eitaa logo
ستاره شو7💫
744 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
1.7هزار ویدیو
49 فایل
یه ستاره💫 کاشتم واسه تو روشن و زیبا یه ستاره تو دلم💖 جا گذاشتم رنگ فردا... ارتباط با موسسه هفت آسمان @haftaaseman ارتباط با ادمین: @admin7aaseman ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌
مشاهده در ایتا
دانلود
16.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞🌸⃟🌙჻ᭂ࿐✰ 😍پیشنهاد ویژه برای نوجوانان یازده تا چهارده ساله 👩‍💼👨‍💼 برنامه تلاوت نور با جوایز ارزنده 🎁 برای فهمیدن شرایط بهره مندی از جوایز تا آخر کلیپ را ببینید 👁👁 مشاهده در کانال آپارات 👇👇 https://www.aparat.com/v/XAP7a 👨🧕 🌼⃢ 🍂🌟@setaresho7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
10.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
┄━━•●❥-🌤﷽🌤-❥●•━━┄ 🎬 |‌ در حدش نیس! 😍 مهمانان نوجوان آقا درباره رژیم‌ صهیونیستی چی گفتند؟ ❤️ وخی یره مال این حرفا نیستی! •✾💫اینجا ستاره شو 💫✾• 💖@setaresho7💖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
┄━━•●❥-🌤﷽🌤-❥●•━━┄ پاکت دسته دار😍🙌🛍 عیدی هاتون را داخلش بزارین 😍 ✂️🔖 •✾💫اینجا ستاره شو 💫✾• 💖@setaresho7💖
ستاره شو7💫
══━━━⊱✿⊰﷽ ⊱✿⊰━━━══ •¦[📙💠⃟❅]¦• 🔶گردان قاطرچی ها 🔹داوود امیریان ◾️قسمت23 چندلحظه‌بعد‌یوسف‌همراه‌آ
══━━━⊱✿⊰﷽ ⊱✿⊰━━━══ •¦[📙💠⃟❅]¦• 🔶گردان قاطرچی ها 🔹داوود امیریان ◾️قسمت24 سیاوش‌از‌همهمه‌و‌بوی‌ناجوری‌که‌می‌آمد‌از‌خواب‌پرید.‌اول‌ترسید‌وقت‌خواب‌خرابکاری‌کرده‌باشد‌و‌بوی‌بد‌از‌زیر‌پتو‌باشد!‌آن‌هم‌تو‌حسینیه‌که‌ملت‌نماز‌می‌خوانند‌و‌عبادت‌می‌کنند.‌وای‌که‌چه‌گندی‌بالا‌آورده‌بود!‌اما‌وقتی‌سر‌زیر‌پتو‌کرد‌و‌متوجه‌شد‌بو‌از‌زیر‌پتو‌نیست،‌خیالش‌راحت‌شد.‌نشست‌و‌چشمانش‌را‌مالید. ‌در‌کنج‌حسینیه‌و‌دور‌از‌چشم‌دیگران‌مثل‌چند‌شب‌گذشته‌چسبیده‌به‌دیوار،‌شب‌را‌سر‌کرده‌بود. ‌نشست‌و‌به‌اطراف‌نگاه‌کرد.‌هنوز‌تشنه‌ي‌خواب‌بود؛‌اما‌صدای‌همهمه‌و‌از‌آن‌بدتر‌بوی‌وحشتناکی‌که‌می‌آمد،‌ دیگر‌اجازه‌نمیداد‌ دوباره‌بخوابد.‌بویی‌که‌می‌آمد‌مخلوطی‌از‌بوی‌گربه‌ي‌مرده‌و‌بوی‌یک‌مستراح‌قدیمی‌بود.‌مغزش‌داشت‌می‌سوخت!‌چشمانش‌هم‌به‌سوزش‌افتاد.‌چشم‌تنگ‌کرد‌ببیند‌چه‌خبر‌است‌و‌بوی‌مشکوک‌وامانده‌از‌کجا‌سرچشمه‌میگیرد. چهل‌پنجاه‌نفر‌در‌گروه‌های‌چندتایی‌وسط‌و‌چسبیده‌به‌دیوار‌حسینیه‌نشسته‌بودند‌و‌بلندبلند‌حرف‌می‌زدند. ‌همه‌دماغشان‌را‌گرفته‌بودند‌و‌صدایشان‌تو‌دماغی‌شده‌بود.‌سیاوش‌خوب‌دقت‌کرد.‌ دید‌همه‌نگاه‌های‌تند‌و‌ملامت‌باری‌به‌وسط‌حسینیه‌می کنند،‌فقط‌یک‌نفر‌آن‌جا‌نشسته‌بود‌و‌ تا‌شعاع‌چند‌متری‌کسی‌نزدیکش‌نبود.‌ او‌ مش‌برزو‌بود!‌به‌ساعت‌دیواری‌بزرگ‌بالای‌محراب‌نگاه‌کرد،‌یک‌ربع‌به‌هشت‌صبح‌بود. ‌آن‌ها‌برای‌چی‌آن‌وقت‌صبح‌آن‌جا‌جمع‌شده‌بودندکنجکاویش‌گل‌کرد. ‌دهن‌دره‌کرد‌و‌شل‌و‌بی‌حال‌پتویش‌را‌جمع‌کرد‌و‌همان‌طور‌مچاله‌گذاشت‌روی‌پتو‌های‌تا‌کرد‌ه‌ای‌که‌به‌جای‌متکا‌سرش‌را‌روی‌آن‌ها‌گذاشته‌بود. ‌بوی‌ناجور‌طاقتش‌را‌طاق‌کرد.