🌹دامادم #شهید_حاج_محمد_پورهنگ هم مثل پسرم [حاج اصغر] بود. من هم برای او مثل مادر بودم.
🍒دوقلوهای شهید پورهنگ دو ماهه بودند که حاجمحمد آمد و گفت «می خواهم به سوریه بروم»
✨پیش خودم گفتم اگر بگویم برو، بچه هایش دو ماهه هستند؛ اگر هم بگویم نرو، میگوید پسرت را راهی کردی، دوست نداری من برای بیبی زینب (س) بروم؟ خلاصه راضی شدم و گفتم برو خدا به همراهت...
✅@setaregane_rey
💔🍃
هیچوقت از بودن کنار پدرشان سیر نمی شوند و خیلی وقتها با وعده و وعید که چیزی برایشان بخریم راضیشان می کنیم که برویم خانه. مثلا یادم هست یک سال #شب_قدر رفتیم آنجا (مزار شهید) و بچهها خوابشان برد. از آن موقع مدام میگویند میشود برویم پیش بابا و بخوابیم؟!
خیلی بهشان چسبیده بود...
#شهید_حاج_محمد_پورهنگ🌱
#روایت_بانو_پاشاپور_همسر_شهید (خواهر حاج اصغر)
✅@setaregane_rey