eitaa logo
ستاره خاکی
109 دنبال‌کننده
471 عکس
422 ویدیو
6 فایل
❀﷽❀ وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فی سبیل‌الله... 💠«آل عمران.۱۶۹»💠 ༺هرگز کسانی را که در راه خدا کشته شده اند، مرده مپندار، بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده می شوند ༻
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻‌خاطره قهرمان جهان: می‌دانست پایم آسیب دیده، مدارا می‌کرد ⁉️ ✍ الکساندر مدوید، کشتی‌گیر صاحب نام شوروی سابق و رقیب مقتدر تختی،  خاطره جالبی از کشتی با تختی دارد: «در تولیدو (۱۹۶۲) تختی و من دیدار نهایی را برگزار کردیم. در جریان این مسابقه‌ها، پای راست من به شدت ضرب خورده و روحیه‌ام را خراب کرده بود. فکرم متوجه تختی بود که باید با این پای ناجور با او مبارزه می‌کردم. به راستی تا آن موقع از خصوصیات اخلاقی، رفتار و کردار انسانی و والای تختی خبر نداشتم. 🔸 اما در آنجا به عظمت، انسانیت و جوانمردی تختی پی بردم و تحت تأثیر آن قرار گرفتم. او که شنیده بود پای راست من ضرب دیده با این پا به خوبی مدارا کرد و هرگز نخواست با هجوم به این پا مرا زجر دهد. او تا آخرین لحظه، مردانه و تمیز کشتی گرفت و از پای ناراحت من اصلاً استفاده نکرد. تختی با این کارش نشان داد که یک قهرمان به معنای واقعی است. بعد از این جریان، ما به‌صورت دو دست صمیمی درآمدیم. او همیشه مرا دوست می‌داشت. 🔸او ملت خودش را هم دوست می‌داشت و فکر می‌کنم تختی اصلاً برای ملتش زندگی می‌کرد. آشنایی با او برای من افتخار بزرگی به حساب می‌آید. تختی بسیار خوب و فنی کشتی می‌گرفت و من چیزهای زیادی از او آموختم. ما روی تشک دو حریف سختکوش بودیم و در خارج از تشک دو دوست جدانشدنی، تختی می‌تواند الگوی خوبی از نظر ورزشی و اخلاقی برای جوانان شما باشد.» 🌍 اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ 🌤 ┅┅┅❀🌟❀┅┅┅┅ @setarekhaki
🔻 خاطره ای شنیدنی از جهان پهلوان تختی:: او نمی خواست یک ریال حرام وارد زندگیش شود ✍ استاد«علی اکبر حیدری»، پیشکسوت کشتی از خاطراتش با مرحوم تختی تعریف می کند: «آن وقت‌ها در محله‌مان تعمیرکاری بود که به کشتی علاقه داشت و به همین دلیل کارگاهش به پاتوق کشتی‌گیرها تبدیل شده بود و تختی هم که تازه یک ماشین بنز دست‌دوم خریده بود به آنجا می‌آمد. مردم هم نامه‌های خود را به آقای «آوانس» تعمیرکار می‌دادند و او این نامه‌ها را به تختی می‌داد. یک روز همان‌طور که در تعمیرگاه آقای «آوانس» نشسته بودیم تختی بدون ماشین آمد. از او سوال کردیم که ماشینت کو؟ گفت که شب قبل ماشین جلو در خانه بوده که آن را دزدیدند. البته به آگاهی اطلاع دادم که اگر اتفاقی افتاد خبر داشته باشند که ماشین دست من نیست.» 🔸بچه‌ها به دلیل علاقه‌ای که به تختی داشتند گفتند: از ماشین ما استفاده کنید. بعد از حدود یک هفته از این جریان وقتی تختی ماشین بچه‌ها را به تعمیرگاه آورد. آوانس نامه‌ای به تختی داد که وقتی آن را خواند حسابی خندید! ‌حیدری که از رفتار تختی تعجب کرده می‌پرسد: چی شده؟ چرا می‌خندی؟ «تختی گفت که داخل نامه نشانی جایی که ماشین در آنجا پارک شده را نوشته اند. من همراه چند نفر از کشتی‌گیرها سوار ماشین شدیم و به سمت میدان شیر پاستوریزه در جنوب شهر رفتیم. از دور ماشین پارک شده زیر درخت را دیدیم. تختی پیاده شد و دور و بر ماشین را گشت. سوال کردم: مگر شک‌داری که ماشین خودت است؟ 🔸جواب داد: نه! آخه گلگیرهای ماشین من خیلی داغون بود حالا نو شده، تودوزی‌ها مخملی، لاستیک‌ها نو و چند آینه بزرگ داخل ماشین نصب شده!» ‌حیدری نقل می‌کند که وقنی تختی در ماشین رو باز کرد و نامه دیگری توی داشبورد پیدا شد که داخل آن این متن نوشته شده بود:«آقای تختی، این کار ماست. ماشین‌های مختلف را می‌دزدیم و وسایل آن را برمی‌داریم. اما حیفمان آمد که چنین قهرمانی این ماشین زیر پایش باشد. برای همین پول گذاشتیم و ماشین شمارا تعمیر کردیم و لاستیک‌های نو انداختیم!» 🔸 ماجرای به همین‌جا ختم نشد. چرا که تختی ماشین را به تعمیرگاه آقای «آوانس» برد تا حساب‌وکتاب کند که چقدر هزینه تعمیر ماشینش کرده‌اند. حدود ٤ هزار و ۵٠٠ تومان به پول آن موقع خرج ماشین شده بود. آقا تختی آن موقع  به من گفت:  عمو حیدر اگر کاری نداری بیا با هم به بازار تهران برویم و معادل خرجی که برای ماشین شده به خیریه‌ها کمک کنیم. این مسئله ذات و قلب پاک آقاتختی را می‌رساند که مبادا یک ریال حرام وارد زندگیش شود 📚 منبع: همشهری آنلاین 🌍 اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ 🌤 ┅┅┅❀🌟❀┅┅┅┅ @setarekhaki