با این موتور خیلی جا ها رفتیم و خاطره داشتیم 🙂رفتم خونه خالم سلام کردم سریع رفتم تو اتاق دایی چراغش روشن نمیشد💡اما نور چراغ برق کوچه اتاق رو روشن کرده بود،با دیدن موتورش لبخند خیلی درد آوری اومد روی لبم با بغض نگاش کردم خاطرات عین یه فیلم جلو چشام رد شد 😔یه چمدون بود درشو باز کردم پرش کتاب بود ،کتابایی مثل صحیفه امام ،زندگی نامه شهدا،استفتائات رهبری و خیلی کتاب سیاسی و اعتقادی😇...
تازه رفته بودم حوزه با خودم گفتم حتما بدردم میخوره داشتم میگشتم یه دفتر خیلی معمولی📔 روش نوشته بود احسان فتحی نظرمو جلب کرد برش داشتم همینطور نگاش میکردم شماره دوستاش و هم دوره ای هاش بود 👬گفتم بدردم میخوره شاید عکسی چیزی داشته باشن از دایی،همینطور ورق میزدم یهو کلمه وصیتامه رو دیدم قلبم به شدت میزد نگاه به متن نکردم فقط بستمش و جیغ کشیدم 😱😱مامانم و خالم با مامان بزرگم فک کردن از ناراحتی جیغ کشیدم دویدن سمت در گفتن چیه فاطمه چرا جیغ زدی با بغض گفتم وصیتنامه دایی 😞😭سه تایی بغض کردن و خواستن وصیت رو براشون بخونم ...
.
.
.بعداز سه روز از😍😍 ماجرا وصیتنامه رو برداشتم داشتم تو دفتر خاطراتم مینوشتم باید اون روزی رو که پیدا کردم رو تاریخ میزدم😇با خودم فک کردم ۱شب میشه ۱بامداد روز بعد 🤔تاریخ زدم ۹۵/۸/۱۱ یهو یادم به خوابم اومد رفتم صفحه های قبلی دفترچه خاطراتم و تاریخ رو خوندم درست بود همون تاریخی که روی بوم نقاشی دایی زده بود ...😊😊دایی بهم تاریخ پیدا شدن وصیتنامه رو گفته بود و نشون داد به حرفام گوش داده بود ومیخواست من وصیت روپیدا کنم....😊
راوی : #خواهر زاده شهید (فاطمه فتحی)
#شهید_احسان_فتحی
#شهدا
#وصیت_نامه
#به_رسم_رفاقت_دعای_شهادت
ایتا
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
سروش
https://sapp.ir/bayazi_and_fathi313
علاقه ی ویژه ای به #حضرت_علیاکبر_ع داشت❤️ و در هیات حضرت علی اکبر علیه السلام فعالیت می کرد و در یادداشت هایش سخن از ایشان می زند و حتی گروهان خودش در جبهه های مقاومت را به نام ایشان نامگذاری نمود.👌
قسمتی از #وصیت_نامه
خدایا من رو بپذیر ...
رسیدن به سن ۳۰ سالگی بعد از اقا علی اکبر (علیہ السلام) برام ننگه😔 ، تن و بدن سالم داشتن ! اصلا نمیتونم تصور کنم ؛ فرق سالم بعد از اقا علی اکبر (علیه السلام) رو اصلا نمیخوام😭
شهید مدافع حرم مهدی صابری🌹
تیپ فاطمیون
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
✅قسمتی از #وصیت_نامه شهید حسین خرازی
از مردم میخواهم كه پشتیبان ولایت فقیه باشند، راه شهدای ما راه حق است، اول میخواهم كه آنها مرا بخشیده و شفاعت مرا در روز جزا كنند و از خدا میخواهم كه ادامهدهنده راه آنها باشم.
آنهایی كه با بودنشان و زندگیشان به ما درس ایثار دادند. با جهادشان درس مقاومت و با رفتنشان درس عشق به ما آموختند.
از مسئولین عزیز و مردم حزبالهی میخواهم كه در مقابل آن افرادی كه نتوانستند از طریق عقیده، مردم را از انقلاب دور و منحرف كنند و الان در كشور دست به مبارزه دیگری از طریق اشاعه فساد و فحشا و بیحجابی زدهاند در مقابل آنها ایستادگی كنید و با جدیت هر چه تمامتر جلو این فسادها را بگیرید.
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
📸فرازی از #وصیت_نامه شهید در یک روز مانده به محرم 94 و آغاز عملیات در استان حلب سوریه
🍃🌷 #مدافع_حرم #شهید_سجاد_طاهرنیا در نخستین روز آبان ماه 1394 مصادف با روز تاسوعای حسینی (ع) در منطقه عملیاتی حلب در نبرد با مزدوران سعودی و پیروان اسلام آمریکایی بال در بال ملائک گشود و آسمانی شد...
#سالروز_شهادت
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
من شرمنده ام که بارها و بارها با گناهانم دل صاحب الزمان (ع) را به درد آورده ام. امیدوارم با شفاعت شما آقاجان، خداوند متعال از گناهان من حقیر بگذرد (امید با شفاعت شما است).
❤️ لا یمکن الفرار من عشق الحسین علیه السلام.
کلنا عباسک یا زینب سلام الله علیها.
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم
موجیم که آسودگی ما عدم ماست...
عبد سراپا تقصیر
بخشی از #وصیت_نامه #شهید_میثم_مدواری
#مدافع_حرم
قطعه ۲۹ بهشت زهرا (س) - سنگ قبر نداره خاکیه....
یا زهرا...
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
#یابن_الحسن_ادرکنی ❤️