‌دماغش‌را‌گرفت‌و‌بلند‌شد.‌چشمش‌به‌اکبر‌خراسانی‌و‌حسین‌و‌علی‌نجفی‌افتاد‌که‌در‌یک‌گوشه‌نشسته‌و‌تو‌حرف‌هم‌می‌پریدند. ‌رفت‌طرف‌آن‌ها. ‌سلام. اکبرخراسانی‌و‌علی‌و‌حسین‌با‌روی‌باز‌به‌سیاوش‌سلام‌کردند.‌حالش‌را‌پرسیدند‌و‌تعارف‌کردند‌کنارشان‌بنشیند. ‌سیاوش‌نشست‌و‌برایشان‌تعریف‌کرد‌که‌هنوز‌نتوانسته‌دستش‌را‌جایی‌بند‌کند.‌بعد‌با‌سر‌،به‌مش‌برزو‌که‌پا‌هایش‌بوی‌‌گربه‌مرده‌میداد،‌اشاره‌کرد‌و‌به‌علی‌گفت:‌«حتماً‌وقتی‌ به ‌خاطر‌بوی‌پاش‌اومده‌بود‌بهداری‌باهاش‌آشنا‌شدی،‌نه؟»‌ حسین‌که‌جوشی‌و‌جنی‌بود‌سر‌تکان‌داد‌و‌گفت:‌«وای‌از‌بوی‌پاهاش.‌مغز ‌مرو‌سوزوند». علی‌نگاه‌معناداری‌به‌حسین‌انداخت‌و‌گفت:‌«غیبت‌نکن‌پسرعموجان». ‌‌غیبت‌چیه؟‌متوجه‌عطر‌و‌گلاب‌پاهاش‌نشدی؟‌من‌که‌دارم‌بالامی‌آرم.‌بهتره‌بریم‌بیرون». اکبر‌خراسانی‌از‌خدا‌خواسته‌گفت:‌«آره‌بریم‌بیرون».‌ تا‌آن‌ها‌بلند‌شدند،‌نصف‌جمعیت‌هم‌طاقت‌نیاورده‌و‌پشت‌سر‌آن‌ها‌از‌حسینیه‌زدند‌بیرون.‌موقع‌بیرون‌رفتن‌سیاوش‌پیرمردی‌را‌که‌مسئول‌حسینیه‌بود‌دید.‌او‌هم‌چفیه‌جلوی‌دماغ‌و‌دهانش‌گرفته‌بود‌و‌فن‌های‌پر‌قدرت‌حسینیه‌را‌روشن‌م ‌یکرد‌و‌چهره‌در‌هم‌کشیده‌بود.‌ سیاوش‌کنار‌شیر‌طلایی‌حوض‌نزدیک‌حسینیه‌روي‌پنجه‌ي‌پا‌نشست‌و‌دست‌و‌صورتش‌را‌شست.‌اکبر‌و‌علی‌و‌حسین‌هم‌صورتشان‌را‌شستند‌و‌چند‌بار‌با‌صدای‌شیپور‌مانند‌دماغشان‌را‌پاک‌کردند.‌حسین‌آه‌و‌ناله‌کنان‌گفت:‌«انگار‌چهل‌تا‌گربه‌مرده‌تو‌جوراباش‌قایم‌کرده!» ‌غیبت‌نکن! حسین‌به‌علی‌چشم‌غره‌رفت.‌سیاوش‌پرسید:‌«این‌وقت‌صبح‌براي‌چی‌اینجا‌جمع‌شدید؟» اکبر‌خراسانی‌گفت:‌«مگه‌تو‌اون‌اعلامیه‌رو‌ندیدی؟»‌کدوم‌اعلامیه؟ علی‌به‌اعلامیه‌اي‌که‌روی‌در‌ورودی‌حسینیه‌چسبانده‌بودند،‌اشاره‌کرد‌و‌گفت: ‌«یکیش‌اون‌جاست.‌تو‌کل‌لشکر‌فراخوان‌دادن‌کسانی‌که‌بچه‌دهات‌هستن‌ساعت‌هشت‌صبح‌امروز‌جمع‌بشن‌این‌جا‌تو‌حسینیه،‌یعنی‌حدود‌ ده‌دقیقه‌دیگه».‌ # ادامه دارد ⏪ 📖 ✨𝐉𝐨𝐢𝐧↴ ╭━═━⊰🍃🌸🍃⊱━═━╮ 💖@setaresho7💖 •✾💫اینجا ستاره شو 💫✾• ╰━═━⊰🍃🌸🍃⊱━═━╯ ══❀━━━━☆◇☆━━━━❀══
کدام آیه را می شناسی در قرآن که در وصف رسول مهربانی ها نازل شده با ذکر نام برامون بیان کن @admin7aaseman ✾💫اینجا ستاره شو 💫✾• 💖@setaresho7💖
نماهنگ جان دلم.mp3
3.24M
جان دلم همه جا حرف مهربونیته جان دلم خورشید من که پیشونیته پر مخاطب ترین نوشته عالم کتاب آسمونیته 🎙 #️⃣ #️⃣ #️⃣ 🗒 متن کامل شعر •✾💫اینجا ستاره شو 💫✾• 💖@setaresho7💖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔷 *صلی الله علیک یا رسول الله* ✅ تو آمدی تا انسانیت را از جهل بیرون بکشی... 🌸🌺🌸🌺 *مبعث رسول مهربانی ها، حضرت (صلی‌الله علیک) مبارک* 🌟🌟🌟🌟 •✾💫اینجا ستاره شو 💫✾• 💖@setaresho7💖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا